Skip to content
 

مار در مقام شوکت و اقتدار

از دوران پیش‌تاریخی تا عصر اسلامی
طرح اولیه

نقش مار بر روی سفالینه‌های پیش‌تاریخی (از حدود ۵۰۰۰ سال تا حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد) به فراوانی و در سراسر سرزمین‌های شرق باستان دیده شده است. در این نقوش، مار به عنوان عضوی از طبیعت و به همراه زمین، خورشید، پرندگان، رودها، کوه‌ها و دیگر نشانه‌های حیات و زندگی، دیده می‌شود. چنانکه از این نگاره‌ها دریافته می‌شود، مار موجودی موذی و زیانبار نیست و همانند و همپای دیگر موجودات و پدیده‌های طبیعیِ پیرامون بشر بر روی سفالینه‌ها رسم می‌گردیده‌اند.

اما از حدود ۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد سنگ‌نگاره‌ای به دست آمده که نشان می‌دهد طرز تلقی انسان نسبت به مار تغییر کرده و برای آن جایگاه و مقامی ممتاز در نظر گرفته شده است. این سنگ‌نگاره، اثری عیلامی است که در نقش‌رستم در شمال تخت‌جمشید قرار دارد.

در نقش‌رستم بخش‌هایی از یک سنگ‌نگاره عیلامی دیده می‌شود که به دست سنگ‌تراشان دوره ساسانی آسیب دیده و محو شده است تا نگاره تازه بهرام دوم- پادشاه ساسانی- بر روی آن تراشیده شود. بازمانده‌هایی از این اثر که بطور کلی از بین نرفته، در کنار و بخش‌های پایینی سنگ‌نگاره نوکنده دیده می‌شود.

سنگ‌تراشان ساسانی بخش‌های پایینی پیکر عیلامیان را حفظ کرده‌اند و بخش‌های بالایی و سر و گردن آنان را از بین برده و بجای آن سر و شانه اشخاص مورد نظر خود را تراشیده‌اند. از پیکره این گروه عیلامی، تنها دو تن از آنان که در دو سوی سنگ‌نگاره ایستاده‌اند، جان سالم به در برده‌اند. بجز این دو نفر، آنچه از سنگ‌نگاره عیلامی باقی مانده عبارت است از چند نفر در میانه اثر که با جامه بلند و چین‌دار بر تختی نشسته‌اند که شبیه مارهای پیچ‌خورده است. چنین تصویری که نشاندهنده توجه و تلقی خاصی از مار است، در آثار متعدد دیگری از دوره عیلامیان شناسایی شده است. برای مثال در سنگ‌نگاره «کورنگون» در شمال نورآباد ممسنی نیز خدایان به همراه پادشاه بر تختی مار مانند نشسته‌اند.

نقش مار در سنگ نگاره عیلامی نقش رستم

تخت‌های مار مانند در سنگ‌نگاره عیلامی نقش‌رستم همراه با الحاقات ساسانی آن

با توجه به اهمیتی که پادشاهان برای تخت سلطنتی قائل بوده‌اند. به نظر می‌آید که تخت‌های مار مانند، بر اعمال قدرت و شوکت سلطنت تأکید می‌کرده و مار را در شکل‌گیری این اقتدار سهیم و مؤثر می‌دانسته‌اند.

در حالیکه در تمدن عیلام تصویر مار را به نشانه شوکت و اقتدار بر تخت‌ها ترسیم می‌کرده‌اند و یا اصولاً کل تخت را به شکل مارهای چنبره زده می‌ساخته‌اند، در تمدن بابل مارها بر تاج و کلاه خدایان و پادشاهان رسم می‌شوند. تاج و کلاه نیز همچون تخت یکی دیگر از تجلیگاه‌های قدرت و اعمال قدرت و نماد فرمانروایی بوده است. چنانکه در اشعار و متون ادبیات فارسی نیز دیده می‌شود، از «تاج بر سر نهادن» به عنوان آغاز پادشاهی یاد شده است.

