در زبان فارسی معانی گوناگونی برای واژه «تیر» آمده است. تا آنجایی که موضوع این گفتار است، واژه «تیر» در زبان فارسی برای نامیدن سیاره عُطارِد، ستاره شباهنگ (شِعرای یَمانی)، ماه نخست تابستان، روز سیزدهم ماه، و نیز به معنای خدنگ، ناوک، آنچه با کمان انداخته میشود، و عموماً تندی و تیزی و شتابندگی بکار میرود.
شباهت املایی و معناییِ این واژهها موجب شده که لغت «تیر» در آثار بسیاری از نویسندگان، دستکم در دو مفهوم کاملاً جداگانه دچار اختلاط معنایی شوند و بجای یکدیگر بکار روند. این آمیختگی در آثار بسیاری از قدما نیز دیده میشود. برای نمونه ابوسعید گردیزی در باب بیست و دوم «زَین الاخبار» و ابوریحان بیرونی در فصل نهم «آثارالباقیه»، پرتاب تیر به دست آرش کمانگیر را یکی از علتهای ایجاد جشن تیرگان در سیزدهم تیرماه دانستهاند.
به عبارت دیگر، آنچه «تیر» نوشته و خوانده میشود؛ دو واژه مستقل و کاملاً جداگانه با معانی و مفهومهای متفاوت هستند که با یکدیگر اشتباه گرفته شدهاند و میشوند.
واژه «تیر» در معنای ستاره شباهنگ، بازمانده و تلطیف آوا شدهای از واژه اوستایی «تـیـشْـتْـرْیَـه» و «تـیـشْـتَـر/ تِـشْـتَـر/ تْـریشَگ/ تیر» (بهار، ص ۱۶۵) در زبان پهلوی است. تیشتر نامی برای بزرگترین و درخشانترین ستاره سراسر آسمان (در صورت فلکی سگ بزرگ یا کَلب اکبر) و نیز نامی برای ایزد باران آوری است که با آن اینهمانی دارد. تیشتر یکی از یشتهای کهن اوستا را به خود اختصاص داده که تیشتر یشت/ تیر یشت نامیده میشود و در ستایش و بزرگداشت این ستاره پرفروغ آسمان سروده شده است.
امروزه نخستین طلوع بامدادی این ستاره در مردادماه اتفاق میافتد. اما در حدود ۴۰۰۰ سال پیش، نخستین طلوع بامدادی این ستاره در حدود اوایل تابستان بوده است که نام ماهِ «تیر» نیز از همین واقعه گرفته شده است (مرادی غیاث آبادی، ص ۹۵).
به این ترتیب، واژه تیر در معنای نامی برای ستاره شباهنگ و ایزد پیوسته به آن، ماه نخست فصل تابستان، روز سیزدهم هر ماه خورشیدی ایرانی و جشن تیرگان در سیزدهم تیرماه، همگی بازماندهای از واژه اوستایی «تـیـشْـتْـرْیَـه» است.
نام تیشتر یا تیر در متون مانوی به زبان سغدی و اسناد کوه مغ «تـیـش» (قریب، ص ۱۵۸)، در زبان و گاهشماری خوارزمی باستان «چـیـری» (بیرونی، فصل یازدهم)، در زبان و گاهشماری کهن سیستانی «تیرکیانوا» (بیرونی، فصل پنجم)، در برخی متون بینالنهرین «تِـشـوپ» (درخشانی، ص ۴۵۳) آمده است.
لازم به یادآوری است که واژه تیر، در ترکیب و معنای دیگری نیز دیده شده است که امروزه در تاجیکستان و افغانستان رواج دارد و به سراسر فصل پاییز یا خزان «تیره ماه» میگویند. این ترکیب در شاهنامه فردوسی هم چندین بار در همین معنا بکار رفته است.
اما واژه «تیر» در معنای خدنگ، ناوک، آنچه با کمان انداخته میشود و عموماً تندی و تیزی و شتابندگی، بازمانده و تلطیف آوا شدهای از واژه اوستایی «تـیـغـری»، فارسی باستان هخامنشی «تـیـگْـرَه» و پهلوی «تـیـگْـرَگ» (بهار، ص ۱۶۸)/ «تـیـگْـر» (آریان پور، ۲۰۹) است.
