تصور کنیم که اگر در اوایل قرن بیستم، کشورهای دیگر نیز همچون ایرانیان دست به ساخت یک تقویم مخصوص به خود میزدند، چه هرجومرجی بر جهان امروز حاکم بود.
تقویم میلادی گریگوری تقویمی است جهانی، دقیق، منظم، معتبر، پذیرفته، و با نظام محاسباتی تثبیت شده و تعریف شده که هیچ شخص یا نهادی در جهان بطور دائم و پیوسته، متولی و اختیاردار آن نیست و هیچ بخشی از آن نیاز به محاسبه و تعیین و اعلان سالانه ندارد. «پذیرفته بودن» مهمترین مشخصه و لازمه و اعتبار یک تقویم به عنوان ابزار محاسبه و اندازهگیری، و اصولاً هر قرارداد اجتماعی جهانشمول دیگری است.
تقویم میلادی خاستگاهی ایرانی در ستایش خورشید دارد که سپس با تغییراتی به امپراتوری روم راه مییابد. چنانکه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه منظور از «میلاد» را میلاد خورشید و نام نخستین ماه سیستانی از مبدأ زمستان را «کریست» میداند. امروزه کریسمس در میان مسیحیان کاتولیک برابر است با ۲۵ دسامبر که سه روز بعد از روز انقلاب زمستانی است (البته در شاخههای دیگر مسیحیت، کریسمس برابر است با روز ششم یا هفتم ژانویه و برخی روزهای دیگر). اما در اوایل قرن چهارم میلادی و در تقویم میلادی ژولی، که در آن هنگام در امپراتوری روم رسمیت و تداول داشته، روز ۲۵ دسامبر همزمان با انقلاب زمستانی بوده و آنرا چه در ایران و چه در رومِ قبل از رسمیت دین مسیحیت، زادروز خورشید (و گاهی روز تولد میترا یا مهر) میدانستهاند. در ایران امروز، این مناسبت همچنان با نام شب چله یا شب یلدا (شب تولد) به صورت جشنی متداول و غیرمذهبی زنده مانده است. جشنی که البته عمده مردم علت برگزاری و منشأ پیدایش آنرا فراموش کردهاند.
تقویم میلادی ژولی در قرن چهارم میلادی و پس از رسمیت یافتن دین مسیحیت به فرمان کنستانتین اول، تبدیل به تقویم مسیحیت میگردد و جشن کریسمس از روز تولد یا یلدای خورشید به روز تولد عیسی مسیح تغییر نام و کارکرد مییابد.
امروزه تقویم میلادی به دلیل شمول گسترده و جهانی خود، ارتباطی با خورشید یا دین مسیحیت ندارد و حتی چنین رایج شده که از مبدأ آن نه به عنوان «میلاد مسیح» که با عنوان «مبدأ متداول» (Common Era) نام برده میشود و علائم اختصاری آن نیز چنین است: CE برای بعد از مبدأ متداول (بجای بعد از میلاد) و BCE برای قبل از مبدأ متداول (بجای قبل از میلاد).
اینکه در ایران، آغاز سال نو میلادی را فقط به مسیحیان تبریک میگویند، عملی ناصحیح است. علاوه بر آنکه بین کریسمس و آغاز سال نو (بهرغم نزدیکی هفت روزه آنها به یکدیگر) تفاوت وجود دارد.
تقویم میلادی، امروزه تقویم رسمی تمامی کشورهای اسلامی و تمامی کشورهای جهان بجز چهار کشور است. یعنی فقط چهار کشور ایران، افغانستان، اتیوپی و نپال تقویم میلادی را به عنوان تقویم رسمی نپذیرفتهاند. ایران و افغانستان همچنین تنها کشورهایی هستند که بطور همزمان از سه تقویم مختلف استفاده میکنند و این موجب ناهنجاریهای اجتماعی و نافهمیهای تاریخی شده است. استفاده همزمان از تقویمهای سهگانه در کتابها و بخصوص کتابهای درسی تاریخ، موجب شده که ایرانیان درک درستی از زمان وقایع تاریخی و فاصله و رابطه آنها با یکدیگر در ذهن خود نداشته باشند.
اما آنچه با نامهای تقویم هجری شمسی یا هجری خورشیدی یا گاهشماری ایرانی شناخته میشود، برخلاف تصور عدهای از ایرانیان، نه تنها دقیقترین تقویم جهان نیست، که بخاطر نداشتن نظام محاسباتی و نیاز به محاسبه و استخراج و اعلان هر ساله، و نیز نداشتن تعاریف پایه گاهشماری (از جمله نداشتن تعریف برای طول سال متوسط و نداشتن قاعده معین برای کبیسهگیری و حتی نداشتن نام مشخص) اصولاً تقویم به مفهوم علمی آن به حساب نمیآید.
