بخش اول: جعل اصطلاح آریایی در درخت زبانها
در ماهنامه سرزمین من (شماره ۴۷، مرداد ۱۳۹۲، صفحه ۵۲) نوشتهای با عنوان «زبان آریایی چیست» از آقای مهرداد ملکزاده منتشر شده که نمونه دیگری از تاریخسازیهای رایج است. ایشان در این شماره از مجله، همچون چند نوشته دیگر خود، با نگاهی توهمی- ایدئولوژیکی دست بکار دستکاری در مفاهیم شناخته شده بینالمللی برای مقاصد نژادپرستی آریاگرایانه و کورشپرستانه شده است. نگاهی توأم با بیان ادعاهای فاقد اسناد و شواهد تاریخی که نمونه دیگر آنرا در مقاله ذوقی «نوروز و گاهشماری مغانی- مادی» دیدهایم.
نامبرده در این مطلب کوتاه که کل آن به زحمت به صد کلمه میرسد، به اندازهای دچار خطاهای فاحش و بدآموزیهای گسترده و تحریفهای عامدانه شده که شرح و نقد کامل آن محتاج صفحات متعددی خواهد بود. نخستین خطای ایشان استفاده از اصطلاح منقرض و منسوخ «زبان آریایی» است که در مدت کوتاهی در اروپا استفاده میشد و اکنون بیش از نیم قرن است که مطرود و حتی منفور شده است و تنها توسط عده کمی از نژادپرستان و نئونازیها و در محافل غیرعلمی بکار میرود. نمونه دیگری از خطاهای فاحش ایشان، معادل دانستن دو مفهوم بکلی مجزا و مستقل «هیتی» و «حتی» است که این دو را برابر با یکدیگر بکار بردهاند. (برای آگاهی بیشتر بنگرید به: «اشتباهی متداول: تمایز ننهادن میان حتی و هیتی»).
اما مهمترین خطای این نوشته که در واقع دستکاری و جعل یک نقشه زبانشناختی مشهور جهان است، میتواند به گمراهی گروه وسیعی از خوانندگان مجله بینجامد. گمراهیای که امیدوار است در شمارههای آتی آن مجله اصلاح شده و به اطلاع خوانندگان که عمدتاً نسل جوان و علاقهمند به فرهنگ ایران هستند، برسد. این خطای فاحش عبارت است از تحریف نامهای Indo-Iranian و Iranian (هندوایرانی و ایرانی) در یک نمودار درختی مشهور زبانشناسی و افزودن جاعلانه اصطلاح «آریایی» به آن نمودار. این تحریف و تقلب به این منظور انجام شده که بتوان از دل آن سندی ساختگی برای عنوان «زبان آریایی چیست» به دست آورد.
بخش دوم: نقدی بر مقاله نوروز و گاهشماری مغانی- مادی
در صفحات ۲۰۷ تا ۲۱۵ «مجموعه مقالههای دومین همایش منطقهای نوروز» (تهران ۱۳۸۲) که در بردارنده مقالههای همایشی است که در اسفندماه ماه ۱۳۷۹ در ارگ بم برگزار شد، مقالهای با عنوان «نوروز و گاهشماری مُغانی- مادی غرب فلات ایران» نوشته آقای مهرداد ملکزاده منتشر شده است. در همین مجموعه مقالات، مقالهای برگرفته از سخنرانی این نگارنده با عنوان «جشن نوروز یا میله گل سرخ در بلخ و مزارشریف» نیز منتشر شده است.
مشکل عمدهای که مطالعات باستانی در ایران از آن رنج میکشد، نگاه توهمی- ایدئولوژیکی به دوران باستان است. با چنین رویکردی است که عدهای بجای آنکه با جستجوی منابع لازم و استناد به آنها برای دستیابی به واقعیتها تلاش کنند، ابتدا انگاره و تصورات دلخواه و دوست داشته خود را پیش میکشند و سپس میکوشند تا آن انگاره را به هر طریق ممکن، اعم از بیان سخنان ذوقی و بدون پشتوانه و شاهد تاریخی، و یا با تغییر و دستکاری در منابع و استنباطهای ناصحیح از آن، توجیه و قابل پذیرش جلوه دهند.