نمونه‌ای از تاج‌های مزین به نگاره مار، لوح بزرگ سنگی حمورابی است که به «قانون‌نامه حمورابی» مشهور است. این کتیبه اکنون در موزه لوور نگهداری می‌شود و نسخه بدلی از آن در موزه ایران باستان در تهران وجود دارد.

در نگاره بالای این قانون‌نامه نقشی از حمورابی دیده می‌شود که در برابر خدای شَمَش ایستاده است. خدای شَمَش در حالی نشسته است که کلاه یا تاجی مارگونه بر سر دارد. این کلاه از چهار مار که بر گرد کلاه چنبره زده و سپس سرهای خود را از جلوی کلاه به طرف بالا گرفته‌اند، تشکیل شده است.

اثر دیگری از تمدن بابل که حاکی از توجه به نقش مار به عنوان نماد شوکت و قدرت است، برجسته‌نگاری‌ای از جنس گل پخته است. در این اثر نقشی از «لیلیث» ایزدبانوی بابلی دیده می‌شود که بر پشت دو شیر ایستاده و دو جغد نیز در دو سوی آنها قرار دارند. لیلیث در این تصویر کلاه یا تاجی بر سر دارد که شباهت بسیار زیادی با کلاه خدای شمش دارد و از چهار مار چنبره زده تشکیل شده است.

نقوش مار بر روی تاج‌ها و نقاب‌های فراعنه مصر نیز به فراوانی دیده شده است و نشان می‌دهد ارتباطی که در عیلام و بابل بین مار و قدرت قائل بوده‌اند، در آنجا نیز رواج داشته و متداول بوده است. در آثار و نگاره‌های بازمانده از تمدن مصر باستان، بیش از هر تمدن دیگری از عنصر مار استفاده شده است.

نقش مار بر تاج فرعون

نقاب طلایی و مارنشانِ فرعون توتانخامون

عکس از: Seidel, Matthias, and Regine Schulz, Egypt, Konemann, 2005

تصویر بالا، نقاب طلایی فرعون توتانخامون (۱۳۰۰ پیش از میلاد) است که بر روی مومیایی او گذاشته بوده‌اند. این نقاب از آرامگاه او در شهر باستانی تِبِس در جنوب مصر پیدا شده است. این نقاب دقیقاً به شکل چهره اصلی فرعون و زیورهای او ساخته شده است. چنانکه در تصویر دیده می‌شود، دو مار زرین بر پیشانی او جای دارند که سرهای خود را به مانند نمونه بابلی و به نشانه اقتدار و بزرگی بالا آورده‌اند.

تصویر مار به گونه‌های دیگری نیز در آثار مصر باستان دیده شده است. در اینگونه تصاویر به نظر می‌رسد که مار علاوه بر جایگاهی که به عنوان شوکت و اقتدار شاهانه و خدایی دارد، دارای مقام نگاهبانی نیز هست. مقامی که ارتباطی تنگاتنگ با قدرت دارد.

در نمونه‌ای از این آثار، ماری دیده می‌شود که همراه با یک شاهین (نمادی دیگری از قدرت و نگاهبانی) بر بام بنایی جای دارند که ممکن است یک کاخ یا یک نیایشگاه بوده باشد.

با اینکه بهره‌گیری از نقش مار به عنوان نشانه یا سرچشمه قدرت از تمدن عیلام در جنوب غربی ایران به بابل در بین‌النهرین و سپس به مصر در شمال آفریقا رفت، اما مجدداً و در آغاز دوره هخامنشی به ایران بازگشت و در آثار دوره آغازین هخامنشی جلوه‌گر شد.

در دوره هخامنشی، نقش مار بر روی مُهرهای متعددی دیده شده است که بر روی کلاه ترسیم شده‌اند و یا در جلوی اشخاصی قرار داده شده‌اند. نمونه‌ای شاخصی از نقش مار در آثار مقدم هخامنشی عبارت است از سنگ‌نگاره مشهور مردی با چهار بال که هم‌اکنون نیز در مشهد مادرسلیمان و در درگاه یکی از کاخ‌های آن قرار دارد. در این سنگ‌نگاره مردی دیده می‌شود که همانند بعضی از خدایان بابلی و آشوری چهار بال دارد و همانند کلاه‌ها و تاج‌های مصری، تاجی متشکل از دو مار بر سر دارد. با توجه به اینکه در هنر مردمان باستان همواره بال را برای خدایان و نه برای انسان‌ها رسم می‌کرده‌اند، به نظر می‌آید که این سنگ‌نگاره نیز متعلق به یکی از خدایانی بوده که اکنون نام او را نمی‌دانیم. اما در هر حال انتساب او به کورش نادرست است، چرا که زمینیان هیچگاه با بال ترسیم نمی‌شده‌اند.

