Skip to content
 

ایرادهایی بر رویدادنگاری‌های نوشیروان کیهانی زاده

آقای نوشیروان کیهانی‌زاده در سایتی که برای کرونولوژی تاریخ ایران و جهان راه‌اندازی کرده‌اند و محتوای آن مکرراً در نشریات یومیه منتشر شده، به تطبیق رویدادهای تاریخی با تقویم پرداخته‌اند. با اینکه نگاه میهن‌دوستانه آقای کیهانی‌زاده و نیز سابقه درازمدت و درخشانی که در روزنامه‌نگاری داشته‌اند، در جای خود قابل توجه و تقدیر فراوان است؛ اما تا آنجا که نگارنده نوشته‌های مربوط به ایران باستان را در سایت ایشان بررسی کرده، می‌توان گفت که این مطالب تا حد زیادی محصول ذوق و سلیقه ایشان است و داده‌ها و اسناد تاریخی از آنها پشتیبانی نمی‌کنند. چنین مطالب و ادعاهایی می‌تواند در درازمدت منجر به آشفتگی در مطالعات تاریخی و نیز موجب گمراهی کسانی با اطلاعات تاریخی ناکافی شود که تصور می‌کنند نوشته‌های ایشان متکی و مستند به اسناد معتبر تاریخی است.

از سوی دیگر، میهن‌دوستی و آرزو برای پیشرفت و توانمندی‌های کشور هنگامی ممکن و مقدور است که با نگاهی واقع‌گرایانه به داده‌های تاریخی توجه شود و از آنها به عنوان تجربه‌ای برای ساختن حال و آینده بهره‌گیری شود. مسلم است که تاریخ‌سازی و وانمود کردن قصه‌های خودساخته بجای مستندات تاریخی، نمی‌تواند منجر به سازندگی و اعتلای جامعه شود. آسیب گسترده و عظیمی که در سال‌های اخیر از ناحیه ملی‌گرایان و در لباس دوستی به تاریخ و فرهنگ ایران وارد می‌شود، کمتر مشابهی در طول تاریخ داشته است.

در میهن‌دوستی آقای کیهانی‌زاده که از تمام نوشته‌های ایشان هویدا است، هیچ تردیدی نیست. اما این میهن‌دوستی عملاً جای خود را به ناسیونالیسم و افراط‌گری داده است. چنانکه ایشان مکرراً و با افتخار از اصطلاح «ناسیونالیسم ایرانی» یاد می‌کنند و هرگونه تجاوز هخامنشیان و ساسانیان به سرزمین‌های دیگران را با القاب و عناوینی همچون «اتحاد سرزمین‌ها»، «ایجاد جامعه مشترک‌المنافع»، «آزادسازی آسیای غربی»، «گسترش قلمرو میهن» و امثال اینها توجیه می‌کنند. تجاوز به دست هر کس که انجام شده باشد، زشت و غیرانسانی است؛ اما «توجیه تجاوز» آن هم از سوی یک روشنفکر ترقی‌خواه امروزی بسا ناپسندتر است.

با توجه به اینکه آقای نوشیروان کیهانی زاده مکرراً از اصطلاح ناسیونالیسم ایرانی یاد کرده و ادعاهای مجعول فراوانی را به کورش منسوب داشته‌اند، به نظر می‌رسد که تاریخ‌سازی‌های فوق به منظور ترویج انگاره‌های ناسیونالیستی و کورش‌پرستانه و سابقه‌تراشی برای آن انجام گرفته باشد. کاری که عده‌ای دیگر با تاریخ‌سازی‌های قلابی و ناسیونالیستی برای کورش و یا برای نژاد آریایی انجام می‌دهند و گروهی دیگر نیز با جعل شاهنامه و دیگر اسناد مکتوب، آن انگاره را به شکل‌های مشابه دیگری دنبال می‌کنند.