این واژه در کتیبههای فارسی باستان هخامنشی در ترکیب «تـیگْـرَه خَـئـودا» به معنای سکاهای تیزخود، و همچنین برای نامیدن نامهای گوناگونی در زبانهای باستان (برای نمونه نام چند تن از پادشاهان آشوری) و نیز برای نامیدن رود «تـیـگْـرَه» بکار رفته است. رود تیگره همان رود امروزی «دجله» در بینالنهرین است که به سبب تندی و شتابندگی چنین نامیده میشده است و اکنون هم در زبانهای اروپایی تـیـگْـریـس (Tigris) خوانده میشود. همین نام در ترجمه عیلامی سنگنبشته داریوش در بیستون «تـیـکـرَه» (کینگ، ص ۲۰) و در ترجمه اکدی همین سنگنبشته «دیکْـلَـت» بکار رفته است. کتیبههای سومری این رود را «دیـگـیـنَـه» (درخشانی، ص ۴۶۷) نامیدهاند که در آن زبان نیز به مانند دیگر زبانها، معنای تندی و تیزی را میدهد.
اما نام «تیر» که برای سیاره عُطارِد و ایزد/ دیو پیوسته به آن، در زبانهای فارسی، پهلوی و سغدی آمده، غیر از نام مشابهی است که برای ستاره شباهنگ بکار رفته است. در اینجا تیر به معنای تند و تیز، از آن رو بر این سیاره نهاده شده که طول مدت حضور آن در آسمان شامگاهی بسیار کوتاه است و به دلیل نزدیکی به خورشید، تنها ممکن است تا چند دقیقه پس از غروب خورشید و یا پیش از طلوع آن قابل مشاهده باشد. تیر یا عطارد بیش از بیست درجه از خورشید فاصله نمیگیرد.
بطور خلاصه، در زبان فارسی دستکم با دو واژه جداگانه با دو معنای گوناگون سروکار داریم که هر دو «تیر» نوشته و خوانده میشوند. یکی از این دو، تلطیف شده واژه «تیشتر» است و به عنوان نامی برای ستاره شباهنگ و ایزد پیوسته به آن، ماه نخست فصل تابستان، روز سیزدهم هر ماه در گاهشماریهای ایرانی و نیز برای جشن تیرگان در سیزدهمین روز تیرماه بکار میرود. دومین آنها، تلطیف شده واژه «تیغره» است و به عنوان نامی برای سیاره عطارد و ایزد/ دیو پیوسته به آن، خدنگ و آنچه با کمان اندازند، رود دجله، و هر چیز تند و تیز و شتابنده بکار میرود. این دو معمولاً با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند و معنا و کارکردهای هرکدام به دیگری نسبت داده میشود.
منابع:
آریان پور کاشانی، منوچهر، ریشههای هند و اروپایی زبان فارسی، اصفهان، انتشارات جهاد دانشگاهی اصفهان، ۱۳۸۴.
بهار، مهرداد، بندهش، چاپ دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰.
بیرونی، ابوریحان، الآثارالباقیه عن قرون الخالیه، (متن اصلی به زبان عربی)، تحقیق و تعلیق پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۰.
درخشانی، جهانشاه، آریاییان- مردم کاشی و دیگر ایرانیان، انتشارات بنیاد دانشنامه کاشان، ۱۳۸۲.
قریب، بدرالزمان، پژوهشهای ایرانی باستان و میانه، به کوشش محمد شکری فومنی، انتشارات طهوری، ۱۳۸۶.
کینگ، ویلیام، و رینولد تامپسون، کتیبه ایلامی بیستون، ترجمه شهرام حیدرآبادیان و روشنک جهرمی، انتشارات سبحان نور، ۱۳۸۴.
گردیزی، ابوسعید، زین الاخبار، به اهتمام رحیم رضازاده ملک، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۴.
مرادی غیاث آبادی، رضا، اوستای کهن و فرضیاتی پیرامون نجوم شناسی بخشهای کهن اوستا، انتشارات نوید، ۱۳۸۲.