پیشگفتار
آثار و اشیای باستانی، چه از راه کاوشهای علمی و چه از راه حفاریهای غیرمجاز و یا عملیات عمرانی بدست آمده باشند، متعلق به یک ملت و متعلق به همه بشریت هستند. چرا که این آثار به همراه پژوهشهای انجام پذیرفته بر روی آنها، میتواند نادانستههایی را آشکار کند و روشنیبخش تاریخ انسان و سرگذشت تمدنها و جوامع بشری باشد. اما این آثار و اشیای باستانی همواره در موزهها و دیگر مراکزی که در دسترس همگان هستند، نگهداری نمیشوند و سر از کلکسیونها و مجموعههای شخصیای در میآورند که دست پژوهشگران از آنها کوتاه است. هر کوششی که بتواند بخشی از اینگونه آثار یا دستکم تصاویری از آنها را در اختیار همگان قرار دهد، میتواند برای پژوهشهای تاریخی و باستانشناختی مفید باشد و پرتوی نوری بر نادانستهها و مجهولات موجود بیفکند.
تصاویری که در ادامه این گفتار آورده شدهاند، بخشی از اشیای مفرغی اورارتویی هستند که در زمانی نامعلوم از شمال غربی ایران بدست آمده و در تاریخ هفدهم آذرماه ۱۳۵۴ (هشتم دسامبر ۱۹۷۵) در حراجی ساتبی (Sotheby) لندن فروخته شدهاند. از محل فعلی نگهداری این آثار و مالک احتمالی آنها هیچگونه اطلاعی در دست نیست.
با توجه به اهمیت موضوع، نگارنده کوشش کرد تا بتواند به تصاویر و اطلاعاتی از این آثار دست یابد. اما این کوشش به جایی نرسید و در نهایت توانست کاتالوگی متعلق به مراسم حراج را پیدا کند که تصاویر مبهمی از این اشیای باستانی و درفشها و نگارههای کیهانی در آن عرضه شده بود.
کیفیت نامطلوب تصاویر، نگارنده را بر آن داشت تا از چند هنرمند نقاش و علاقهمند به مطالعات باستانی برای بازنگاری دقیق و خوانای عکسها درخواست یاری نماید.
آنچه در ادامه میآید، دربردارنده طرحها و توضیحات مختصری پیرامون این اشیای مفرغین است که امید میرود در آینده از آگاهیها و دانستههای بیشتری برخوردار شویم.
در پایان لازم میدانم از خانمها طاهره افضلی، نرگس فراهانی و مریم (پگاه) امینی که برای نقاشی و ترسیم نگارهها به نگارنده یاری رساندند، سپاسگزاری کنم.
یکی از خدایان بالدارِ کیهانیِ اورارتویی در برج بز (جَـدْیْ) همراه با پادشاه یا مردی ناشناخته در روبرو و مرد درفش بدست دیگری در پشت سر، و نیز همراه با هلال ماهِ نهاده بر میز
۱۰.۸ سانتیمتر بلندا و ۱۷.۱ سانتیمتر پهنا، سده هشتم تا هفتم پیش ازمیلاد
چشماندازی به کشور و تمدن اورارتو
اگر هزارههای هشتم تا پنجم پیش از میلاد (دورههای نوسنگی و مس) زمان زندگی آرام و مسالمتآمیز جوامع بشری بود؛ و هزارههای چهارم و سوم پیش از میلاد (دوره مفرغ) زمان شکلگیری شهرها، دولتها، ادیان، سپاهیان و نظامهای مدنی و طبقات اجتماعی بود؛ از هزاره دوم پیش از میلاد (دوره آهن) و پس از یک دوره خشکسالی گسترده ، زمان جنگهای بزرگ و پُرشمار آغاز میشود و لشکرکشیها و جهانگشاییهای بیپایان گسترش مییابند.
هزاره دوم و یکم پیش از میلاد، زمان پیدایش تمدنها و کشورهای گوناگونی است که نتیجه و برآیند همین لشکرکشیها و شکستها و پیروزیها بوده است. لشکرکشیهایی که نتیجه آنها، چه شکست بوده باشد و چه پیروزی، برای مردم عادی تفاوتی نداشت و آنان قربانیان و زیاندیدگان اصلی نبردها بودند. در این دوره، کشورها و تمدنهای متنوعی در آسیای غربی پیدا میشوند و یا قدرت بیشتری مییابند. در ایران: کاسیان، لولوبیان، گوتیان، عیلامیان، مانّاییان، مادان و هخامنشیان؛ در بینالنهرین و آنسوتر: اکّدیان، بابلیان، آشوریان، کنعانیان، آرامیان و فنیقیان؛ در آناتولی و آسیای صغیر: میتانیان، هوریان، هیتیان، کیمیریان و اورارتوییان.