چنانچه برای واقعه یا برای شخصیتی تاریخی، داده‌های مستندی وجود داشته باشد که بر محبوبیت و مطلوبیت آن دلالت کند، نیازی به «ساختن» و جعل تاریخ نیست، بلکه نیاز به «شناختن» و «شناساندن» آن است. دستکاری در داده‌های تاریخی به منظور منزه کردن چهره یک واقعه یا یک شخصیت تاریخی، به خودی خود نشان دهنده وجود عاملی نامشروع و ناپسند است که کوشش می‌شود از دید عامه پنهان شود و جای خالی آن با قصه‌های واقعیت‌نمایانه و عوام‌فریبانه پر گردد. نگارنده به تجربه دیده است که هر کجا بیش از اندازه از اصطلاح ناسیونالیسم/ ملی‌گرایی استفاده شده، به همراه آن، تاریخ‌سازی، توجیه خشونت، توجیه جهان‌گشایی، برترانگاری‌های قومیتی و نیز نژادپرستی، مکرراً و به تناوب حضور یافته است.

چنین تاریخ‌سازی‌ها و قصه‌پردازی‌های توأم با توجیه خشونت و تهاجم را هرگز نمی‌توان دفاع از هویت ملت و هویت فرهنگی و تاریخی نامید، بلکه می‌توان احتمال داد که دانسته یا نادانسته با تلاشی برای بسط شکل تازه‌ای از یک ایدئولوژی‌ سلطه‌گرانه و احیاناً یک فاشیسم منتظر فرصت مواجه هستیم.

آقای کیهانی‌زاده در تمامی تطبیق‌های تقویمی خود به این نکته بدیهی توجه نفرموده‌اند که رویدادهای تاریخی پیش از سال ۱۵۸۲ میلادی بر اساس تقویم میلادی ژولی هستند و نمی‌بایست تبدیل تقویم‌ها با اتکای به تقویم میلادی گریگوری انجام پذیرد. در نتیجه، تمامی محاسبات تقویمی ایشان برای سال‌های پیش از ۱۵۸۲ میلادی نادرست هستند. اما مسئله مهم‌تر در این است که ایشان علاوه بر تطبیق نادرست داده‌های تاریخی با تقویم، انبوهی از استنباط‌ها و علائق شخصی خود را نیز به عنوان واقعیت بدان‌ها افزوده‌اند که آنها نیز عمدتاً گمراه‌کننده، و تا حدودی نژادپرستانه هستند، به عبارت دیگر ایشان تاریخ را «آنگونه که اتفاق افتاده» ننگریسته‌اند، بلکه آنگونه که «دوست داشته‌اند اتفاق افتاده باشد» نگریسته‌اند.

نگارنده در اینجا از نقد محتوای نوشته‌های ایشان چشم‌پوشی می‌کند و فعلاً فقط به معرفی چند نمونه از داده‌های تاریخی ایشان به عنوان مشتی نمونه خروار می‌پردازد که با اتکای به ذوق و قریحه و بدون رجوع به اسناد و منابع تاریخی نوشته شده‌اند:

۱ فروردین) آورده‌اند: «به نوشته برخی از مورخین بر پایه افسانه‌ها، سه هزار سال پیش در چنین روزی، جمشید از کاخ خود در جنوب دریاچه ارومیه (منطقه باستانی حسنلو) بیرون آمد و عمیقاً تحت تأثیر آفتاب درخشان، و خرمی و طراوت محیط قرارگرفت». ایشان اشاره‌ای به نام هیچ مورخی نکرده‌اند و نمونه‌ای از آن «برخی از مورخین» را معرفی ننموده‌اند، اما باید گفت که چنین ادعایی نه تنها در آثار هیچیک از مورخان وجود ندارد، که حتی در افسانه‌ها نیز دیده نشده است.

برای همین روز آورده‌اند: «کوروش بزرگ مؤسس امپراتوری ایران که از مادر ماد و از پدر پارس بود، نخستین حکمران ایرانی بود که نوروز را عید رسمی اعلام داشت و در سال ۵۳۴ پیش از میلاد دستورالعملی برای اجرای مراسم دولتی آن تدوین کرد که شامل ترفیع نظامیان، ابلاغ انتصابات تازه، سان دیدن از سربازان، عفو مجرمین پشیمان، ایجاد فضای سبز و پاکسازی محیط زیست- از منازل شخصی گرفته تا اماکن عمومی- بود. چهارسال پیش از آن، کوروش پس از تصرف بابل، نوروز را در آنجا جشن گرفته بود و به این سبب برخی از مورخان، زمان اعلام رسمی و عمومی شدن نوروز به عنوان عید ملّی را سال ۵۳۸ قبل از میلاد نوشته‌اند». چنین مطالبی کلاً و جزئاً در گفته‌های مورخان و یا در اسناد تاریخی نیامده است. (برای آگاهی بیشتر بنگرید به: «تاریخ‌های روزشمار ده رویداد از زمان کورش»).

