بخش اول: نمایش موقت منشور کوروش در ایران
نمایش منشور مشکوک کورش در سال ۱۳۸۹ در تهران و طی همکاری تنگاتنگ آقایان احمدینژاد و رحیممشائی با وزیر امور خارجه بریتانیا و مسئولان موزه بریتانیا (و بخصوص جان کرتیس که بارها بین تهران و لندن در رفت و آمد بود) و با پوشش خبری و تبلیغات یکشکل و بسیار گسترده رسانههای داخل و خارج انجام شد. گفتارهای پراکنده زیر بخشی از انتقادها و موضعگیریها و مصاحبههای نگارنده در همان زمان است که در رسانههای مختلف منتشر شده و به آنها دسترسی پیدا کردم. این انتقادها در حالی بیان شد که جامعه تاریخ و باستانشناسی در این مورد و تمامی موارد دیگر سکوت نموده و حتی تأیید و همراهی میکردند (برای نمونه بنگرید به ماجرای مضحک کشف ارتش کمبوجیه و ماجرای فریبگرانه مومیایی کورش در پاسارگاد در مجموعه گفتارهای «باستانشناسی تقلب»). بعدها که بخت آن دولت برگشت، خانم اردکانی بر تقلبی بودن منشور کورش اذعان کرد و آقای رحیم مشائی نیز حکم زندان خود را در برابر سفارتخانه بریتانیا در تهران آتش زد. چرایش را تاریخ پاسخ خواهد داد.
برگرفتۀ ویرایششدهای از گفتگو با آقای شاهرخ بهزادی و خانم لیدا پرچمی، در رادیو فرانسه و چند رسانه دیگر
نگارش منشور کورش در ادامۀ یک سنتِ دیرینۀ پادشاهانِ بابل و آشور برای ثبت رویدادها بوده است. نیمه نخستِ این کتیبه از زبان گویندۀ ناشناسی که به احتمال یکی از رویدادنامهنگاران یا بزرگان بابل بوده، نویسانده شده و کورش با ضمیر سوم شخص خطاب شده است. نیمۀ دوم کتیبه با ضمیر اول شخص و از زبان کورش بازگو شده است.
اما بهرغم برخی صفات نیکی که به کورش منسوب میشود، نمیباید او را سرای نقدناپذیری و مطلقاندیشی سوق داد و از او یک بُت مقدس و بیاشتباه تراشید. حمله کورش به کشور مستقل بابل و چندین کشور دیگر (بدون اینکه با آنها در حال جنگ بوده باشد) قابل دفاع نیست. ورود کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل، نه بخاطر تمایلات شخصی او (که فرمانده یک سپاه بزرگ و مسلح بوده) که به دلیل تسلیم شدن بابل بوده است. پس از کورش، تمدن درخشان بینالنهرین و نیز سنت دیرین رویدادنامه نگاری در آنجا برای همیشه از بین رفت و کتیبه کورش آخرین نمونه رویدادنامههای رایج در بینالنهرین بوده است.
در پاسخ این پرسش که تناقضهای موجودِ باستانگرایانه و کورشپرستانه در حاکمه ایران را چگونه باید توجیه کرد، باید عرض کنم که اکنون پاسخی برای این پرسش ندارم. از سویی، هویت تاریخی و آثار باستانی ایران در وضعیت نگرانکننده و اسفباری هستند؛ و از سوی دیگر، در چند سالِ اخیر توجه غریبی به کورش و هخامنشیان میشود که معمولاً توأم با داستانسرایی و ادعاهای غلوآمیز و جلب توجه افکار عمومی است که نمیتوان بدان احساس خوب و خوشبینانهای داشت.
حال که منشور کورش به نحوی مشکوک به ایران امانت داده شده، امید است که دستمایه بعضی تحرکات نژادپرستانه قرار نگیرد. چرا که علاوه بر اینکه در منشور کورش نامی از ایران و آریا و پارس برده نشده، نفس چنین اعمالی ناپسند و حتی مغایر با محتوای ادعایی منشور کورش است.
