پیشگفتار | فروردین یشت | مهر یشت | زامیاد یشت | آبان یشت | تشتر یشت | اشی یشت | بهرام یشت | رام یشت | هوم یشت
سرودهایی برای درخشانترین ستاره آسمان
خوشا به شما ای آبها و ای گیاهان! خوشا به شما ای سرزمینها!
اینـک آبها روانند در جـویـباران شـما؛
روانند به سوی کشتزاران شما، کشتزارهایی با بذرهای درشتدانه؛
روانند به سوی چـراگـاههـای شما، چراگاههایی با بذرهای ریـزدانـه.
پیشگفتار
تِـشْـتَـر یشت که تیشْـتَـر یشت و تیر یشت نیز نامیده میشود، هشتمین یشت اوستا است. این یشت در بزرگداشت و ستایش پر فروغترین و درخشانترین ستاره آسمان که همانا ستاره «تِشْتَر» باشد، سروده شده و یکی از دلکشترین بخشهای اوستاست.
تشتر یشت دارای ۱۶ بخش یا کرده و ۶۲ بند است. اما بسیاری از این بندها در دورههای جدیدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای ۱ تا ۲۹، ۴۱، ۶۲، ۷۱ تا ۱۲۹، ۱۳۹ تا ۱۴۲، ۱۵۲؛ و نیز افزودگیهایی در بندهای ۵۴، ۵۶، ۱۵۵، ۱۵۷، ۱۵۸.
ستاره «تِشْـتَر» نامهای گوناگونی دارد: «شباهنگ»، «شِعرای یمانی» و «تیـر» که این نام اخیر به سیاره «عُطارِد» نیز گفته میشود. «تِشْـتَر» پُر نورترین ستاره آسمان است و در صورت فلکی «سگ بزرگ» (کَلب اکبر) قرار دارد.
امروزه نخستین طلوع بامدادی این ستاره در مردادماه اتفاق میافتد. اما در زمان سرایش تیر یشت، نخستین طلوع بامدادی این ستاره در حدود اوایل تابستان بوده است که نام ماهِ «تیر» نیز از همین واقعه گرفته شده است. این ستاره مانند دیگر ستارههای آسمان، هر شب مقداری بالاتر میآمده است تا اینکه در میانههای بهار در افق غربی فرو میرفته و از دیده پنهان میشده است. به دلیل اینکه بالا آمدن ستاره «تِشْـتَر» با افزایش بارندگی و پایین رفتن این ستاره با کاهش بارندگی توأم بوده است، بین این ستاره و بارندگیهای فراوان ارتباطی احساس شـده است کـه در سراسر این یشت به این باور اشاره شده است.
بخش یکـم (کرده یکـم)
۲ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمندِ تِشْتَر را؛ آن بخشنده خانه آرام و خانه خوش را، آن افشاننده پرتوهای سپید و درخشان را و درمانگرِ بلندبالای تیزپرواز را، آن درخشنده از دور را که افشاننده فروغ بیآلایش است. میستاییم آب دریای فراخکرت را و رود «وَنْـگوهی» در همه جا پُر آوازه را، نام «گِـئوشِ» مزدا آفریده را و فَـرِّ کیانی را.
«وَنگوهی» به معنای نیک و منظور رود «ونگوهی دائیتیا» است.
بخش دوم
۴ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ آن در بردارنده تخمه آبها و آن توانای بزرگِ نیرومند، و آن دورنگرنده بلندپایگاه و زَبَردست را؛ آن بزرگواری که نیکنامی از اوست و تبارش از «اّپَـمنَـپات» است.
بخش سـوم
۵ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ او را چشم به راهند: چارپایان کوچک و بزرگ، و مردمانی که پیش از این آزاررسان بودند، و «کَـئِـتَـه»هایی که پیش از این به بدکرداری میپرداختند. کدامین هنگام تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند از برای ما برخواهد دمید؟ کدامین هنگام سرچشمههای آب به نیرومندی اسبـی دگرباره روان خواهند شد؟
کَـئِـتَـه، نام گروهی از نابکاران است که در باره آنان آگاهی نداریم.
بخش چهارم
۶ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ آن تندتاز به سوی دریـای فراخکرت را، به سانِ آن تیرِ در هوا پـرّان، تیری که آرش تیرانداز- آن بهترین تیرانداز ایرانی- از کوه «اَئیـرْیو خْـشوثَـه» به سوی کوه «خْـوَنْـوَنْـت» پرتاب کرد.