برای همین روز آورده‌اند: «در دوران هخامنشیان، یازده روز اول فروردین (فرورتیشن/Farvartishn) ویژه انجام مراسم نوروز بود». چنین مطلب و چنان اصطلاحی در هیچ سند تاریخی نیامده است.

برای همین روز آورده‌اند: «در لحظه تحویل سال، هر فرد از خدا می‌خواست که در سال نو روان او را پاک و آرام نگهدارد. این مراسم پس از ۲۵ قرن به همین صورت ادامه دارد و باعث اعجاب ملل دیگر شده است». سنت توجه به لحظه تحویل سال، برگرفته از عادات و علائق دربار قاجاریان بوده و سابقه‌ای پیش از آن ندارد و نمی‌توان آنرا به عصر هخامنشی تعمیم داد. (برای آگاهی بیشتر بنگرید به: «مسئله تحویال سال و به رسمیت نشناختن نوروز در دین زرتشتی»).

برای همین روز آورده‌اند: «ساسانیان معتقد بودند که هدف کوروش بزرگ از اعلام نوروز به عنوان یک روز ملّی؛ برقراری عدالت، نظم، برادری، انساندوستی و پاکدامنی بوده و باید تحقق یابد». برای چنین ادعایی منبع تاریخی وجود ندارد و اصولاً نام کورش در هیچیک از اسناد بازمانده از ساسانیان بکار نرفته است. در اسناد و منابع بازمانده از عصر ساسانی، نه تنها نام کورش نیامده، که حتی یادی از مراسم جشن نوروز نیز نشده است.

برای همین روز آورده‌اند: «خسرو انوشیروان در سال ۵۴۹ میلادی، پس از برگزاری مراسم نوروز دستور ساختن تالار بزرگی را به ضمیمه کاخ سلطنتی تیسفون که از دجله فاصله زیاد نداشت صادر کرد و این تالار و ساختمان ضمیمه آن نهم مارس سال ۵۵۱ میلادی آماده بهره‌برداری شد و آیین‌های نوروزی آن سال در آنجا برگزار شد». برای هیچیک از ادعاهای فوق منبع تاریخی وجود ندارد.

در ادامه وقایع مربوط به روز اول فروردین، قصه‌هایی از مراسم نوروز در زمان ساسانیان و هخامنشیان و در تخت‌جمشید با جزئیات عجیبی نقل شده که همگی از ذوق و قریحه سرچشمه گرفته‌اند.

۶ فروردین) آورده‌اند: «بلاش یکم شاه اشکانی ایران در نوروز ۷۶ میلادی ازموبدان که به دیدار او رفته بودند با تاکید خواست که تا سال بعد (سال ۷۷ میلادی)، ششم فروردین- زادروز زرتشت- اوستا باید جمع آوری، تکمیل و به او داده شود». این ادعا نیز فاقد سند تاریخی و ساختگی است.

برای همین روز آورده‌اند: «زادروز زرتشت از دوران ساسانیان یک روز ملّی اعلام شد و بر ایام رسمی نوروز اضافه گردید». برای این ادعا نیز نه تنها سند تاریخی وجود ندارد، که در زمان ساسانیان نه روزی را به عنوان زادروز زرتشت می‌شناختند، نه روزی به عنوان روز ملی داشتند و نه نوروز را به رسمیت می‌شناختند. ترکیبی از سه ادعای نادرست با یکدیگر. ادعای تولد زرتشت در روز ششم فروردین از ساخته‌های جدید است. در ادامه این متن، تصویری به عنوان چهره اردشیر بابکان آمده است، که یک مجسمه ساختگی است. (برای آگاهی بیشتر بنگرید به: «زمان زرتشت بر پایه گزارش‌های ایرانی»).

۲۷ فروردین) آورده‌اند: «در این روز تخت‌جمشید پایتخت ایران اعلام شد». چنین ادعایی فاقد سند تاریخی است.