بنده اطلاعی ندارم و در اخبار نیز نیامده است که منشور کورش با چه شرایطی به ایران امانت داده شده و اطمینان نیز ندارم که مسئولان ذیصلاح دقت کافی را برای اطمینان از اصالت آن بکار بسته باشند.
بخش دوم: نگرانیهایی پیرامون نمایش منشور کورش
۲۲ شهریور ۱۳۸۹
امروزه تبادل فرهنگی و دادوستدِ امانیِ اشیای باستانی، امری متداول و مکرر در میان موزههای جهان است. اما به دلیل اینکه موزههای ایران تاکنون در چنین تبادلاتی شرکت نکرده بودهاند و صرفاً «دهندۀ آثار» بودهاند و نه «گیرندۀ آن»، چنین رویدادی برایشان بسیار مهم جلوه کرده است.
نگرانی پیرامون آسیبرسیدن به منشور کورش تا اندازهای بجا و تأملپذیر است و تا اندازهای بیمورد. با توجه به اینکه گاهی در دستگاه میراث فرهنگی کشور بیتوجهیهایی به آثار باستانی دیده شده و تخریب یا سرقت آنها به فراوانی و به تناوب روی داده است، چنین نگرانیهایی طبیعی هستند و حساسیت و سوءظن علاقهمندان را بر میانگیزد. اما از سوی دیگر، احتمال تخریب یا سرقت منشور کورش بعید به نظر میرسد. چرا که آسیبدیدگی، گمشدن یا دزدیده شدنِ آثار موزهها، معمولاً عامل بیرون از موزه نداشته و عوامل آن در داخل موزهها بودهاند. اما در این مورد خاص- با توجه به تبلیغات و پشتیبانی خبری گسترده- گمان نمیکنم که خطری «جسمی» منشور کوروش را تهدید بکند. (اما گونۀ دیگری از تخریب نیز وجود دارد که به تحریف متن، تحلیل و تفسیرهای نابجا، ادعاهای کذب و عموماً به رفتاری سوءاستفادهگرانه همراه با تبلیغات فراوان مربوط میشود که پیش از این در بارهاش نوشته بودم و در آینده، باز هم بدان خواهم پرداخت).
در باره گمانهای موجود مبنی بر اصیل نبودن این اثر باید گفت که در دادوستدهای میان موزهها چنین متداول است که نمایندگانی از هر دو طرف در نشستی مشترک حاضر میشوند و اصالت و اعتبار اثر را بررسی میکنند. چنانکه در اخبار و گزارشهای سازمان آمده است، چنین نشستی برگزار شده و اشخاصی که نام آنان اعلام شده، اصالت اثر را تأیید کردهاند. در این فهرست، نام آقای علیاکبر سرفراز- باستانشناس پیشکسوت- نیز دیده میشود و حتی نام ایشان در زیر بعضی از عکسهای جلسه اعتبارسنجی و در زیر تصویر اشخاص دیگر به چشم میخورد. اما تا جایی که بنده اطلاع دارم و با ایشان گفتگو کردم، ایشان در آن جلسه شرکت نداشتهاند و خبر حضور ایشان کذب بوده است.
بخش سوم: ممنوعیت خبررسانی و منشور کورش قلابی نیست!
۱۸ آذر ۱۳۸۹
۱- موجی از شایعهها پیرامون جعلی بودن منشور کورش و غیر عادی بودن نحوه نمایش آن در جامعه مطرح شده است. به این سبب، سازمان میراث فرهنگی در اقدامی عجیب و غریب، اطلاعیه تهدیدآمیزی مبنی بر ممنوعیت هرگونه خبررسانی پیرامون نمایش منشور کورش در تهران صادر کرده است. این اطلاعیه و تهدید را از دو منظر میتوان بررسی نمود. اول اینکه میتوان احتمال داد چنین تصمیمی برای مقابله با حجم عظیم اطلاعات و اخبار دروغین در باره ایران باستان باشد که به فراوانی در نشریات و سایتها و وبلاگها منتشر میشود. در این صورت میتوان گفت که سازمان نیز در این زمینه از دیگران عقب نمانده است و با کنار گذاشتن شخصیتهای صاحبنظر و فرصت دادن به کسانی که صلاحیت و تخصص کافی ندارند، عملاً به چالهٔ همین خیالپردازیها افتاده است.