از این عبارت به درستی بر میآید که دریای «فراخکرت» همان دریای مازندران است چرا که ستاره «تِشْـتَر» نیز به سوی غرب که از نگاه سرایندگان این یشت جایگاه دریای مازندران است، حرکت میکند. همچنین نگاه کنید به پانویس بند ۳۵ همین یشت.
این بند و بندهای بعدی کهنترین جای اشاره به حماسه «آرش کمانگیر» است. جای دو کوه نامبرده شده، دانسته نشده است.
۷ تیری که بر دمید بر او آفریدگار اهورامزدا؛ و راهش را آماده ساختند، ایزدان آب و گیاه و مهرِ دارنده دشتهای پهناور.
بخش پنجم
۸ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ آن غلبه کننده بر پریان را. آنگاه که پریان به پیکر ستارگان دنبالهدار در میانه زمین و آسمان به پرواز در میآیند، و به دریای فراخکرتِ نیرومند و ژرف و خوشچشمانداز که آبش پهنه گستردهای را در برگرفته است، نزدیک میشوند، او آنها را در هم میشکند. به راستی که او به مانند اسبِ پاکنهادی به سوی دریا روان است. از او بر آن آب خیزابها برخواهد خواست و باد چالاک وزیدن خواهد گرفت.
«پری» یا «پَئیریکا» در اوستا نامی است برای ستارگان دنبالهدار. در متون ایرانی نام «پریان» یا ستارگان دنبالهدار به نیکی نیامده است و این احتمالاً به این دلیل است که زمان حرکت و مسیر حرکت دنبالهدارها با هیچیک از قواعد ستارگان تطبیق ندارد و آنها بدور از هنجار و سامان هستی فرض میشدهاند.
۹ آنگاه که «سَـتَـویس» برای بخشیدن پاداش، بر میآید؛ او این آب را به همه هفت کشور میرساند. آن زیبای آشتیبخش به سـوی همـه کشـورهـا روان مـیگـردد تا همه از سالی خوب بهـرهمند شوند؛ و ارمغان شود سالی خوش به همه سرزمینهای ایرانی.
ستاره «سَتَویس» همان ستاره «سهیل» است که در عرضهای جغرافیایی پایینتر از حدود ۳۳ درجه و تنها در فصل زمستان و در ارتفاع کمی از افق جنوبی دیده میشود در حالیکه بالاتر از آن ستاره «تشتر» جای گرفته است. به این ترتیب به دلیل شباهت خویشکاری «سَتَویس» یا «سهیل» با «تشتر» این ستاره نیز در باورهای ایرانیان باستان آورنده باران به شمار میآمده است. «سَتَویس» پس از «تشتر» پُر نورترین ستاره آسمان است.
بخش ششم
۱۲ میستاییم تِشْتَر را؛ میستاییم «تیشْـتْـرْ یـئِـئینی» را؛ میستاییم ستارهای را که پس از آن ستاره نخستین در میآید؛ میستاییم «پَـئوئیر یـئِـئینی» را؛ میستاییم ستاره «هَفتورنگ» را برای ایستادگی در برابر جادوان و پریان؛ میستاییم ستاره «وَنَـنْـدِ» مـزدا آفـریـده را بـرای نیـرومنـدی، بـرای پیـروزی بـرازنــده، بـرای نیـروی ایسـتادگـی اهـورا آفـریـده، برای برتری، برای چیرگی به نیاز، برای چیرگی به ستیزهگری؛ میستاییم تِشْتَرِ تیز نگرنده را.
تیشتریئئینی، احتمالاً نام صورت فلکی «سگ بزرگ» (کَلب اکبر) است که ستاره «تشتر» یا «شباهنگ» در آن مجموعه جای دارد. در باره طلوع ستارهای پس از دیگری، دو احتمال میتوان در نظر گرفت. یکی اینکه اشاره است به ستاره «شعرای شامی» از صورت فلکی «سگ کوچک» (کَلب اصغر) که با فاصله کمی در پشت «تِشْـتَر» حرکت میکند. و دیگر اشاره به ستاره «سَتَویس» یا «سهیل» که شرح آن در بالا گفته شد.