معضل دیگری که مطالعات باستانی را رنج میدهد، عادت نوظهور بهرهگیری مکرر و نسنجیده و غالباً مغلوط از مضامین در پیوند با نجوم، گاهشماری و جغرافیای ریاضی است. از آنجا که رشتههایی همچون تاریخ، باستانشناسی، زبانهای باستانی، ادبیات کهن و امثال آنها در حوزه علوم انسانی هستند و بسیاری از مفاهیم و حتی مفاهیم پایه آنها فاقد قوانین و تعاریف و مشخصههای روشن و تثبیت شده هستند، آنان دچار این توهم میشوند که لابد رشتهها و مفاهیم نجومی و تقویمی که جزو علوم ریاضی طبقهبندی شده و قوانین و تعاریف و نظامهای محاسباتی مشخصی را دارا میباشند، همچون قیفهای گشاد علوم انسانی هستند که میتوان هرگونه انگاره و تصوری را به چرخ آن فرو ریخت و نتیجه یا نظریه دلخواه را از آن حاصل کرد. نبود رشتههای نجوم و اخترباستانشناسی و تاریخ نجوم و امثال آنها در ایران و نیز کمبود شدید محققان و متخصصان چنین رشتههایی موجب شده است تا اینگونه مقالات و کتابها به بوته نقد و آزمایش سپرده نشوند و روز به روز بر تعداد آنها افزوده شود.
مقاله آقای مهرداد ملکزاده نیز (چنانکه در ادامه میبینیم)، همچون مقالهها و کتابهای آقایان فریدون جنیدی، علیرضا شاپور شهبازی، شروین وکیلی، فرشاد فرشیدراد و هوشنگ طالع، با چنین معضلاتی مواجه است. اشتباهات و استنباطها و مغلطههای موجود در این مقاله بیش از آن است که بتوان به بررسی همه آن پرداخت و نگارنده اندکی را به عنوان مشتی نمونه خروار مطرح میکند:
۱) آنچه در بدو امر توجه خواننده را به خود جلب میکند، یک نام کاملاً جدید و جالب توجه است: «گاهشماری مُغانی- مادی». نامی که بلافاصله خواننده را مایل میکند تا بداند چنین گاهشماریای چیست و از کجا آمده و چرا چنین نامی برایش ناآشنا است؟ خواننده طبیعتاً میل دارد بداند که آیا این یک نام جدید برای نوعی از گاهشماری است که تاکنون آنرا با نام دیگری میشناخته، و یا اینکه کلاً با گاهشماریای مواجه شده که حتی نام آنرا نیز تاکنون نشنیده است. در حالت اول، خواننده میل دارد بداند که نام معمول این گاهشماری چیست؟ و در حالت دوم، میل دارد بداند که از چنین نامی یا چنین گاهشماریای در کدام منبع و سند تاریخی یاد شده است و مشخصهها و مختصات تقویمی و محاسباتی آن چیست؟
اما خواننده پس از آنکه تمامی این مقاله را برای پاسخ به پرسشهای خود میخواند و میکاود، در کمال تعجب پی میبرد که در این مقاله نه تنها گفته نشده که نام «گاهشماری مغانی- مادی» از کجا آمده و مستند به کدام سند تاریخی است، و نه تنها کمترین شرح و توصیفی از این گاهشماری نیامده، که این نام حتی برای یک مرتبه نیز در سراسر همین مقاله بکار نرفته و مطلقاً سخنی در باره آن گفته نشده است. گویی که نویسنده فقط قصد داشته است با توجه به علاقه و گرایش خود به عصر مادها، عنصری وابسته به آنرا که همانا گاهشماری مادی باشد، در ذهن خود بسازد و بدون اینکه خود را موظف به شرح و معرفی و منبعشناسی آن بکند، موجودیت چنین عنصری را قطعی بداند و آنرا به ذهن و باور خواننده بقبولاند.