اما دوم اینکه، ممکن است سازمان با چنین اطلاعیهای (که البته آکنده از اصطلاحات و معانی نادرست و آشفته حقوقی و باستانشناختی است) خواسته تا موج گسترده اعتراض علیه خود را نه با رویکردی عالمانه و منتقدانه، که با ابزار تهدید، واداشتن به سکوت، و سلب آزادیهای قانونی بخواباند. اما در این زمینه نیز سازمان موفق و مؤثر عمل نکرده است. چرا که سازمان میراث فرهنگی، نه نهاد قضایی است که دیگران را تهدید به مجازات کند (آنهم مجازات برای عملی که در قوانین موضوعه کشور به عنوان جرم تعریف نشده است)؛ و نه نهاد قانونگذاری است که بتواند رأسا قوانین جزایی وضع کند و یا تصویب نماید. به دوستان دیگری نیز که در مورد این اطلاعیه اعتراض داشتهاند، توجه میدهم که نیازی به اعتراض به مفاد این اطلاعیه نیست، بلکه میباید توجه داشت که اصولاً سازمان حق صدور چنین اطلاعیه غیرقانونیای را ندارد و نمیتواند در مقام قضا و یا در مقام قانونگذار عمل نماید.
۴- بامزهتر آنکه موزه بریتانیا اعلام کرده که آن منشور کورش که به تهران فرستاده، برخلاف اخبار و گزارشهایی که به جریان افتاده، اصل است و قلابی نیست! گفتهاند که دلیل تفاوت ظاهری این منشور کورش با آنچه که در عکسهای قبلی آن در موزه بریتانیا دیده میشود، این است که اخیراً (و درست قبل از ارسال به تهران) مرمتهایی را بر روی آن انجام دادهاند. این اطلاعیه را در اینجا ببینید: Statement on the conservation of the Cyrus Cylinder. البته لازم به یادآوری است که پیش از این سخنگوی سازمان میراث فرهنگی (برخلاف موزه بریتانیا) چنین تفاوت ظاهری را از اصل و اساس منکر شده و آنرا مونتاژ و دستکاری در عکسها نامیده بود.
بنده خبر ندارم که بجز افکار عمومی و نیز فیلم پخش شده از تلویزیون صدای آمریکا (VOA)، چه کسی گفته که این منشور کورش قلابی است (و اصلاً چه کسی جرأت میکند که بگوید). در بارهٔ آن گزارشها و برنامهها و مصاحبههای نگارنده در رادیو فرهنگ نیز باید عرض کنم که در آنجا نه من و نه دیگران حرفی از قلابی بودن آن نزدیم، بلکه مردمی که در سطح شهر با آنان مصاحبه شده بود، چنین اعتقادی داشتند. حالا اینکه چرا آنان چنین باوری داشتند، باید از خودشان پرسید که چرا این ملتی که هر سخن کذبی را باور میکند، این یکی را باور نکرده است.
بخش چهارم: نامه سرگشاده به رئیس سازمان میراث فرهنگی
۲۴ فروردین ۱۳۹۰
آقای احمدینژاد در مراسم افتتاح نمایش، بخشهایی از متن منشور کورش را قرائت کردند که هیچ ارتباطی با متن واقعیِ این منشور نداشت. همچنین رئیس سازمان میراث فرهنگی نیز در سخنرانی خود، بخشهایی مُثلهشده از پیشگفتار بنده بر چاپ اول کتاب منشور کورش هخامنشی را از قول خود روخوانی کردند، بدون اینکه رضایت داشتن یا نداشتن صاحب اثر برایشان اهمیت داشته باشد. به این کار ایشان عمیقاً اعتراض دارم، اما شرایط را بگونهای نمیبینم که بتوان حقی را استیفاء کرد. با این حال نامه سرگشاده زیر را به عنوان اعتراض و طلب حق برایشان فرستادم. ناگفته پیداست که به این خواست برحق نگارنده هیچگونه پاسخ یا ترتیب اثری داده نشد.