۴ اردیبهشت) آورده‌اند: «در این روز نخستین بنیاد تالیف و ترجمه جهان در ایران در زمان خسرو انوشیروان تأسیس شد». این ادعا نیز فاقد سند تاریخی است.

۱۸ اردیبهشت) آورده‌اند: «کوروش بزرگ خود را رئیس= بزرگ جامعه مشترک‌المنافع= ملل می‌دانست. وی معتقد به اتحاد ملل و وجود یک داور و حاکم ارشد بود که ناظر بر روابط این ملل (ملل متحده) باشد و حرف آخر را بزند». برای چنین سخنان و ادعاهایی که به کورش منسوب شده، سندی تاریخی وجود ندارد و ظاهراً برای توجیه تجاوز و جهان‌گشایی ساخته شده است. در همین صفحه تصویری مجسمه‌ای آمده که گفته شده چهره خشیارشا است، اما این مجسمه قلابی است.

۳۰ اردیبهشت) آورده‌اند: «هرمز چهارم شاه ایران از دودمان ساسانیان در ماه می سال ۵۸۷ میلادی پس از اطلاع از تصمیم پادشاه ویزیگُت (ژرمن‌نژاد اسپانیا) مبنی بر کنار گذاردن شعار نژادی آریانیسم، از این کار ابراز ناخرسندی کرد و نظر خودرا در پیامی برای رکارد پادشاه تازه اسپانیا فرستاد». چنین ادعایی بی‌اساس، بدون منبع و ترویج انگاره‌های موهوم نژادپرستانه است. علاوه بر آنکه «آریانیسم» (Arianism) نام یکی از مکاتب مسیحیت است و ارتباطی با آریایی و نژاد آریایی ندارد.

۲۱ خرداد) آورده‌اند: «اردشیر پاپکان بنیادگذار دودمان ساسانیان یازدهم ژوئن (مصادف با ۲۱ خرداد) در سال ۲۲۶ میلادی سکه زرین شعله جاویدان را پول ملی (سراسری) ایران اعلام داشت». این ادعا نیز نادرست است و مستند به داده‌های تاریخی نیست.

برای همین روز آورده‌اند: «باستانشناسان معاصر از شاپور یکم که هنگام تصرف سلوکیه (شهر زوگما) دستور داده بود به آثار هنری شهر آسیب نرسد، قدردانی کردند». اما ایشان ننوشته‌اند که کدامیک از باستان‌شناسان معاصر چنین قدردانی‌ای را به عمل آورده‌اند؟

برای همین روز آورده‌اند: «یازدهم ژوئن سال ۲۵۰ میلادی کتابخانه گندی‌شاپور (جندی‌شاپور در خوزستان) که بزرگترین کتابخانه دنیای باستان و نخستین کتابخانه عمومی- پژوهشی جهان بشمار آورده شده است، آغاز بکار کرد». ادعای بالا ترکیبی از چندین ادعای مغلوط و بدون منبع است.

۲۲ خرداد) آورده‌اند: «در این روز همدان توسط مادها پایتخت ایران شد». این ادعا فاقد منبع تاریخی است.

۲۶ خرداد) آورده‌آند: «تقویم‌نگاران ایرانی روز ۱۶ ژوئن سال ۶۳۲ میلادی را مبدا تقویم یزدگردی قراردادند تا به این وسیله میهندوستی خود را نشان دهند». این ادعا نادرست و فاقد منبع تاریخی است. علاوه بر این، مشخص نشده که انتخاب چنین روزی چه ارتباطی به میهن‌دوستی دارد؟

۲ تیر) آورده‌اند: «اردشیر پاپکان در معبد آناهید تاجگذاری کرد و شاه ایران شد و ناسیونالیسم ایرانی را بر محور ملت‌گرایی و آموزش‌های زرتشت احیاء کرد. اردشیر در مراسم تاجگذاری خود، همانند داریوش بزرگ گفت که به خواست اهورامزدا شاه ایرانیان  می‌شود که مردمی نجیب و بزرگوار هستند و دروغ نمی‌گویند». تمامی عبارات فوق فاقد منبع تاریخی و ترکیبی از چند جمله ذوقی با یکدیگر هستند.