اورارتو در نیمه پایانی هزاره دوم پیش از میلاد، تمدنی مبتنی بر یک اتحادیه قومی بود. اما کشور و دولت اورارتو در نیمه نخست سده نهم پیش از میلاد پا به عرصه تاریخ نهاد. این کشور پس از سیصد سال و در سده ششم (حدود سال ۵۹۰) پیش از میلاد، پس از مدتها جنگ و نبرد با آشوریان و دیگر کشورهای پیرامون و احتمالاً بر اثر شکست از سکاییانِ کوچرو و یا «هُـوْخْـشَـثْـرَه/ هوخشتره» (بابلی: «کیاکسار») سومین و قدرتمندترین پادشاه ماد (۶۳۳ تا ۵۸۵ پیش از میلاد) برای همیشه از تاریخ محو میشود. هوخشتره پیش از این و در سال ۶۰۵ پیش از میلاد پادشاهی نیرومند آشور را از میان برده بود.
کشور اورارتو همواره از سوی آشوریان در معرض تاخت و تاز بوده است. کتیبه و نگارکندی از شَلمَـنـصَـر سوم حاکی از حمله او به این شهر، کشتار اهالی، خونین کردن کوهستانها، سوزاندن شهرها و برافراشتن میلهایی از سر انسانهاست. اما با این حال، کشور آشور پیش از آنکه بتواند اورارتو را نابود کند، خود مغلوب پادشاهی ماد گردید.
سرزمین اورارتو شامل پهنهای میشد که تقریباً برابر است با شرق و جنوبشرقی آناتولی (ترکیه امروزی)، شمال استان کردستان، استان آذربایجان غربی، تمامی ارمنستان و بخشهای از گرجستان و جمهوری آذربایجان. پایتخت اصلی اورارتوییان در شهر قلعهمانند «تـوشـپـا» (Toushapa/ Tospa) در شرق دریاچه وان بوده که سرزمین اصلی آنان نیز بشمار میرفته است.
بازمانده بناها و آثار اورارتویی توشپا، در قلعه و تپههایی در غرب شهر امروزی وان (که به نامهای «وان قلعهسی» و «وان قدیم» خوانده میشوند) و در فاصله دو کیلومتری از کرانه دریاچه، همچنان برجای مانده است.
کشور و تمدن باستانی اورارتو (Urartu) یا «اوروآتری» (Uruatri) نام مشهورِ تاریخیِ خود را از کتیبههای آشوریان گرفته است. این نام به احتمال زیاد با نام جغرافیایی «آرارات» که در عهد عتیق نیز آمده، در پیوند است. نام آرارات اکنون برای نامیدن قلههایی در همین منطقه که در زبان ترکی «آغریداغ» و در زبان ارمنی «ماسیس» نامیده میشوند، بکار میرود.
اما اورارتوییان هیچیک از این نامها را بکار نمیبردند و خود را «بـیـائی» (Biai) یا بیائیـنی/ بیائیـنیـلی (Biaini/ Biainili) مینامیدند. در کتیبههای برجای مانده بر ستونهای بناهای توشپا و نیز در سنگنبشته «کِـلِـهشـیـن» در غرب شهر اُشـنَـویه که شاه «ایـشـپـوئـیـنی» آنها را به دو زبان آشوری و اورارتویی نوشته است، خود را به ترتیب «پادشاه سرزمین نـائـیـری (Nairi)» و «پادشاه سرزمین بیائینی» نامیده است. واژه نائیری، نامی برای دریاچه وان و شهر مجاور آن بوده، اما گویا به تمامی کشور اورارتو تعمیم داده میشده است.
سنگنبشتههای برجای مانده از زمان شاه سَـردوری یکم، کهنترین کتیبهها از میان حدود چهارصد کتیبه اورارتویی هستند که تاکنون شناخته شدهاند. این کتیبهها بر صخرههای قلعه وان (وان قلعهسی) نوشته شدهاند.
