متداول است که گفته میشود «استالین نام آذربایجان را بر روی کشوری نهاد که قبلاً اران نامیده میشد». این سخن نادرستی است که از فرط تکرار شبیه به واقعیت شده است.
نام «اَرّان» که به شکلهای گوناگون دیگری همچون «اَران/ آران/ الران/ رانی/ آلبانیا/ اُلوان/ اُغوان» در متون تاریخی ضبط شده، نه نام یک کشور یا استان یا شهر، که همچون «خراسان» نامی جغرافیایی است برای یک موقعیت جغرافیایی. نام اران نه تنها تعارضی با نام آذربایجان ندارد، که بخشی از آن به حساب میآمده است. چنانکه صاحب برهان قاطع آورده است: «اران ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آنست».
موقعیت جغرافیایی اران حدود و مرز معینی ندارد (چنانکه خراسان در مفهوم تاریخی خود ندارد) و به تقریب به نواحی قفقاز جنوبی و سرزمینهای غرب دریای کاسپی/ مازندران که امروزه جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان و گرجستان و جمهوری خودمختار داغستان را در بر میگیرد، اطلاق میشده است. این سرزمینها در طول تاریخ دارای هویت سیاسی مشخص و مستقلی نبودهاند و متشکل از خاننشینهای ایرانی همچون خانات بردع، شروان، گنجه و دربند بودهاند.
با اینکه در سالهای ۱۱۹۲ هجری شمسی (۱۸۱۳ میلادی) و ۱۲۰۶ هجری شمسی (۱۸۲۸ میلادی) و به موجب دو عهدنامه گلستان و ترکمنچای، نواحیای از قفقاز از حاکمیت ایران جدا شده و به روسیه تزاری ملحق گردیدند، اما مردمان آن نواحی بنا به ریشههای تاریخی و فرهنگی مشترک و نیز پیوندهای نسبی و سببی، همواره تعلق خاطر به ایران را حفظ کرده بودند. در منابع مکتوب متعلق به آن دوران مکرراً اشاراتی به این تعلق خاطرها شده است.
برای نمونه بنگرید به: «مونس روزهای زندگی- خاطراتم در باره میرزا جلیل محمدقلیزاده» نوشته حمیده محمدقلیزاده، ترجمه دلبر ابراهیم زاده، با ویراستاری این نگارنده، تهران، ۱۳۷۹.
پس از جدایی نواحی قفقاز از ایران، تعدادی از خاننشینهای محلی برای کسب استقلال از روسیه تلاش میکنند. تلاشهایی که بجز یکی از آنها، هیچکدام به سرانجامی نمیرسند. تنها کوشش موفقیتآمیز برای کسب استقلال از روسیه متعلق به «حزب مساوات» بود که در سال ۱۲۹۰ هجری شمسی (۱۹۱۱ میلادی) پایهگذاری شده بود. این حزب موفق شد تا در سال ۱۲۹۷ هجری شمسی (۱۹۱۸ میلادی) یعنی یکسال پس از انقلاب اکتبر و سقوط روسیه تزاری، نواحیای از اران و شروان و قفقاز جنوبی (که روسها آنرا «ماوراء قفقاز» اطلاق میکنند) را از روسیه جدا کند و تحت حاکمیت خود در بیاورد. آنان پس از پیروزی، کشوری با نظام سیاسی جمهوری را بنیان میگذارند و نام «آذربایجان» را که قبلاً هم برای آن خطه بکار میرفته) بر اساس خاطره مشترک و تعلق خاطرهای موجود میان مردم، بر آن کشور تازه تأسیس مینهند. چندی نمیگذرد که محمدامین رسولزاده به عنوان رئیسجمهور برگزیده میشود و این نخستین کشور جمهوری و نخستین رئیسجمهور در منطقه خاورمیانه و در میان کشورهای اسلامی بود.
رسولزاده، روشنفکر و روزنامهنگار و استاد شرقشناسی دانشگاه مسکو و از بنیانگذاران حزب مساوات بود. او همچنین در زمان انقلاب مشروطه سالها در ایران زندگی کرده بود و به عنوان یکی از مدیران و نویسندگان نشریه «ایران نو» که گفتارهایی در باب سوسیال دموکراسی مینوشت، تأثیر بسزایی در تحولات سیاسی ایران داشت.
عمر کشور و جمهوری مستقل آذربایجان بیش از دو سال به درازا نینجامید. یک سال پس از اعلام استقلال، قوای نظامی روسی به مقابله با آنان بر میخیزند و در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی (۱۹۲۰ میلادی) آنان را سرکوب و سرنگون میکنند و جمهوری تازه تأسیس آذربایجان را به اتحاد جماهیر شوروی ملحق مینمایند. این واقعه تقریباً همزمان است با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ در ایران و سرنگونی حکومت قاجار.
