نتیجه نهایی لغتسازیهای افراطی فرهنگستان زبان فارسی تضعیف علم و تصغیر زبان فارسی است
علوم بخشی از مفاهیم هستند و زبان وسیله بیان مفاهیم است. علم در خدمت زبان نیست، این زبان است که در خدمت علم و بیان مفاهیم است. چرا که علم نسبت به زبان ترجیح ذاتی دارد.
شوونیستها به زبان خالص تعلق خاطر خاصی دارند؛ چنانکه به خاک و خون و خلوص و نژاد و تاریخ. آنان برای مقاصد خود براحتی تاریخ و تقویم و جغرافیا و هویت اجتماعی و مذهب و زبان و نامهای جغرافیایی(+) و حتی نامهای علمی را جعل میکنند و دستاوردهای دانش بشری را ملعبه هوسهای خطرناک خود میکنند. در هیچ کجای دنیا جز در میان فارسیزبانان و عربیزبانان برای نامها و اسامی علمی، معادلهای مندرآوردی نمیسازند.
در زمانی که مشرقزمین به علم توجه میداشته (بخصوص در قرنهای چهارم و پنجم هجری)، مغربزمین اسامی علمی وضع شده آنها را با روی باز پذیرفته و هنوز هم بکار میبرد و در فکر جایگزینش نیست. هیچ زبانی زبان خالص نیست، جز زبان بومیان ابتدایی در نواحی دوردست جهان. زبان انگلیسی به عنوان یکی از غنیترین زبانهای فعلی در جهان، دارای درصد ناچیزی لغت و نام با ریشه انگلیسی یا آنگلوفریسی است. زبان لاتینی به عنوان یکی از ممتازترین زبانهای علمی جهان در دوران گذشته و منشأ بسیاری از اسامی و اصطلاحات علمی، ریشه و نیای زبان انگلیسی نیست و زبان انگلیسی نسبت به آن بیگانه به حساب میآید.
هیچگاه زبان با تقلب در دستاوردهای علمی دیگران غنی نشده است. در هیچ کجا دانش را آلت فعل تعلقات شوونیستی قرار نمیدهند. کاری نمیکنند که دانشآموز بجای اسامی و اصطلاحاتی که در متون علمی همه زبانهای زنده جهان بکار میروند، ادات و اصوات مجعول و سرهمبندی شدهای را بیاموزد که در هیچ متن دیگری و حتی در زبان فارسی هم بکار نرفتهاند. اگر ماجرا فقط به جعل یک اسم ختم میشد، اهمیت چندانی نداشت و مردم با پوزخندی از کنارش میگذشتند (چنانکه چنین هم میکنند)؛ اما معضل اصلی در اینجاست که این جعلیات زبانی بزور بخشنامه و قوای قهریه به کتابهای درسی مدارس راه مییابند و دانشآموزان را وادار به آموختن آن و بیگانه شدن با اسامی اصلی متداول در جهان علم و در نهایت وادار به انحطاط علمی میکنند. در چنین وضعیتی معلم نیز به دانشآموز یادآور میشود که این اسامی شبهفارسی و بیارتباط با زبان فارسی و نیز بیارتباط با زبان علم جهانی، فقط برای کسب نمره و سپس برای دورانداختن است.
براستی چه میتوان گفت به آنانی که این اسامی مجعول را وضع میکنند و بنا به گفته رئیس فرهنگستانشان، بابت هر کدام از آنها دوازده میلیون تومان بر مردم تحمیل میکنند؟ نمونههایی را ببینید: بجای «میکرب» گفته شود «ریزاندامگان» و بجای «پلیمر»، «بسپار» و بجای «ایزومر»، «همپار» و بجای «سیتوپلاسم»، «میانیاخته» و بجای «رزین»، «انگم» و بجای «کروموزوم»، «فامتن» و بجای «ریزوزوم»، «کافندهتن» و بجای «آنزیم»، «کاتالیزگر» و بجای «کاتالیز»، «فروکافت» و بجای «اکوسیستم»، «بومسازگان» و بجای «کپسول»، «پوشینه» و بجای «غده تیروئید»، «غده سپردیس» و هزاران نمونه مشابه اینها. در همه زبانها حتی در زبانهای روسی و ترکی میگویند «فتوسنتز»، در فرهنگستان زبان فارسی فرمودهاند «فروغآمایی» و همفکرانشان در زبان عربی فرمودهاند «ترکیب ضوئی». در همه زبانها میگویند «میوز» و «میتوز»، در زبان فارسی فرمودهاند «کاستمان» و «رشتمان» و در زبان عربی فرمودهاند «انقسام منصف» و «انقسام متساو».
علم بازیچه کسانی نیست که به علت احساس حقارت ناشی از عقبماندگی علمی، میخواهند با کار آسان لغتسازی، ناتوانی در کار دشوار توسعه علمی را در خیال خود جبران کنند. کار آسانی که بقول زندهیاد پرویز ناتل خانلری در کتاب «زبانشناسی و زبان فارسی» عبارت است از: «آمیختن شوق خودنمائی با تنبلی و بیمایگی که از هر بچه مکتبی ساخته است». علم بازیچه کسانی نیست که تنها هنرشان بازی و کاسبی با زبان و لغت است. اینگونه اعمال نه فقط به استهزاء گرفتن دانش و دانشمند، که خوارکننده و تحقیرگر و ویرانگر زبان نیز هست. برای تضعیف علم و تصغیر زبان فارسی، هیچ عاملی خطرناکتر از لغتسازیهای افراطی فرهنگستان زبان فارسی نیست.
آیا چه نامی میتوان نهاد بر کسانی که برای «آپاندیس» نام خندهدار «آویزه» را میسازند و دانشآموز را غرق شادی و خنده میکنند؟ چه صفتی میتوان داد به کسانی که نامهای دیگری مثل «زیرزیاگان» و «زبرزیاگان» و «ریززیاگان» را با زور به دانشآموزان نگونبخت این کشور تحمیل میکنند و آیندهاشان را تیره و تباه میسازند؟ علامه دهخدا در مقدمه «لغتنامه» نوشته است: «هر کس بگوید زبان فارسی باید خالص باشد، اول در قیافه او تفرس و نظر باید کرد. اگر آثار حُمق و گولی پیداست جای ترحم است و اگر پیدا نیست، بیهیچ شک و شبهه مزدور دشمنان ملیت و قومیت است».