اگر هم کسانی در این زمینه و به منظور رفع کاستیها و نقصانها، تعاریفی ارائه میدهند، صرفاً نظرات شخصیای هستند که از روی ذوق و سلیقه و مقداری ملاحظات ریاضی و تاریخی بیان میشوند و همان نظرات نیز با یکدیگر متفاوت و متناقض هستند. اینگونه نظرت در بهترین حالت، پیشنهادات اصلاحیای هستند که عملاً نه قابلیت اجراء دارند و نه به وجود تقویم متبوعه آنها که همانا هجری شمسی باشد، نیازی هست. نظرات و الگوریتم پیشنهادی پیشین نگارنده نیز از همین نوع بودهاند.
چنانکه قبلاً و در گفتار «آسیبشناسی نوروز و مسئله تحویل سال» آوردیم، اعلان سالانه لحظه تحویل سال عملاً به این معنا است که تقویم هجری شمسی طول سال متوسط (و علیالقاعده ثابت) ندارد و مشخص نیست که یک سال از چند روز و ساعت و دقیقه و ثانیه تشکیل شده و در نتیجه نمیتوان آنرا تقویم نامید. در حالیکه لحظه آغاز سال نو در تقویم میلادی همواره و به درستی برابر است با ساعت صفر یا همان ۱۲ نیمه شبِ روز اول سال. چرا که علیالقاعده و طبق اصول بدیهی تقویمنگاری، سال جدید میبایست با روز و ساعت جدید آغاز شود. سال نو ایرانی نیز چنانکه با تقویمی واقعی سروکار داشتیم، میبایست همچون دیگر تقویمهای جهان از ساعت صفر نخستین روز فروردینماه آغاز میشد.
آنچه ذبیح بهروز و احمد بیرشک و عدهای دیگر (و از جمله این نگارنده به تأسی ناصحیح از آنان) طول سال متوسط در محاسبات خیام و گاهشماری ایرانی مفروض خود را ۳۶۵/۲۴۱۹۹ روز (یا ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه) آورده بودهاند، برگرفته از اعلان و تصویب نهادهای نجومی بینالمللی برای طول سال ۱۹۰۰ میلادی بوده و ارتباطی با خیام و گاهشماری ایرانی ندارد.
آنچه تقویم هجری شمسی مینامند، صرفاً یک جدول روزشمار ساده- شبیه چوبخط- و پوسته ظاهری یک تقویم است که در سال ۱۳۰۴ هجری شمسی توسط سیدحسن تقیزاده و با الهامی ناقص از تقویم پیشنهادی میرزا عبدالغفار اصفهانی ملقب به نجمالدوله و نجمالملک (معلم جغرافی و نجوم ناصرالدینشاه) ابداع شد و با عجله به تصویب مجلس وقت رسید. تفاوت تقویم میلادی با شبهتقویم نوساخته هجری شمسی مانند تفاوت دستگاه دقیق و تعریف شده اندازهگیری متریک با چیزهایی مثل نخود و من و وجب و قدم است. تصور کنیم که اگر در اوایل قرن بیستم، کشورهای دیگر نیز همچون ایرانیان دست به ساخت یک تقویم مخصوص به خود میزدند، چه هرجومرجی بر جهان امروز حاکم بود.
اینکه عدهای نام «جلالی» را بر این تقویم میگذارند نیز عملی ذوقی و ناصحیح است. چرا که تقویم هجری شمسی ارتباطی با تقویم جلالی منسوب به خیام و جلالالدین ملکشاه ندارد.
جالب است که موارد فوق شامل تقویم موسوم به هجری قمری نیز میشود. آنچه در تقویمهای سالانه ایران با عنوان هجری قمری درج میگردد، نه تنها با اصول و قواعد و معیارهای شناختهشده و پذیریرفتۀ تقویمنگاری قمری (اعم از قمری متوسط یا هلالی) مطابقت ندارد که اصولاً در هیچ کجای دیگر جهان جز در ایران وجود خارجی ندارد تا چه رسد به رسمیت و مقبولیت. شبهتقویم هجری قمری که سالانه در ایران تهیه و منتشر میشود، محصولی است از دستکاریها و تصرفهای نهادهای دولتی برای مقاصد خاص خود که به شکل ایرانی آن در هیچ کدام از کشورهای اسلامی یا عربی تداول ندارد.
پذیرفتن گاهشماری میلادی به عنوان تقویم رسمی ایران و همگام شدن و تفاهم یافتن با دیگر کشورهای جهان، ضرورتی عاجل و انکار نشدنی برای کشور و جامعه ماست. پذیرفتن نظام گاهشماری میلادی- علاوه بر اینکه ارج نهادن و پذیرفتن سنت دیرین و علمی تقویمنگاریای است که ایرانیان نیز در پیدایش آن نقش داشتهاند- به همان اندازه پذیرفتن نظام اندازهگیری متریک و دیگر استاندارهای جهانی، در روابط و مناسبات بینالمللی اهمیت دارد. حتی اگر هجری شمسی نیز تقویمی دقیق میبود، باز هم از ضرورت و اهمیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی پیوستن به تقویم جهانی و استانداردهای پذیرفته شده آن، کاسته نمیشد. چرا که «پذیرفته بودن» در هرگونه قرارداد و تفاهم میان انسانها، از هر امتیاز و مشخصه دیگری مهمتر است.