تمام این اتفاقها (از صدر تا ذیل) پیش از دوران فرمانروایی ژوزف استالین (۱۹۲۲ تا ۱۹۵۳ میلادی) روی داده بود.
پس بطور خلاصه: ۱- اران همچون مفهوم تاریخی خراسان، نام یک منطقه جغرافیایی است. ۲- کشور یا حکومت یا استان یا شهری به نام اران هیچگاه وجود خارجی نداشته است. ۳- کشوری که آذربایجان نامیده شد، نه توسط روسها، که توسط حزب مساوات که معارض روسها بودند، پایهگذاری شد. ۴- موقعیت جغرافیایی این کشور کاملاً مطابق با اران نیست. ۵- اران بخشی از آذربایجان به مفهوم تاریخی آن است و تعارضی با آن ندارد. ۶- نام آذربایجان برای این کشور را رهبران حزب مساوات انتخاب کردند و بر آن نهادند و نه روسها یا استالین. ۷- نام آذربایجان به عنوان یک اسم مکان یا نام سرزمینی (Toponym)- و نه یک نام قومیتی (Ethnonym) یا نام زبانی (Glossonym)- دارای سابقه تاریخی در نواحی شمال رود ارس بوده و خلقالساعه نبوده است. ۷- جمهوری آذربایجان دو سال پس از تأسیس، استقلال خود را از دست داد و به عنوان یکی از جمهوریهای اتحاد شوروی در آمد. ۸- پیدایش کشوری به نام آذربایجان، گزینش نام رسمی برای آن و در نهایت سقوط آن، همگی پیش از زمان فرمانروایی استالین روی داده است.
اما با این حال و جدای از رویدادهای تاریخی، مسئله اصلی و مهمتر اینست که چرا و به چه دلیل برخی اشخاص با همراهی رسانههای استعماری دست به ایراد چنین سخنان و ادعاهای نادرستی زدهاند و میزنند؟ به گمان نگارنده، پاسخ این پرسش میتواند در ترویج تفرقه و نزاعهای قومیتی باشد. چنانکه میدانیم، منطقه قفقاز از لحاظ جنگها و نزاعها و ناآرامیهای قومیتی، منطقهای بسیار حساس است و در دهها سال اخیر بارها و بارها درگیریها و خونریزیهایی را تجربه کرده است. ایرانیان تاکنون نقشی در این ناآرامیها نداشته و یک طرف دعوا نبودهاند. اما پیش کشیدن مسئله تازهای با عنوان تعارض نامهای آذربایجان و اران، و ادعای دزدیده شدن نام تاریخی متعلق به ایرانیان توسط استالین و کمونیستهای مثلاً بدجنس، میتواند پای ایرانیان را نیز به این ماجراها و آشوبها باز کند و دامنه خشونتها و ناآرامیها را به میان ایرانیان نیز بکشد. هدفی که با مساعدت عدهای از روی غفلت در حال انجام است.
اینکه گاه شنیده و تبلیغ میشود که مردمان این سوی ارس با مردمان آن سوی ارس ارتباط و اتحادی با یکدیگر نداشته و حتی از لحاظ ژنتیکی با یکدیگر متفاوت هستند، ترفندی دیگر در ادامه و تکمیل همین پروژه تفرقهافکنانه و سلطهگرانه است که در صورت سادهدلی ما میتواند منجر به فجایعی هولناک شود.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رسولزاده، محمدامین، گزارشهایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه رحیم رئیسنیا، تهران، ۱۳۷۷؛ رسولزاده، محمدامین، مختاریت آذربایجان، در: نشریه رعد، ۲۹ ربیعالاول ۱۳۳۶ هجری قمری؛ تقیزاده، سیدحسن، محمدامین رسولزاده، در: مجله سخن، جلد ششم، ۱۳۳۴، صفحه ۳۴۲ تا ۳۴۴؛ تقیزاده، سیدحسن، زندگی طوفانی، تهران، ۱۳۷۲؛ بیات، کاوه، آذربایجان در موجخیز تاریخ- نگاهی به مباحث ملیون ایران و جراید باکو در تغییر نام اران به آذربایجان ۱۲۹۶-۱۲۹۸ شمسی، تهران، ۱۳۹۰؛ بیات، کاوه، بحران قرهباغ، تهران، ۱۳۷۲؛ بیات، کاوه، طوفان بر فراز قفقاز- نگاهی به مناسبات منطقهای ایران و جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در دوره نخست استقلال ۱۹۱۷-۱۹۲۱، تهران، ۱۳۸۰؛ کسروی، احمد، شهریاران گمنام، چاپ ششم، تهران، ۱۳۷۷؛ رضا، عنایتالله، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۲؛ شیخعطار، علیرضا، ریشههای رفتار سیاسی در آسیای مرکزی و قفقاز، چاپ دوم، تهران، ۱۳۷۳.