۲) پس از اینکه خواننده از یافتن پاسخ بالا دست خالی باز میگردد، به دنبال آشنایی با آنچه میرود که مضمون اصلی مقاله و نام آن است: آیا نوروز در این گاهشماری مجهولالهویه چه مشخصات محاسباتی تقویمی و یا آیینی دارد؟ نوروز در این گاهشماری چه بوده است؟ در چه زمان تقویمی برگزار میشده است؟ این زمان چگونه معین میشده است؟ با محاسبه و یا با رصد و مشاهده؟ ملاحظات آیینی آن نوروز چگونه بوده است؟ و پرسشهای بیشمار دیگری که خواننده مایل است با مطالعه مقالهای که به «نوروز و گاهشماری مغانی- مادی» مربوط است، بدان دست یابد.
اما خواننده پس از مطالعه مقاله با کمال حیرت در مییابد که در این مقاله علاوه بر اینکه سخنی در باره آن گاهشماری وهمی وجود نداشت، که به پرسشهای بالا نیز پاسخی داده نشده و حتی اصولاً چنان مضامین و مطالبی مطرح نشدهاند. به عبارت دیگر، این مقاله نه ارتباطی با گاهشماری موهوم مغانی- مادی دارد و نه با جایگاه و چگونگی محاسبه نوروز در آن گاهشماری و یا آیینها و آداب آن. در مقالهای که نام «نوروز و گاهشماری مغانی- مادی» را بر خود دارد، نه سخنی از آن گاهشماری به میان آمده است و نه شرحی پیرامون چگونگی نوروز در آن گاهشماری.
۳) اکنون برای خواننده حیرتزده پرسش تازهای پیش میآید: حال که در جعبه «نوروز و گاهشماری مغانی- مادی» کمترین محتوای مرتبط با آن عنوان وجود نداشت، پس چه چیز در این جعبه وجود دارد؟ او بزودی پی میبرد که آنچه وجود دارد، تعدادی ادعاها است که نویسنده قصد دارد آنها را به خواننده بقبولاند: «نوروز جشنی آریایی نیست… و ایرانیان آنرا از بومیان فلات به وام ستاندند» (ص ۲۱۰) و «مغان مادی از مردمان بومی فلات ایران بودند» (ص۲۱۴) و «اینان بودند که نوروز را در گاهشماری رسمی ایرانیان وارد نمودند» (ص ۲۱۵). بطور خلاصه و ساده اینکه: نوروز جشنی است متعلق به مغان مادی که از بومیان فلات ایران بودهاند و آنرا به ایرانیان دادهاند.
حال بدیهی است و برای خواننده دقیق این سؤال پیش میآید که چنین ادعاهایی بر اساس کدامین شواهد و منابع تاریخی بیان شدهاند؟ آیا تصریح منابع است و یا استنباط ثانوی از محتوای منابع؟ خواننده کنجکاو و علاقهمند در کمال شگفتی بزودی در مییابد که نویسنده حتی یک منبع برای هیچیک از ادعاهای خود معرفی ننموده و هر آنچه گفته بر پایه تصورات ذهنی خویش بوده است. به عبارت دیگر، چنین ادعاهایی نه تصریح منابع است و نه محصول استنباط از منابع. (در باره ماجرای مهاجرت و بومیان بنگرید به: «مهاجرت آریاییان و چگونگی آبوهوا و دریاهای باستانی ایران: ابراز تردید در فرضیه اثبات نشده مهاجرت آریاییان از سرزمینهای شمالی»).
۴) نویسنده مقاله در همه جا فرقی میان نوروز با مفهوم عمومی «جشن آغاز بهار» (یا بقول ایشان جشن نو شدن طبیعت) ننهاده و توجه ننموده که نوروز «یکی از جشنهای آغاز بهار» است و هر نوع جشن آغاز بهار (همچون «زگموگ» و «اکیتو») در هر جای جهان الزاماً نوروز نیست. چنانکه هر نوع جشن آغاز زمستان در هر جای جهان الزاماً جشن شب چله نیست و یا هر گونه جشن آغاز پاییز در هر جای جهان الزاماً جشن میتراکانا نیست.