۱۳ تیر) آورده‌اند: « داریوش بزرگ- شاه شاهان- که بر تمرکز امور و ایرانی بودن هر کار تعصب می ورزید و پیدایش ناسیونالیسم نیرومند ایرانی را به او نسبت می‌دهند، تصمیم گرفت که قلمرو ایران به ۳۰ ایالت تقسیم شود». عبارت بالا ترکیبی از چند جمله ذوقی و همگی بدون منبع تاریخی هستند.

۲۸ تیر) آورده‌اند: « داریوش بزرگ- شاه هخامنشی ایران- دستور داد رویدادهای مصر باستان (از آغاز پیدایش خط و علائم قابل خواندن تا ۲۵ قرن پیش) جمع‌آوری و حفظ شود». چنین ادعایی نادرست و فاقد اسناد تاریخی است.

۱۲ مرداد) آورده‌اند: « مهاجرت سکاها به جنوب روسیه که یک قوم ایرانی بودند در تابستان ۷۰۰ سال پیش از میلاد پایان یافت». این ادعا بی‌اساس و فاقد منابع تاریخی است.

۱۹ مرداد) آورده‌اند: «زبان‌شناسان بر پایه نوشته‌های هرودوت و استرابو و بررسی‌های محلی و خواندن سنگ‌نبشته‌های ایران و سفال‌نوشته‌های آشوری به این نتیجه رسیده‌اند که ایرانیان همواره زبان مشترک داشته‌اند». در این ادعا گفته نشده که کدامیک از زبان‌شناسان چنین ادعای مضحکی را مطرح کرده‌اند؟

۳ شهریور) آورده‌اند: «در جریان افتادن منطقه‌ای از ایران که اینک استان فارس است به دست اعراب، ۲۵ آگوست سال ۶۴۳ میلادی یک سردار عرب به نام نصر ابن سیار در تنگ چوگان وارد غاری شد که مجسمه بزرگ سنگی شاپور یکم در آنجا قرارداده شده بود و غار پر از آثار تاریخی و هنری ایرانیان بود. نصر دستور افکندن مجسمه شاپور را از جایگاهش داد و آثار دیگر هم از آسیب در امان نماند. نصر پیشنهاد مردم محل را که در برابر دریافت مقداری زر از آنان اجازه دهد که مجسمه را به حالت اول بازگردانند رد کرد. وزن این مجسمه شاپور یکم ۲۵ تن گزارش شده است. مورخان اروپایی آثار باقیمانده در تنگ چوگان را محرّک غرور ملی ایرانیان و سند تمدن این ملت نوشته‌اند». تمامی مطالب بالا داستانی است که از ترکیب از چندین ادعای ساختگی و فاقد منبع تاریخی و ظاهراً به منظور تهییج قومیتی نوشته شده است.

۶ شهریور) از قول شاپور دوم ساسانی آورده‌اند: « نتایج جنگ، چه در کوتاه و چه در دراز مدت، قابل پیش‌بینی دقیق نیست؛ بنابراین جنگ باید آخرین راه حل مسائل باشد، مگر این که دشمن به خاک وطن تعرض کرده باشد. گذشته از این، آموزگار ما (زرتشت) جنگ غیرمنصفانه را رد کرده است». این مطالب منتسب شده به شاپور دوم ساختگی و بی‌اساس هستند.

۷ شهریور) آورده‌اند: «در این روز و در دوران پادشاهی داریوش بزرگ، میترا از سوی دربار هخامنشی پس از مشورت با روحانیون آیین زرتشت، به عنوان مظهر (سمبل) نور (آفتاب)، مهر و دانایی رسمیت یافت». چنین ادعایی بی‌اساس و فاقد منبع تاریخی است.

۲۲ شهریور) آورده‌اند: «مورخان متفق‌القول نوشته‌اند که از آغاز تاریخ بشر تا به امروز، جهان امپراتوری با عظمتی چون امپراتوری پارس‌ها در دوران هخامنشیان را به خود ندیده است که بر پایه نظم اداری، قانون، توجه خاص به ارتباطات (راه‌ها، بنادر، پستخانه) و تحمل ادیان و عقاید به وجود آمده بود». ایشان دستکم نام یک تن از آن مورخان را ننوشته‌اند، اما این نگارنده مورخی را نمی‌شناسد که چنین ادعایی را مطرح کرده باشد.