احتمالاً منظور از هفتورنگ صورت فلکی خرس بزرگ (دب اکبر) و یا «پروین» (ثریا) است که در کوهان «گاو» (ثور) جای دارد.
ونند، همان ستاره پر نور و سپید «کرکس نشسته» (نَـسْر واقـع) در صورت فلکی «شَلـیاق» (چنـگ)، که پس از «تِـشْـتَـر» (شباهنگ/ شِعرای یمانی) و «سَـتَـویس» (سهـیل) پُر نورترین ستاره آسمان است.
۱۳ در ده شبِ نخست، تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند با پیکری به مانندِ یک مرد پانزده ساله، درخشان و با چشمان پر فروغ، بالا بلند و بسیار نیرومند، توانا و چالاک در سپیدهدمان پرواز میکند.
۱۶ در ده شبِ دوم، تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند با پیکری به مانندِ گاوی با شاخهای زرین در سپیدهدمان پرواز کند.
۱۸ در ده شبِ سوم، تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند با پیکری به مانندِ اسبی سپید و زیبا با گوشهای زرین و لِگام زرنشان در سپیدهدمان پرواز میکند.
۲۰ آنگاه تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند با پیکری به مانندِ اسبی سپید و زیبا با گوشهای زرین و لِگام زرنشان به دریای فراخکرت فرو میآید.
۲۱ به رویارویی او دیوِ «اَپوش» با پیکری به مانندِ اسبی سیاه به در میآید؛ کَلی با گوشهای کَل، کَلی با گردن کَل، کَلی با دُم کَل، یک گَـرِ سهمگین!
«اَپوش» (در اوستا «اَپَـئـوشَـه») به معنای از بین برنده آبها، نام دیو خشکسالی و دشمن ایزد «تشتر» است. به گمان نگارنده «اَپوش» در اصل عبارت بوده است از ستاره سرخ «دل کژدم» (قلبالعقرب) در صورت فلکی «کژدم» (عقرب) که در سراسر تابستانهای گرم ایران در ساعتهای آغازین و میانه شب دیده میشود و در این هنگامِ بیآبی و خشکی رودها از ستاره «تشتر» خبری نیست. هر چه «تشتر» در مردادماه از افق شرقی بالاتر میآید، به مرور ستاره «قلبالعقرب» به افق غربی نزدیکتر میشود تا اینکه در فصل پاییز تشتر کاملاً بالا آمده است در حالیکه اَپوش در افق غربی فرو رفته و از نظر ناپدید شده است. و این عبارت است از نبرد تشتر و اَپوش در اساطیر ایرانی و غلبه تشتر بر آن در آغاز فصل پرآبی و نیز غلبه اَپوش بر تشتر در میانههای بهار (امروزه در اواخر بهار) و در آغاز فصل خشکی و گرما.
۲۲ آنگاه تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند و دیوِ اَپوش هر دو بهم درمیافتند و هر دو، سه شبانهروز با یکدیگرنبرد میکنند. سرانجام دیو اَپوش بر تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند چیره میشود و او را شکست میدهد.
۲۳ سپس اَپوش او را به اندازه یک «هاسَر» از دریای فراخکرت دور راند. پس آنگاه تِشْتَر ناله درد و اندوه درخواهد داد که: وای بر من ای اهورامزدا! بدا به روزگار شما ای آبها و ای گیاهان!
«هاسَر» (در اوستا «هاثْرَه») واحد اندازهگیری طول که از میزان آن اطلاعی در دست نیست. برخی آن را معادل هزار گام دانستهاند.
۲۶ آنگاه تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند با پیکری به مانندِ اسبی سپید و زیبا با گوشهای زرین و لِگام زرنشان به دریای فراخکرت فرو میآید.
۲۷ به رویارویی او دیوِ «اَپوش» با پیکری به مانندِ اسبی سیاه به در میآید؛ کَلی با گوشهای کَل، کَلی با گردن کَل، کَلی با دُم کَل، یک گَـرِ سهمگین!
۲۸ آنگاه دگر باره تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند و دیوِ اَپوش هر دو بهم درمیافتند و هر دو با یکدیگر نبرد میکنند. سرانجام به هنگام نیمروز، تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند بر دیو اَپوش چیره میشود و او را شکست میدهد.