زبان اورارتویی ادامه زبان هـوری/ خـوری و از خانواده زبانهای هورو-اورارتویی است. خط نگارشی این زبان در ابتدا نوعی خط تصویری (هیروگلیف) اختصاصی و بومی اورارتویی بود که بعدها به خط آشوریِ اصلاحشده که میخهای متقاطع آن به شکل منفصل و مجزا نوشته میشدند، تغییر یافت. اقتباس خط آشوری و نیز برخی دیگر از سنتهای هنری آشوری، دلالت میکند که اورارتوییان تا اندازه زیادی متأثر از سنت فرهنگی آشوریان بودهاند.
در کتیبه سهزبانه داریوش یکم در بیستون (DB)، به گونههای متفاوتی به نام این کشور اشاره شده است. داریوش در نسخه بابلی کتیبه بیستون از نام «اوراشْـتـو» بهره میبرد در حالیکه در نسخه عیلامی، نام «هَـرمینـویـا» و در نسخه فارسی باستان (ستون یکم، بند ششم)، نام «ارمـیـنَـه» (ارمنیه) را بکار برده است. نام اوراشتو به همین شکل در نسخه بابلی سنگنبشته خشیارشاشاه در تختجمشید (XPh) نیز آمده است.
ارمنیه (که میتوان آنرا اورارتوی جدید و ادامه تمدن اورارتویی نامید)، یکی از سرزمینهای متصرفه حکومت هخامنشی بوده است. این نام به شکل «اَرمِـنـیـا» به زبان لاتینی نیز راه یافته است.
چنین به نظر میآید که نام «آلارودی» (Alarodi) که هرودت بکار برده است، بر اورارتوییان دلالت میکند.
مشهورترین پادشاهان اورارتویی عبارتند از: «اَرامِـه/ آرامـو» (Arame/ Aramu) از ۸۵۵ تا ۸۴۴ پیش از میلاد، «سَـردوری/ سِـدوری/ سیدوری یکم» (Sarduri/ Seduri/ Siduri I) پسر لوتیپری (Lutipri) از ۸۴۴ تا ۸۲۸، «ایشپوئینی» (Ishpuini) پسر سَردوری یکم از ۸۲۸ تا ۸۱۰، «مِـنـوآ» (Menua) پسر ایشپوئینی از ۸۱۰ تا ۷۸۵، «اَرگـیـشـتی یکم» (Argishti I) پسر مِـنـوآ از ۷۸۵ تا ۷۵۳، «سَـردوری دوم» (Sarduri II) پسر اَرگیشتی یکم از ۷۵۳ تا ۷۳۵، «روسا» (Rusa) پسر سَردوری دوم و شماری پادشاهان دیگر با نامهایی مشابه همچون «سَردوری سوم» و «اَرگیشتی دوم». تعداد و توالی شاهان متأخر اورارتویی به درستی دانسته نیست.
دولت و تمدن اورارتو در زمان پادشاهی مِنوآ و پسرش اَرگیشتی یکم به اوج عظمت و بزرگی خود رسید.
در پیرامون شهر وان، بازمانده گورهای صخرهای متعددی وجود دارد که ممکن است آرامگاه پادشاهان اورارتویی بوده باشد. تعدادی اشیای مدفون و یک نمونه کتیبه که در یکی از این دخمهها (← بخش بعدی) پیدا شده است، احتمال درستیِ این گمان را بیشتر میکنند.
در اورارتو پرستش دهها خدای گوناگون متداول بوده است. در کتیبه صخرهای مهمی که در محوطه باستانی «مهر قاپوسی» (دروازه مهر) در نزدیکی شهر وان جای دارد، نام حدود هفتاد خدا آمده است. سه خدا از انجمن خدایان اورارتویی بزرگتر از دیگران دانسته میشدهاند و مشترکاً خدایان بزرگ اورارتو بودهاند. این سه خدا به ترتیب اهمیت عبارت بودند از: خدا «خالدی/ هالدی» (Khaldi/ Haldi) خدای سیاره مشتری/ اورمزد، خدا «تِـئـیشِـبـا» (Teisheba) به احتمال خدای سیاره بهرام/ مریخ، و خدا «شیوینی» (Shivini) خدای خورشید. همچنین خدا سَـردی/ ساردی (Sardi) خدای سیاره ناهید/ زهره نیز از خدایان محبوب اورارتو بوده است. بخش آغازینِ نام شاه سَردوری در کتیبهها، با کوتهنوشت «ایشتار» در خط آشوری نوشته شده است و بر اینهمانی نام این پادشاه با خدا سـاردی/ ناهید دلالت میکند.
