هیچ مورخ و محققی نیست که در مقام بیان وقایع تاریخی، خود را منصف و بیطرف و واقعگرا نداند. اما تعداد مورخانی که واقعاً چنین باشند، کمتر از آنست که به تصور آید. در بسیاری از آثاری که در زمینه تاریخ، باستانشناسی، زبانهای باستانی، و دیگر علوم باستانی نوشته میشوند، مؤلف به گونهای ناشیانه و یا با شگردهایی حرفهای میکوشد تا واقعیتهای ناگوار را بگونهای بازگو کند که آسیبی به وجهه شخصیتهای محبوب «خودی» وارد نیاید. انگیزه این رفتار میتواند تعلق خاطر شخصی مورخ باشد و یا نگرانی و هراس او از تباه شدن منافع شخصی و یا قوای مهاجم و سرکوبگری در میان افکار عمومی جامعه ما که به سرعت یک چراغ روشن را محاصره میکنند.
این طرز عمل مورخان و محققان را میتوان به راحتی و فراوانی در بسیاری از کتابها و مقالات و حتی در متون درسی و دانشگاهی و منابع مرجع که در ذات خود مدعی و مبلغ رویه علمی و واقعگرایانه هستند، مشاهده کرد. در این آثار، حمله و تجاوز مهاجمان غیر خودی به خودی با عبارتهای همچون: تهاجم، یورش، شبیخون، غارت، چپاول، چاپیدن، سوزاندن، به آتش کشیدن، به زیر سم ستوران انداختن، و امثال اینها بیان میشود. این در حالی است که در همین آثار، حمله مهاجمان خودی به غیرخودی با عبارتهای لطیف دیگری که حمایتی ضمنی را در نیز خود نهفته دارد، توصیف میشود: فتح، تسخیر، پیروزی، گشودن، گشایش، ورود به شهر، آزادسازی شهرها، رهایی مردم، استقبال عمومی و امثال اینگونه تعابیر جانبدارانه. گویی که تجاوزگری و جهانگشایی حق بدیهی و انحصاری و عمل نیکوی پادشاهان ایران و عمل مذموم پادشاهان دیگر بوده است.
مورخان و مؤلفان ایرانی در حالی عبارتهای نوع اول را برای اسکندر و چنگیز و تیمور و آتیلا و دیگر متجاوزان غیرخودی بکار میبرند که عبارتهای نوع دوم را برای کورش و داریوش و شاپور و انوشیروان و محمود و نادر دیگر متجاوزان خودی بکار میبندند. آنان در حالیکه جنایتهای گروه اول را داغتر از آنچه بوده، توصیف میکنند؛ که جنایتهای گروه دوم را با شگردهای شگفت و توجیهات حیرتانگیزی نادیده میگیرند و با سکوت از کنار آن میگذرند. مورخان کشورهای دیگر نیز درست برعکس این روش عمل میکنند. از جنایات هخامنشیان و ساسانیان در سرزمینهای مغلوب یاد میکنند و از عدالتورزیهای جهانگشایان محبوب خود که میتواند مثلاً چنگیز یا تیمور یا آتیلا باشد.
خشونتورزی و تجاوزگری و کشورگشایی و جهانگشایی و حمله به شهرها و کشورها و غارت اموال مردم و قتلعام عمومی اهالی غیرنظامی و به بردگی گرفتن مردم، در ذات خود کاری زشت و ضدانسانی است. خواه این اعمال به دست ایرانیان انجام شده باشد و خواه به دست غیرایرانیان. توجیهات و تحریفات مورخان و عالمان علوم و زبانهای باستانی به این معنا تواند بود که جنایت در صورتی زشت است که توسط دیگران و بیگانگان انجام شده باشد و نه توسط خودیها. به این معنا تواند بود که جنایت خودی را میتوان به لطائفالحیلی نادیده گرفت و قلم خطاپوش بر آن کشید. این یعنی آموزاندن رفتارهای ضدبشری به نسلهای امروز و فردا و تداوم جنایت علیه نوع بشر.
همچنین بنگرید به: «تازیانه حاکمان و توجیه مورخان»، «دانشمندان و حاکمان: تحریف در خدمت سلطهگری»، «مورخان و تحریف تاریخ»، «تبدیل ظلم به عدل به نیروی شعر و تاریخ» و «معرفی دو مقاله در زمینه بهرهگیری از باستانشناسی برای ناسیونالیسم و سیاست».