کارل مارکس در سالهای جوانی ۱۸۵۳ تا ۱۸۵۷ میلادی که هنوز اثر عظیم خود «سرمایه» را ننوشته بود، همراه با فردریش انگلس یکسری مقالات کوتاه ضد استعماری مینوشت که عمدتاً در روزنامه «نیویورک دیلی تریبون» (روزنامه ترقیخواه وقت آمریکا) منتشر میشدند. در دهههای بعد، مجموعههای متعددی از این مقالات به همت علاقهمندان گردآوری و تدوین و ترجمه شدند. از جمله اینها میتوان از مجموعه مقالات «استعمار در آسیا، هند، ایران و افعانستان» به انتخاب و ترجمه ژرار فیلوش یاد کرد. به تازگی نیز آقای حمید محوی یکی از این مجموعه مقالات مارکس را با عنوان «گزیده نوشتهها در باره استعمار» بر اساس متن فرانسه به زبان فارسی ترجمه و منتشر کرده است.
مارکس در یکی از مقالات خود با عنوان «جنگ انگلیس و ایران» مطالب هشداردهندهای را مینویسد که هنوز میتواند برای ایرانیان تازگی داشته باشد: «اعلان جنگ انگلستان یا بطور مشخص کمپانی هند شرقی علیه ایران، در واقع یکی از ترفندهای ماهرانه و ماجراجویانه سیاست خارجی انگلیس در آسیاست که به مدد آن تا پیش از این نیز متصرفات خود را در این قاره گسترش داده بود. به محض اینکه کمپانی هند شرقی روی هر یک از دولتهای حاکم و مستقل و یا روی هر منطقهای که دارای منافع سیاسی و بازرگانی و طلا و ثروت است، نگاهی طمعکارانه میاندازد، قربانی نیز فوراً به نقض واقعی و یا خیالی این یا آن قرارداد متهم میشود. قربانی متهم میشود که عهدنامه و یا قراردادی را زیر پا گذاشته و یا مرتکب اهانتی ابهامآمیز شده و دیری نمیپاید که علیه او اعلان جنگ میکند. اخبار دائمی در باب محور شرارت، به افسانه گرگ و گوسفند شباهت زیادی داشته و تاریخ انگلستان را همواره به خون آغشته است».
مارکس با تجلیل از فتحعلیشاه قاجار (شاهی که تبلیغات استعماری چهرهای تحقیرآمیز از او ساخته و وجهه ضد استعماری او را بایکوت و سانسور کرده) مینویسد: «در نیم قرن اخیر، انگلستان سعی کرد تسلط خود را بر دربار شاهان ایران تثبیت کند، ولی موفقیت چندانی نصیبش نشد. این شاهان هیچگاه فریب تملقگوییهای دشمنانشان را نمیخوردند و اغلب از همآغوشیهای خائنانه روی بر میگرداندند؛ چرا که از رفتار انگلیسیها در هند آگاه بودند. ایرانیان این گفته فتحعلیشاه در سال ۱۸۰۵ را بیاد میآورند که گفته بود: به پیشنهادات کشوری تاجر و حریص که جان آدمیزاد و تاج پادشاهی را معامله میکند، نباید اعتماد کرد».
آیا بعدها و به روزگار پیری، مارکس میدانست که چگونه ایران از اواخر دوره قاجاریه بیتوجه به امثال این هشدارها به زیر سلطه و سیطره انگلیس افتاد؟
کارل مارکس در ادامه مقاله خود که در اوایل عصر ناصرالدینشاه قاجار و پس از قتل امیرکبیر نوشته شده، میگوید: «از سه گروه دزد دریایی و راهزن و بریتانیا، بریتانیا همانی است که ایران باید بیش از همه از او بترسد» (صفحات ۷۶ و ۷۷).
لازم به یادآوری است که در آن زمان هنوز آمریکا تبدیل به یک قدرت امپریالیستی نشده بود و خود در سال ۱۷۷۶ میلادی از استعمار انگلستان بیرون آمده بود.
مارکس و انگلس، گزیده نوشتهها در باره استعمار، ترجمه حمید محوی، پاریس، ژانویه ۲۰۱۹. بر اساس:
Marx and Engels, Textes sur le colonialisme, Editions du Progres, Moscou, 1977.