علاوه بر این، پذیرفتن تعطیلی روزهای شنبه و یکشنبه بجای پنجشنبه و جمعه در روابط جهانی اهمیت زیادی دارد. چنانکه در تمامی کشورهای جهان و حتی اغلب کشورهای اسلامی بدینگونه است. در وضعیت فعلی، روابط مستقیم و اداری ایرانیان با دیگر کشورها منحصراً در سه روز هفته امکانپذیر است و در چهار روز دیگر مصادف با تعطیلات میشود.
تلاشهای گسترده تقویمشناسان و تقویمنگاران ایران در طول تاریخ، که به نحو حیرتانگیزی فراوان و دقیق و پیشرو بودهاند، به دلیل نبود حمایت سیاسی و اجتماعی لازم و نخبهکشیها و بایکوتکردنها و حسادتهای رایج در جامعه ایران، هیچگاه به نتیجه درخوری که شایستگی و لیاقتش را داشتند، نرسیدند. و امروز دیگر برای پیشرو بودن یا دستکم همطراز بودن با جهان امروز بسیار دیر است و تقلبها و توهمهای رایج در جامعه ایران به کاری نخواهد آمد جز آنکه خود را بیش از پیش مضحکه دیگران کنیم.
علاقه مفرط ما ایرانیان به نادیده گرفتن داشتهها و دستاورهای خود و روی آوردن به کپیهای ابتدایی و ساختن نسخههای ناقص و مثلاً بومیِ هر چیز پیشرفته در جهان، ناشی از «تافته جدابافته دانستن خود» و طرز فکر بدوی و رشدنیافتهای است که تاکنون حاصلی جز عقبماندگی بیشتر در پی نداشته است.
ضروری است که بخصوص دانشجو و دانشآموز امروز با تقویم و سالشماری میلادی آشنایی داشته باشد تا از مفاهیم و مدنیت جهان امروز جداافتاده و عقبمانده نباشد. همچنین ضروری است که وقایع تاریخی به سالهای میلادی آموخته و آموزانده شود تا درک و تصور صحیحی از سیر وقایع تاریخی و توالی آنها در ذهن شکل بگیرد و چنین هرجومرج «سه تقویمی» که فیالمثل از وقایع عصر قاجار در ذهن دانشجو و دانشآموخته ایرانی وجود دارد، برطرف شود.
چند خطای متداول در تبدیل تقویمها:
– به دلیل آنکه تقویم هجری شمسی (گاهشماری ایرانی) فاقد نظام و قواعد محاسباتی و کبیسهگیری معین و تعریفشده است و اصولاً از نظر علمی نمیتوان آنرا «تقویم» نامید، عملاً امکان تبدیل آن به تقویم میلادی و دیگر نظامهای گاهشماری وجود ندارد. هر فرمول یا الگوریتم تبدیل تقویمها، مبتنی بر تعاریف و دادههای پایه همان تقویمها است. بدیهی است که وقتی چنین تعاریفی وجود خارجی نداشته باشند، عمل تبدیل صحیح و دقیق برای زمانهای گذشته یا آینده غیرممکن است.
– بطور کلی و برای تبدیل دادههای تاریخی از هر نظام تقویمی که نتیجه تبدیل آنها به تقویم میلادی یا برعکس، سالهای پیش از ۱۵۸۲ میلادی باشد، میباید به دستگاه میلادی ژولی (و نه میلادی گریگوری) رجوع کرد. همچنین برای برخی دادههای تاریخی پس از سال ۱۵۸۲ نیز میباید به تقویم میلادی ژولی مراجعه کرد. چرا که تقویم گریگوری در زمانی یکسان در همه کشورها پذیرفته نشده و رویدادهای تاریخی در آن کشورها گاه تا چند سده بعد همچنان به تقویم میلادی ژولی ثبت شدهاند.
– تقویم میلادی گریگوری دارای سال صفر است. چنانچه به هر دلیلی قصد بر این باشد که زمان رویداد خاصی را با تعمیم تقویم میلادی گریگوری به گذشته به دست آورد، میباید این نکته را در نظر داشت که تقویم میلادی گریگوری دارای سال صفر تعریفشده (برابر با سال ۱- میلادی ژولی) است. به عبارت دیگر برای سالهای پیش از مبدأ میلادی، تفاوتی یک ساله در سالشماری میلادی گریگوری و ژولی وجود دارد.
همچنین بنگرید به:
چکیدهای در باره گاهشماری جلالی
ماهگرفتگی خرداد ۱۳۹۰: شاخصی بر هرجومرج در تقویمنگاری دولتی و مسئله بیجواب رؤیت هلال ماه
آسیبشناسی نوروز و مسئله تحویل سال
طلوع خورشید اعتدال بهاری در چارتاقی بتخانه
آسیبهای فرهنگستان به علم و به زبان فارسی