۲۹ سپس تِشْتَر او را به اندازه یک «هاسَر» از دریای فراخکرت دور راند. پس آنگاه تِشْتَر درخشان و شکوهمند خروش شادکامی و رستگاری سر خواهد داد که: خوشا به من ای اهورامزدا! خوشا به شما ای آبها و ای گیاهان! خوشا به شما ای سرزمینها! اینک بی هیچ بازدارندهای، آبها روانند در جویباران شما؛ روانند به سوی کشتزاران شما، کشتزارهایی با بذرهای درشتدانه؛ روانند به سوی چـراگـاههـای شما، چراگاههایی با بذرهای ریزدانه؛ اینک آبها روانند به سوی همه جهان.
۳۰ آنگـاه کـه تِـشْـتَـرِ درخشـان و شکـوهمنـد بـا پیـکـری به مانندِ اسبـی سپیـد و زیبـا بـا گـوشهـای زریـن و لِگام زرنشان به دریای فراخکرت فرو میآید.
۳۱ او دریـا را بـا خیـزابهای بلند بر میخروشاند؛ او دریا را به جنبش در مـیآورد؛ او دریـا را بـه خـروش در میآورد؛ او کـوهـههـای آب را بـه بـالا در مــیآورد؛ او دریـا را بـه جـوش در میآورد؛ او دریا را برمیشوراند. در همه کـرانـههـای دریـای فــراخکـرت دگـرگونی پدید میآید و همه میانه دریا به بالا بر میآید.
۳۲ پـس آنـگاه تِـشْـتَرِ درخشان و شکوهمند دگر باره از دریای فراخکرت فراز خیـزد؛ «سَتَـویسِ» درخشان و فرِهمند نیز از دریای فراخکرت فراز خیزد. از آن پـس مِـه از آن سـوی «هیـنـْدَوَه» از کـوهـی که در میانه دریای فراخکرت است، برمیخیزد.
برخی این واژه را معادل «هند» دانستهاند، اما این نظر به اثبات نرسیده است.
۳۳ آنگـاه مـههـای پـاکیـزه سازنده ابرها به جنبش در میآیند و نخستین بـاد فـرا مـیوزد و ابـرهـا را در راهی پیش میراند که گذرگاه «هـومِ» شـادیآفـریـن و جهـانافـزا اسـت. پــس از آن بــاد چــالاکِ آفـریـده مـزدا، بـاران و ابـر و تگـرگ را بـه سـوی کشـتزارها و نشستنگاههای همـه هفـت کشور فراز میبرد.
در باره «هوم» نگاه کنید به هوم یشت.
۳۴ «اّپَـمْنَـپـات» و باد چالاک و فَـرِّ فرو خفته در آب و فَـرْوَهَرهای پیروان نظام هستی، به هر یک از جایگاههای این جهان خاکی، بخشی از آن آب را پراکنش دهند.
۳۵ مـیستـاییـم ستـاره درخشـان و شکـوهمنـد تِـشْـتَر را؛ که روان مـیگـردد از آن خـاستگـاهِ سپیـدهدمِ درخشـان بـه آن جـایگـاهِ از پیـش دانسته شـده پُـر از آب. در راهـی بـدور از بـاد و در جـایگـاهی بر گماشته از سوی ایزدان.
اشاره آشکاری است به حرکت ستاره «تشتر» از شرق (خاستگاه سپیدهدم درخشان) به دریای «فراخکرت» در غرب (جایگاه پر از آب).
بخش هشتم
۳۶ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ آنگاه که سالِ مردمان به زودی به سر میآید، فرمانروایانِ خردمند و جانورانِ آزادی که در کوهساران به سر میبرند و درندگان بیاباننورد، چشم براهِ بردمیدن او هستند. او که پس از بردمیدنش، سالی خوش یا سالی بد برای کشور آورد. آیا سرزمینهای ایرانی از سالی خوش بهرهمند خواهند شد؟
این بند نشاندهنده این است که در زمان سرایش این یشت، آغاز سال نو از ابتدای تابستان بوده است و «تِشْـتَر» را نوید دهنده سالی خوب یا سالی بد میدانستند.