در همین دوره و اندکی پس از آن، نمونه‌هایی از نقش مار به شکلی دیگر در اروپا و در تمدن هلنی و رومی رواج پیدا کرد. در این آثار بخصوص تصاویر زیادی به دست آمده است که خدای زروان و احیاناً خدای میترا را همراه با مار تصویر کرده‌اند. در تصاویر متعلق به میترا، مار در کنار او و احیاناً در زیر گاوی که در حال کشتن اوست قرار دارد، در حالیکه زروان در وضعیتی است که مار بر گرد او چنبره زده و کاملاً او را احاطه کرده است.

مجسمه خدا زروان و مار

تندیس خدا زروان با مار پیچیده بر گرد او، موزه واتیکان. عکس اهدایی آقای مهدی فتوحی

باورهای مرتبط با مار و اعتقاد به جایگاه توأم با شوکت و قدرت او در اواخر عصر هخامنشی در ایران و در حدود عصر روم باستان در اروپا از بین می‌رود. چرا که پس از آن دیگر هیچ اثر مشابه با قبل که نشاندهنده جایگاه خاص و ممتاز مار باشد، دیده نشده است. نه تنها دیده نشده، که در آثار مکتوب ساسانی از مار به عنوان جانوری زیانبار و مضر یاد شده که بهدینان وظیفه دارند آنرا بکشند و ثواب ببرند.

اینکه چرا باورهای باستانی در مورد مار و جایگاه عالی او که منشاء یا نگاهبان قدرت دانسته می‌شد از بین رفت، ممکن است که به دلایل تغییرات آب‌وهوایی باشد. مارهای مناطق مرطوب، مارهایی بی‌ضرر و غیرسمی هستند که حتی برای کشت‌وذرع مفیدند و زمین زراعی را از جانوران ویرانگر و مخل پاک می‌کنند. به عبارت دیگر به نوعی محافظ زمین زراعی هستند. چنین باورهایی هنوز در مناطق شمالی ایران و در میان مردم دیده می‌شود و مار را موجودی مفید و قابل احترام می‌دانند. اما مارهای مناطق خشک و گرمسیری، مارهایی گزنده، سمی و آسیب‌رسان هستند که نمی‌توانند توجه و احترامی را بخود جلب نمایند.

با توجه به گزارشی که از وضعیت آب‌وهوای دوران باستان و سیر تغییرات آن که در کتاب «مهاجرت‌های آریاییان و چگونگی آب‌و‌هوا و دریاهای باستانی ایران» آورده‌ام، به نظر می‌رسد که تغییرات آب‌و‌هوایی از وضعیت مرطوب در دوران باستان تا به وضعیت خشک در اواخر دوران هخامنشی، و تبدیل خصوصیات مارها از مشخصه‌های رطوبتی به مشخصه‌های بیابانی، موجب چنین تغییراتی در فرهنگ و باورها شده است.

با اینکه باورهای باستانی در مورد مار به مرور زمان از بین رفتند و مار جایگاه ممتاز خود را که «تاج‌نشین» خدایان و پادشاهان بود، از دست داد، اما نقش کمرنگی از آن احترام‌ها و باورها کماکان تا دوره اسلامی برجای ماند. شواهد مکتوب از این دوره نشان می‌دهد که واژه «مار» همچنان در بسیاری از متون به عنوان و به مفهوم «آقا/ حضرت/ بزرگ» بکار رفته است.