۲۵ شهریور) ایشان این روز را «روز بزرگداشت سالخوردگان در ایران باستان» دانسته و آورده‌اند: «ایرانیان عهد باستان نخستین مردمی بوده‌اند که برای ادای احترام و بزرگداشت و سپاسگزاری از سالخوردگان روز مشخصی را در سال تعیین کرده بودند و این روز ۲۵ شهریور ماه هر سال بود و قدمت آن به سه هزار سال می‌رسد. در آن زمان و تا ۱۴ قرن پیش، روزهای هر ماه ایرانی نام خاص داشت و روز ۲۵ شهریور اشیش وانگ Ashish vangh خوانده می‌شد که روز رحمت خدا، اخلاقیات و معنویات و روان پاک بود». تمامی این ادعاها و نیز اصطلاح موهوم اشیش‌وانگ، بی‌اساس، ساختگی و فاقد منابع تاریخی هستند.

۲۰ مهر) آورده‌اند: «کوروش از امپراتوری ایران به نام یک جامعه مشترک‌المنافع یاد کرده و خواهان جهانِ یک دولتی مرکب از ملل دارای استقلال در امور داخلی شده بود». چنین ادعایی واهی است و هیچ سندی وجود ندارد که کورش چنین سخنانی گفته باشد.

۲۱ مهر) ایشان این روز را روز «اعلام تأسیس امپراتوری ایران از سوی کوروش» دانسته‌اند و این عبارات را متعلق به منشور کورش دانسته‌اند: «مردم در رعایت آداب، رسوم و مذهب خود آزادند و قوانین محلی به همان صورت سابق اجرا خواهند شد. استقلال داخلی سرزمین‌ها محترم و محفوظ خواهد بود. تنها تغییری که به وجود خواهد آمد این است که مناطق که قبلاً کشورهای کوچک و ضعیفی بودند و همیشه دغدغه تعرض دیگران و زورگویی حاکمان خود را داشتند از این پس بخشی از یک امپراتوری بزرگ مشترک‌المنافع (اتحادیه ملل) خواهند بود که ضامن صلح، ثبات و آرامش آنها است که در سایه آن هرگونه پیشرفت، به ویژه تجارت میسر و حکومت قانون تضمین خواهد بود و خودسری مشاهده نخواهد شد. اسیران جنگی پس از اتمام جنگ باید آزاد و به اوطان خود بازگردانده شوند و فروش آنان و مصادره اموال اکیداً ممنوع خواهد بود. شهربان (ساتراپ) هر منطقه مسئول حفظ جان، مال و حیثیت هر یک از اتباع در آن منطقه است. بابلیان نباید نگران باشند، احدی به اسارت گرفته نمی‌شود، اموال کسی مصادره نخواهد شد مگر پس از رسیدگی کامل به جرمی که مرتکب شده و پس از تأیید شخص او (کوروش)، نظامیان فاتح حق خرید بدون پرداخت عوض و نیز چشمداشتی به مال دیگران نخواهند داشت و بدرفتاری نخواهند کرد و اگر تخلفی دیده شود شخصاً رسیدگی خواهد کرد». چنین روزی به عنوان روز تأسیس امپراتوری ایران و نیز سخنانی که به کورش منسوب شده، تماماً جعلی، فاقد منبع و ساخته و پرداخته ذوق و قریحه ایشان است. (بنگرید به: «منشور کورش هخامنشی»).

۲۳ مهر) همه آنچه برای روز ۲۱ مهر آمده است، برای این روز نیز عیناً تکرار شده است.

۲۵ مهر) آورده‌اند: «هخامنش از بزرگان پارس در نخستین ماه پاییز (اکتبر) سال ۶۷۵ پیش از میلاد شهر انشان ‏Anshan واقع در ۴۶ کیلومتری شمال شیراز امروز را تصرف کرد که طلوع دودمان هخامنشیان است». برای چنین ادعایی سندی تاریخی در دست نیست.