بخش نهـم
۳۷ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ آن تندتاز به سوی دریای فراخکرت را، آن شتابان گراینده بدان سوی، آن چابک پرواز کننده بدان سـوی؛ بـه سـانِ آن تیـرِ در هـوا پـرّان، تیـری آرش تیـرانـداز- آن بهترین تیـرانـداز ایـرانـی- از کـوه «اَئیـرْیو خْـشوثَـه» به سوی کوه «خْـوَنْـوَنْـت» پرتاب کرد.
۳۸ تیری که بر دمید بر او آفریدگار اهورامزدا؛ و مهرِ دارنده دشتهای پهنـاور راهـش را آمـاده سـاخـت، بـه دنبـال آن تیـر روان شدند، «اَشی» نیک و بـزرگـوار و «پـارِنْـدِ» سـوار بر گردونه سبک و چابک. تا آن گاه که آن تیـرِ در هـوا پَـرّان، بـه کـوه «خْـوانْـوَنْـت» در نشسـت و در «خْـوانْـوَنْـت» بـه زمین فرو رسید.
بخش دهـم
۳۹ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ او که بر «پری»ها پیروز شد، او که پریها را درهم شکست. آن پریهایی که برانگیخته اهریمن بودند برای آنکه همه ستارگانِ دارنده سرچشمه آب را از رفتن باز دارند.
۴۰ تِشْتَر، آن پریان را درهم شکست؛ آنها را از دریای فـراخـکرت دور کـرد. آنـگـاه ابـرها فراز آمدند و آبهای آورنده سـالـی خـوش، روان گشـتند. در آن ابــرهـاسـت، انبـوه بـارانهـای پُـر شتـاب و آبهـای خروشنده در همه هفت کشور پراکنده شود.
بخش یازدهم
۴۱ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ که آرزومندِ او هستند همه آبهای فرو ایستاده و روان و چشمهسارها و جویبارها و برف و باران.
۴۲ کدامین هنگام تِشْتَرِ درخشان و شکوهمند از برای ما بر خواهد دمید؟ کدامین هنگام چشمههای آب به نیروی اسبی فراز تازند؟ کدامین هنگام چشمهها روان شوند به سوی کشتزارهای زیبا و نشستنگاهها و دشتها؟ و ریشه گیاهان را از آبهای نیرومند خود، نَـمی بخشند.
بخش دوازدهم
۴۳ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ او که با آب خروشان خود، همه هستی را از بیم و هراس میرهاند. اینچنین او بهبودی میبخشد، اگر این تواناترین را بستایند، گرامیدارند، خوشنود سازند و خوشامد گویند.
بخش چهاردهم
۴۴ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ که اهـورامـزدا او را سـرور و نـگاهبـان همـه سـتارگان بر ساخت. آن کـه اهـریمـن ره به نـابـودیاش نخـواهد برد و نه جادوان و نه پریان و نه مردمان جادوپیشه و نه همه دیوها هیچکدام آسیبی به او نتوانند رساند.
بخش پانزدهم
۴۵ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ که اهورامزدا به او هزار چابکی بخشید؛ به او که تواناترینِ ستارگانِ در بردارنده خاستگاه آبها است؛ به او که با ستارگانِ در بردارنده خاستگاه آبها در آسمان در پرواز است.
۴۶ او که از همه آبراههها و همه رودهای زیبا و همه جـویـبارهـای زیـبای دریـای فراخکرت، به پیکر یک اسب سپیدِ زیبا، با گوشهای زرین و لِگام زرنشان دیدار میکند. آن دریای نیرومندِ ژرف و با چشمانداز خوش که آبش گستره پهناوری را فرا گرفته است.
۴۷ آنگاه آبِ روانِ پاککننده و بهبودیبخش از دریای فراخکرت سرازیر شود. این آب را آن تواناترین به کشورهایی بخش کند که در آن جایها او را بستایند، گرامی دارند، خوشنود سازند و خوشامد گویند.
بخش پانزدهم
۴۸ میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ او که همه آفریدگان «سپند مینو» دیدار او را آرزو دارند. آنهایی که در زیرِ زمین به سر میبرند، آنهایی که در روی زمین به سر میبرند، آنهایی که در آب و آنهایی که در خشکی زندگانی میکنند، آنهایی که پرنده و خزندهاند، آنهایی که در جایهایی آزاد دارند، و آنچه در جهان بالا که در آفرینشِ بیپایان و بیآغازِ نظام هستی هستند.