۵) در صفحه ۲۰۷ آمده است: «دانش امروزی بسیاری از دقایق و ظرایف گاهشماری ایران باستان را روشن ساخته است». عبارت مفرد و اشتباه «گاهشماری ایران باستان» که در چند جای دیگر مقاله نیز بکار رفته، از اشتباهات رایج سرسری نویسان روزگار ماست که تصور میکنند «ایران باستان» یک هویت مشخص و بلاتغییر و قالب زده شده دارد که همه پدیدهها در آن شکلی واحد و یگانه دارا میباشند و حاضر نیستند عنصر زمانی- مکانی را در آن دخالت دهند. مشابه چنین نامگذاریها و توصیفات نادرستی که اینروزها بسیار دیده و شنیده میشوند، عبارتند از: «دین ایرانیان باستان» و «حقوق زن در ایران باستان». بنا به این شیوه، عدهای از روی سادهانگاری و یا یکدستسازیهای ایدئولوژیکی نمیخواهند توجه نمایند که «ایران باستان» ظرفی بس وسیع و شامل در زمان و مکان است که در آن ظرف، انواع متعدد و گوناگونی از گاهشماریها، ادیان، آیینها، آداب، و امثال آنها وجود دارد.
۶) در صفحه ۲۰۸ ادعا شده که «انیرانی» نامی است که ایرانیان بر روی بومیان فلات ایران نهاده بودهاند. اما برای چنین ادعای عجیبی که در مغایرت کامل با تمامی متون ادبیات پهلوی و فارسی است، نه منبعی ذکر شده و نه روش تجزیه و تحلیل منجر به این حکم بیان شده است.
۷) در صفحه ۲۰۹ در ادعای عجیب و بکر دیگری گفته شده: «واسطه انتقال فرهنگی از بومیان باستانی فلات ایران به تازه واردان ایرانی، همانا مغان مادی بودند». اما باز هم برای چنین ادعایی هیچگونه منبع و سند یا روش استنتاج عرضه نشده است. در ادامه همین عبارت، ایشان مغان مادی را از فعالان «گفتگوی فرهنگها و تمدنها» نامیدهاند که ظاهراً چنین بیاناتی به تبعیت از شعارهای باب روز و دولت پسند آن سالها گفته شده است.
۸) نویسنده بخشی از مقاله خود را به موضوعی با عنوان «نوروز و پیشینه آن» اختصاص داده است. چکیده تنها سخنی که در ۱۶ سطر در ذیل چنین عنوان بسیطی و بدون هیچ تجزیه و تحلیلی گفته شده، این است که: «نوروز یک رسم بسیار دیرینه بومی و یک پدیده گاهشماری است!».
۹) نویسنده بخش دیگری از مقاله خود را به موضوعی با عنوان «مغان مادی و نقش ممتاز تاریخی و فرهنگی آنان» اختصاص داده است. آنچه در این بخش به قلم ایشان رفته است، شباهت فراوانی با ادعاهای آقای شروین وکیلی دارد که قبلاً بدان پرداختیم. آقای مهرداد ملکزاده در این بخش از مقاله و ضمن مقایسه معالفارق مادها با قبیله قریش در عربستان و کلیدداری کعبه و شباهت هگمتانه مادی با دارالندوه عرب، ادعا میکند که مغان مادی (که بهزعم ایشان از بومیان پیش از ایرانی بودهاند) «سهم بسزایی در بالیدن دانش نزد ایرانیان داشتهاند و اخترشناسی و ریاضیات را در شمال غربی فلات ایران رهبری میکردند… دانشهای بابلی را در ایران پراکندند… و فلسفه ایران را پروراندند» (ص ۲۱۲ و ۲۱۳). اما با این حال، جناب ایشان منبعی به عنوان شاهد معرفی نکرده و نمونههایی از این فلسفه و دانشهایی را که مغان مادی میپروراندند و میپراکندند، معرفی ننمودهاند.