نقش بسیار زیاد ستارگان و صورتهای فلکی در اندام و پیرامون نگارههای خدایان اورارتویی بر روی آثار مفرغین، نشان میدهد که اورارتوییان نیز همانند دیگر مردمان و جوامع باستانی، خدایان خود را در آسمانها میجستهاند و هر یک از سیارات یا ستارگان بزرگ را به خدایی خاص منسوب میداشتهاند.
آسمان و پدیدههای کیهانی برای مردمان باستان، گسترهای بکلی بیرون از دامنه نفوذ اراده و تواناییهای بشری، و در نتیجه خاستگاه و باششگاه تمامی خدایان، ایزدان و نیروهای بیرون از قدرت انسان دانسته میشده است. جوامع باستان، خاستگاه و سرچشمه پدیدههای زمینی و رویدادهای نیک و بد را در آسمان جستجو میکردهاند و از همینروی است که در سراسر شرق و غرب باستان، آسمان منزلگاه نیروهایی دانسته میشده که سرنوشت و مقدرات بشری را رقم میزده است.
هرچند که اورارتو در آغاز سده ششم پیش از میلاد مغلوب پادشاهی ماد یا مغلوب سکاییان شد و برای همیشه از میان رفت و بعدها نیز سه خدای ایرانیِ اهورامزدا، میترا و ناهید جای خدایان سهگانه آنان را گرفت؛ اما سنتهای هنری، معماری و فرهنگی اورارتویی به حیات خود ادامه داد و تأثیری فراوان بر شاهنشاهی هخامنشی نهاد.
کشف آثار و اشیای باستانی اورارتویی
در ایران و به ویژه در غرب و شمالغربی دریاچه اورمیه/ ارومیه بازماندههای فراوانی از دوران اورارتو شناسایی شده است. همچنین کتیبههای اورارتویی متعددی نیز در شمال غربی ایران پیدا شدهاند که یکی از مهمترین آنها، سنگنبشته «کِـلِـهشـیـن» از شاه ایشپوئینی پسر سَـردوری در غرب شهر اشنویه است. این کتیبه منفرد بر سنگی به بلندای ۱۷۰ سانتیمتر و به دو خط و زبان اورارتویی و آشوری نگاشته شده و اکنون در موزه شهر ارومیه نگهداری میشود.
از دیگر سنگنبشتههای اورارتویی پیداشده در ایران میتوان به کتیبههای «داشتپه» در ۲۰ کیلومتری شمالغربی میاندوآب، کتیبه «نشتبان» (نشتاوغلی) در ۲۵ کیلومتری شرق سراب، کتیبه «رازلیق» در ۱۵ کیلومتری شمال سراب و کتیبه «سقندل» در ۴۰ کیلومتری غرب اهر اشاره کرد.
در ایران، قلعهها و محوطههای اورارتویی متعددی نیز شناسایی شده است که مهمترین آنها دو قلعه بسطام در نزدیکی شهر قرهضیاءالدین و قلعه ورهرام در شمالشرقی ماکو و در نزدیکی رود ارس است.
شمار فراوانی از آثار اورارتویی در کاوشهای باستانشناختیِ محوطههای باستانی قلعه وان (وان قلعهسی) و «توپراکقلعه» در نزدیکی آن و نیز در دو محوطه باستانی «کرمیربلور» و «آرینبِـرد» (قانلیتپه) کشف شدهاند. تپه کرمیربلور بازمانده شهر اورارتویی «تِـئیشِـبائینی» و تپه آرینبِـرد بازمانده شهر اورارتویی «اِرِبونی/ ایرِپونی» است که به احتمال زیاد نام ایروان از آن ریشه میگیرد. هر دوی این محوطهها متعلق به سده هشتم پیش از میلاد هستند و در نزدیکی ایروان در ارمنستان واقع شدهاند.
اما بجز آثار پیدا شده در کاوشهای علمی، شمار بسیار زیادتری از اشیای اورارتویی بطور اتفاقی و یا در نتیجه حفاریهای غیرمجاز پیدا شدهاند. این حفاریهای غیرمجاز در دهههای پایانی سده نوزدهم میلادی به ویژه در نواحی پیرامون وان بسیار گسترده بوده است. در بایگانی موزههای بریتانیا و ارمیتاژ، نامهها و اسنادی از ارتباطهای قاچاقچیان و فروشندگان اشیای عتیقه با دیپلماتها و موزهها وجود دارد. به موجب این نامهها «هنری لایارد» واسطه این معاملهها برای موزه بریتانیا بوده است. به گزارش پیوترووسکی، «هرمزد رسام» (یابنده استوانه منشور کورش) که در حفاریهای مخفی تمرین کرده بود، با او همکاری داشت.