۷ آبان) ضمن معرفی این روز به عنوان «روز جهانی کوروش» آورده‌اند: « بیست و نهم اکتبر روز جهانی کوروش (سایرس دی Cyrus Day) نامگذاری شده است که از دیرباز پارسیان، یهودیان، دوستداران حقوق بشر و هواداران اداره جهان به صورت ملل مشترک‌المنافع آن را گرامی داشته و رعایت می‌کنند». این ادعا یکی از اصلی‌ترین جعلیات آقای کیهانی‌زاده است که پس از انتشار آن در روزنامه شرق (آبان ۱۳۸۴) موجب گمراهی عده زیادی شد که ادعای روز جهانی کورش را باور کردند. در عبارت مبهم ایشان مشخص نیست که منظور از «دیرباز» چیست و چه سندی از برگزاری چنین مناسبتی تا پیش از نوشته ایشان وجود دارد؟ این ادعای ساختگی در ابتدا شور و هیجان کاذب جوانانی را به همراه داشت که بزودی پی به مجعول بودن آن بردند و دچار یأس و سرخوردگی شدند.

۱۶ آذر) آورده‌اند: «کوروش بزرگ بنیادگذار ایران هفتم دسامبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد ضمن دیدار از معبد اصلی شهر بابل و ادای احترام نسبت به آن، در همین جا خطاب به همراهانش اعلام داشت که در هرجای دنیا که بمیرد باید جسد او را به پاسارگاد پارس منتقل و در آنجا دفن کنند. این بیان کوروش در تاریخ تحت عنوان وصیت کوروش ضبط شده است». چنین ادعایی بی‌اساس است و برخلاف ادعای ایشان، در هیچ منبع تاریخی از آن یاد نشده است.

در ادامه همین روز آورده‌اند: «کوروش ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد اعلام داشته بود که مأموریت او برای آزاد کردن آسیای غربی و الحاق این مناطق به جامعه مشترک‌المنافع ایران پایان یافته است». این ادعا نیز بی‌اساس و فاقد سند تاریخی است و نمونه‌ای دیگر از توجیه تجاوز با عبارت‌هایی همچون «جامعه مشترک‌المنافع» و «آزاد کردن آسیای غربی».

۳۰ آذر) آورده‌اند: «اردشیر پاپکان در مراسمی به مناسبت شب یلدا، آیین زرتشت را دین رسمی ایرانیان اعلام داشت. اردشیر در این مراسم همچنین تأکید کرد که ایرانیان باید زادروز خود را جشن بگیرند». این سخنان مجعول و فاقد سند تاریخی است و علاوه بر این، سندی از برگزاری جشن شب یلدا در زمان اردشیر بابکان یا دیگر ساسانیان در دست نیست.

۱ دی) آورده‌اند: «خور روز یا یکم دی ماه در ایران باستان روز برابری انسان‌ها (حقوق بشر) بود». چنین ادعایی ساختگی و فاقد منبع تاریخی است.

۶ بهمن) آورده‌اند: «در چهار روز مانده به جشن سده خسرو انوشیروان- شاه ساسانی ایران- در دیدار با موبدان و بزرگان ایران در تالار تیسفون برای اطلاع از چگونگی برپایی مراسم جشن سده آن سال که پنجاه روز پیش از نوروز برگزار می شود به آنان گفت که تصمیم گرفته است که برای هر روستای ایران یک دهگان (دهقان) انتخاب شود و تنظیم امور روستا، جمع‌آوری مالیات، معرفی سرباز هنگام ضرورت، پرورش اسب برای فروش به ارتش و داوری برای حل اختلاف برزگر و ارباب زمین به او واگذار شود». این ادعا نیز با ترکیبی از چندین سخن مغلوط ساخته شده که هیچیک از آنها متکی به منبع تاریخی نیستند. همچنین سندی وجود ندارد که بر برگزاری جشن سده در زمان ساسانیان دلالت کند.

از آنجا که نگارنده فقط نمونه‌هایی از مطالب مربوط به ایران باستان را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که عمده محتوای این بخش زاییده تخیل ایشان است، می‌توان احتمال داد که رویدادهای جدیدتر نیز به چنین بلیه‌ای دچار باشند. نگارنده امیدوار است که اگر بر خطا رفته باشد، ایشان با معرفی منابع لازم این خطا را اصلاح کنند و بر درستی کار خویش صحه بگذارند.

web analytics