در ادامه و در همان صفحه، همچون آقای وکیلی و در ادعایی مطلقگرایانه و برتریطلبانه، کل دانش و عقاید و فلسفه و نیز متفکران یونان را بدون هیچگونه مطالعات منبعشناسی و معرفی شواهد تاریخی، یکسره تحت تأثیر مغان مادی دانستهاند (ص ۲۱۳). تنها تفاوت ایشان با آقای وکیلی در این است که او همه را تحت تأثیر پارسها میدانست و ایشان همه را تحت تأثیر مادها.
۱۰) در صفحه ۲۱۳ در ادعایی سادهانگارانه گفته میشود که مغان مادی اخترشناسی کهن آریایی را همراه با دین مزدیسنا به بینالنهرین انتقال دادند و ناگهان پیشرفتی سریع در دانش اخترشناسی بابل در عصر هخامنشی رخ داد. (ص ۲۱۳ و ۲۱۴). این ادعا نیز همچون ادعاهای دیگر ایشان بدون هیچگونه بحث و بررسی منبعشناختی و معرفی ادله و شواهد است. علاوه بر این، در این مقاله کمترین تشریح دقیق یا حتی تقریبی از مفاهیم مجهولی همچون «اخترشناسی کهن آریایی»، «دین مزدیسنای» عصر مادها، و چگونگی و مصادیق آن «پیشرفت ناگهانی و سریع» داده نشده و گویا نمونه دیگری باشد از آنچه این سالها بر اساس ذوق و قریحه تنی چند از نویسندگان و دانسته یا ندانسته، به نژاد وهمی آریایی و انگارههای نژادپرستانه آن منسوب میگردد.
۱۱) در صفحه ۲۱۰ و ۲۱۱ ادعا شده که: «از میانه روزگار فرمانروایی هخامنشیان نام ماهها تغییر میکند و از شکل رایج قدیم به شکل اوستایی و ایرانی متحول میگردد». اما ایشان ضمن اینکه نمونههایی از آن نام ماههای اوستایی در عصر هخامنشی را معرفی نکردهاند، باز هم سخن و ادعایی بدون سند تاریخی را پیش کشیدهاند. بجز این، از پاسخ به این سؤال بدیهی که محصول آن عبارت است، خودداری کردهاند که اگر نام ماهها که تا پیش از میانه عصر هخامنشیان بهزعم ایشان «غیر ایرانی» بوده، پس کجایی بوده است؟ مثلاً نام ماههایی همچون «باگَیادَئیش/ بَغَیادی»، «اَدوکَنیشَه» و «گرماپَد» متعلق به کدام زبان یا تمدن غیر ایرانی است؟
۱۲) در صفحه ۲۱۵ ادعا شده که اسناد و گواهیهای تاریخی از میانرودان (منظور بینالنهرین) و یونان، نشان دهنده حضور مغان مادی در بابل است. اما حتی یکی از آن «اسناد و گواهیهای تاریخی» به خواننده معرفی نشده است.
آقای ملکزاده در صفحه ۲۱۰ به درستی گفتهاند که «بضاعت و صلاحیت پرداختن به مبحث سخت پیچیده و غامض گاهشماری در ایران باستان» را ندارند. پیشنهاد نگارنده نیز اینست که هنگامی کسی چنین بضاعتی را در خود نمیبیند و حتی یک مفهوم یا اصطلاح مرتبط با گاهشماری و نجوم را در مقاله خود بکار نمیبرد، بهتر است اینکار را فرو گذارد و در ذیل عنوانی که مشخصاً با گاهشماری در پیوند است، به طرح توهمات و تخیلات نپردازد و پیچیدگیهای تاریخ و فرهنگ کهن ایران را با ادعاهای خودساخته و غیرعلمی پیچیدهتر نکند.