در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی (۱۸۹۵ میلادی) و در واپسین سالهای پادشاهی ناصرالدینشاه قاجار، گروهی از عشایر کُرد طایفه جلالی در چهار کیلومتری شمال رود ارس و نزدیکی روستای «علیشار» (در منطقه نخجوان) یک گورصخره اورارتویی را پیدا میکنند. این دخمه از اتاقها و تاقچههای متعددی در دل سنگ ساخته شده بوده که در اتاقها و تاقچههای آن، اشیای فراوانی متشکل از ظرفها، دسته دیگهای بسیار بزرگ به شکل خدابانوی بالدار، دستبند، یراقآلات اسب، زنگوله و اشیای دیگر نهاده بودهاند. بعدها بر روی زنگوله مفرغی، کتیبه کوتاهی که نام شاه اَرگیشتی یکم (۷۸۵ تا ۷۵۳ پیش از میلاد) را بر خود داشت، شناسایی شد و انتساب احتمالی این گورصخرهای به این پادشاه را مطرح کرد.
اشیای گور به سرعت به تاراج رفتند. بخش بزرگی از ظرفها را خان ماکو تصرف کرد و بخش دیگری به واسطه فرماندار ایروان به موزه ارمیتاژ راه یافت. از سرنوشت بسیاری از آثار پیدا شده در این گورصخرهای اطلاعی در دست نیست.
گورصخرهای مهم دیگری نیز در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی (۱۹۰۵ میلادی) در شمالغربی دریاچه اورمیه/ ارومیه و در نزدیکی روستای «گوشی/ قوشی» کشف شد. در این دخمه نیز اشیایی همچون دسته دیگ و کمربند نگارین مفرغی و آثار دیگر به دست آمد.
یک آرامگاه اورارتویی دیگر نیز در دهه ۱۳۲۰ هجری شمسی (۱۹۳۰ میلادی) در نزدیکی آلتینتپه در ۲۰ کیلومتری شرق ارزنجان کشف شد که همچون دو دخمه پیشین دربردارنده آثار و اشیایی غنی از زمان اورارتوییان بود.
شواهدی معدود از گورها و ظرفهای آمیخته با خاکستر و استخوان انسان، این گمان را مطرح میکند که ممکن است سنت سوزاندن مردگان در کنار دیگر سنتهای تدفینی در اورارتو رایج بوده باشد.
بسیاری از اشیای باستانی یافتشده در کاوشهای حوزه تمدن اورارتو در موزه ارمیتاژ در سنتپترزبورگ، موزه دولتی ارمنستان در ایروان، موزه دولتی گرجستان در تفلیس و دیگر موزههای جمهوریهای پیشین شوروی، موزه باستانشناسی ارزروم، موزه شهر وان، و نیز در موزههای بریتانیا، لوور، برلین، استانبول و موزه ایران باستان در تهران نگهداری میشوند.
یکی از خدایان بالدار اورارتویی در برج بز (جَـدْیْ)
۱۵.۹ سانتیمتر بلندا و ۹.۲ سانتیمتر پهنا، سده هشتم تا هفتم پیش ازمیلاد
مفرغهای نگارین اورارتویی
چنانکه در پیشگفتار اشاره شد، تصاویری که در ادامه این گفتار آورده شدهاند، بخشی از اشیای مفرغی اورارتویی هستند که در زمانی نامعلوم از شمال غربی ایران بدست آمده و در تاریخ هفدهم آذرماه ۱۳۵۴ (هشتم دسامبر ۱۹۷۵) در حراجی ساتبی (Sotheby) لندن فروخته شدهاند. نگارنده احتمال تقلبی بودن این آثار را نیز میدهد. از محل و مالک احتمالی این آثار و نیز محل پیدایش آنها اطلاعی در دست نیست. اما ممکن است بخشی از اشیای دخمه «گوشی/ قوشی» و یا دخمه «علیشار» (← بخش پیشین) بوده باشند.
اهمیت موضوع و نقشهای نجومی و کیهانی این آثار موجب شد تا نگارنده کوشش کند با بهرهگیری از کاتالوگ متعلق به مراسم حراج، تصاویر مبهم درفشها و نگارههای کیهانی این اشیای باستانی را بازنگاری کند تا بلکه رهگشای مطالعات آتی بر روی تمدنهای باستانی منطقه، و ادیان و باورهای آنان باشد.