برای مثال در بعضی متون مانند «روضه‌المنجمین» نوشته شهمردان رازی و یا «آثارالباقیه» نوشته ابوریحان بیرونی، واژه «مار» برای قدیسان آمده است. مانند «مار یوحنا». این مفهومِ واژه مار در اصل به زبان سریانی بوده است و قدیمی‌ترین نوشته‌‌هایی که این واژه در آن بکار رفته، متون مانوی هستند که در «تورفان» پیدا شده‌اند. در این نوشته‌ها لقب مانی «مار مانی» است که معنای «حضرت مانی» یا «مانی بزرگ» را می‌دهد.

این کلمه در زبان پهلوی نیز بکار می‌رفته و نام پدرِ آذرپاد که موبدموبدان زمان خویش بوده، «مار اسپند» بوده است. به معنای «حضرت اسپند» یا «اسپند بزرگ».

واژه مار در زبان عربی نیز به همین صورت «مار» و به معنای قدیس کاربرد داشته است. در کتاب «التیجان» نوشته وهب بن منیه (که تبار ایرانی داشته) مطلب جالبی آمده که بیش از ده بار تکرار شده و آن عبارت «مار نجران» به عنوان لقبی برای قلمس حکیم بوده است.

در کوش‌نامه که متنی از اوایل قرن ششم هجری است واژه مار به عنوان لقبی برای پیامبر آمده و ایشان را «پیغمبر مار کِش» نامیده است:

ز تاج فریدون صد و بیست سال   /   گـذر کـرده بود و شده بـی‌هـمـال
دگـرگـونـه گفتند کـار آگـهان   /   که هنگام جمشید شاه جهان
خـلـیـل آمـد از راه پـیـغـمبری   /   درسـتـی نـدارد چـنیـن داوری
کـز او تا به «پیغمبر مـار کِـش»   /   بـود چـارصد سـال و سی و شش
همی داند آن کس بر او مهر بود   /   کـه مـوسی به گـاه منوچهر بود

در برهان قاطع نیز اشاره جالبی آمده و گفته شده که حکام و امرای غرجستان را «مار» گویند و آنان نیز خود را چنین می‌خوانند.

این شواهد نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد هرچند باورهای متعلق به قدرت و شوکت مار و نقش او در اعطای این ویژگی‌ها در اواخر عصر هخامنشی از بین رفته است، اما کاربرد آن صرفاً به شکل یک واژه و بدون ارتباط آشکار با موجودیت مار، کماکان تداوم داشته است.

منابع:

آمیه، پیر، تاریخ عیلام، ترجمه شیرین بیانی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۲.
اخوان زنجانی، جلیل، رصد و تاریخ‌گذاری در ایران، انتشارات بهمن برنا، تهران، ۱۳۸۴.
بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، چاپ چهارم، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۷.
خلف تبریزی، محمدحسین بن، برهان قاطع، به اهتمام دکتر محمد معین، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۷.
رازی، شهمردان ابی‌الخیر، روضه‌المنجمین، تصحیح جلیل اخوان زنجانی، انتشارات میراث مکتوب، تهران، ۱۳۸۲.
فرنبغ دادگی، بندهش، ترجمه مهرداد بهار، چاپ دوم، انتشارات توس، تهران، ۱۳۸۰.
مجیدزاده، یوسف، تاریخ و تمدن بین‌النهرین، جلد سوم، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۰.
مرادی غیاث‌آبادی، رضا، مهاجرت‌های آریاییان و پیوند آن با آب‌وهوا و دریاهای باستانی ایران، چاپ سوم، انتشارات نوید شیراز، تهران، ۱۳۸۴.
مرادی غیاث‌آبادی، رضا، نقش‌رستم و پاسارگاد، انتشارات نوید شیراز، تهران، ۱۳۸۰.
وامقی، ایرج، نوشته‌های مانی و مانویان، انتشارات حوزه هنری، تهران، ۱۳۷۸.

Hooke, S., H., Middle Easern Mythology, Dover Publication Inc., Mineola, 2004.
Seidel, Matthias, and Regine Schulz, Egypt, Konemann, 2005.
Yadav, P., R., Prehistoric Life, Discovery Publishing House, New Delhi, 2004.

web analytics