تمامی این نقوش، برجستهکاری و قلمزنی بر روی صفحههای مفرغی هستند که حدود شش تا هفده سانتیمتر طول دارند. در گوشههای این صفحههای مفرغیِ نگارین، سوراخهایی دیده میشود که نشان میدهد این صفحات بر روی اثر دیگری سوار میشدهاند. ممکن است که این صفحهها نوعی درفش یا پرچم بوده باشند.
در این نشانها و نگارهها، خدایان بالداری دیده میشوند که درفشی را بر دست گرفتهاند. پوشاک گلدوزی شده و بسیار زیبای آنان آکنده از نقش ستارههاست و در پیرامونشان نیز ستارههای فراوانی رسم شده که تأکیدی بر هویت کیهانی و مینوی آنهاست. فراوانی ستارهها در این نقوش بیشتر از آنی است که در طرحهای بازنگاری آمده است. در این طرحها، بخاطر پیشگیری از ابهام و شلوغی صفحه، تنها شمار معدودی از این ستارهها رسم شدهاند.
نگارههای مرد یا زن بالدار در سرزمینها و تمدنهای شرق باستان همواره برای خدایان و شخصیتهای مینوی بکار میرفته و هیچگاه زمینیان را همراه با بال تصویر نمیکردهاند. اما ممکن است که نگاره خدایان را بدون بال نیز رسم کرده باشند.
برخی از این خدایان بر بالا یا در کنار بز یا شیری ایستادهاند. این ترکیبها برگرفته از مقارنه سیارهها با برجهای فلکی بز (جَـدْیْ) و شیر (اسد) است. در اختربینی باستانی، مقارنه خدایانِ تجلییافته در سیارهها با برجهای فلکی، معنا و مفهومهای ویژهای داشته است. آنان برخی از این مقارنهها را خوشیُمن و مبارک میدانستهاند و به پلیدی و نامبارکی برخی دیگر باور داشتند.
درفشهایی که خدایان یا دیگران بر دست گرفتهاند، یک صفحه چهارگوش با خمیدگی مقعر در میانه است که معمولاً دو خط متقاطع از آن عبور کرده است. در چهار گوشه درفشها نیز چهار دایره قُبهمانند دیده میشود. اینگونه قبهها بر فراز کلاه یا تاج خدایان نیز دیده میشود و در اینجا ممکن است اشارهای به ستاره قطبی باشد که محور و ساماندهنده کیهان در بسیاری از باورهای کهن دانسته میشده است.
در برخی تصاویر، پادشاهی ناشناخته با جامی در دست نشان داده شده که روی میزی که در برابرش قرار دارد، یک هلال ماه نهاده شده است. در تصویرهای دیگر، چنین هلال ماهِ نهاده بر میز در برابر یکی از خدایان دیده میشود.
در برخی دیگر از نگارهها رشتهای تسبیحمانند در دست این خدایان دیده میشود که در نوع خود جالب و بیهمتا هستند. چنین نشان و نگارهای- تا جایی که اطلاع دارم- در هیچیک از نگارههای باستانی اقوام دیگر دیده نشده است.
در بالای بالِ چند نگاره، افزودهای چهارگوش دیده میشود که ممکن است شرابهها و آرایهها و زینتهای بال باشد. اما با شواهد موجود، توضیح و توجیه آنها کار آسانی نیست.
در هنر اورارتویی، از دایره و خطهای مورب و موازی به فراوانی استفاده میشده است. در این هنر، معمولاً چهره انسانها یا خدایان انساننما را در حالی از نیمرخ نشان میدادهاند که چشم آنان در وضعیت تمامرخ بوده است. این سنتی است که در سراسر شرق باستان و از جمله در ایران، مصر و بینالنهرین متداول بوده است.
اورارتوییان فلزگران برجستهای بودند و اشیای زرینی که در کاوشهای تپه زیویه در فاصله میان دو شهر سقز و تکاب پیدا شدهاند، در بردارنده نگارههایی هستند که تا اندازه زیادی به هنر و فلزکاری اورارتویی شباهت دارند و ممکن است از یک سنت فرهنگی یکسان نشأت گرفته باشند.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که نبود ریش در نگارههای اورارتویی به معنای جنسیت زنانه نیست. برخلاف بسیاری از تمدنهای باستانی، مردانِ بدون ریش در نگارههای اورارتویی فراوان هستند.