ریاست محترم سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور
پس از انتقال موقت و نمایش منشور منسوب به کورش هخامنشی در موزه ایران باستان، طبیعتاً لازم بوده است که متن فارسی منشور و توضیحاتی پیرامون آن به بازدیدکنندگان موزه و وبسایت آن ارائه شود.
از آنجا که ظاهراً آن سازمان محترم و موزه ایران باستان به دلیل ناتوانی پژوهشی عاجز از این کار بودهاند، برای رفع این نیاز به چاپ اول کتاب منشور کورش هخامنشی از این نگارنده روی آورده و از محتوای آن استفاده غیرقانونی و تصرف غیرمجاز شده و متن آن بدون اجازه و رضایت پدیدآورنده و بدون اشاره به مأخذ در رسانههای سازمان و موزه و نیز در متن سخنرانی شما منتشر شده است.
بدیهی است که چنانچه قبلاً نیز اقدام به اخذ اجازه و کسب رضایت برای انتشار میگردید، نگارنده با آن درخواست موافقت نمیکرد.
همچنین شخص جنابعالی نیز در سخنرانی مراسم افتتاح نمایش منشور، پیشگفتار همین کتاب را از قول خود و به عنوان سخنان خودتان روخوانی نمودهاید. تقاضا دارم برای نگارش متن سخنرانیِ خود به اشخاص ذیصلاحیتی که لابد در آن سازمان هستند، مراجعه بفرمایید و اگر نیستند، میتوانید چنین اشخاصی را در دانشکدهها و مراکز آموزش عالی و پژوهشکدههای متعدد و عریض و طویل سازمان تربیت نمایید.
از آنجا که این اعمال در مغایرت صریح و آشکار با قوانین موضوعه کشوری و بینالمللی و نیز مغایر با مفاد قانون حمایت از مؤلفین و مصنفین بوده، تقاضا دارم که:
۱- تمامی بازنشرهای غیرقانونی و غیرمجازی که از کتاب منشور کورش هخامنشی انجام شده است، حذف و بلااثر گردند.
۲- متن اعتراض اینجانب- مطابق با تصریح قانون مطبوعات- در رسانههایی از سازمان که آن متن را بازنشر کرده بودند، منتشر گردد و وفاداری و باورمندی به قانون و عدالت در عمل نشان داده شود.
۳- هیچیک از نوشتههای مرا چه با یادکرد از نام نویسنده و چه بدون آن، در خبرگزاری و دیگر رسانههای سازمان منتشر نکنند و شما نیز در سخنرانیهای خود از آنها استفاده ننمایید. چنانکه در نامهای دیگر به تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۸۸ خطاب به خبرگزاری میراث آریا همین تقاضا را کرده بودم و کمترین ترتیب اثری بدان داده نشد.
به نظر میرسد که آن سازمان محترم و دوایر وابسته به آن، خود را مالک مادی و معنوی و صاحب اختیار هر اثری میدانند که آنرا برای خود مفید تشخیص میدهند. نه نیازی به کسب رضایت از پدیدآورنده در خود احساس میکنند و نه خود را موظف میدانند که پاسخگوی اعتراض صاحبان حق باشند.
دریغ است که دستگاه عریض و طویل سازمان میراث فرهنگی بجای بهرهگیری از کارکنان خود به آثار پژوهشگر مستقلی روی آورد که در خدمت آن سازمان نبوده و راضی به نشر و مثلهشدن نوشتههایش توسط دستگاههای دولتی نیست. از دستگاههای دولتی و به ویژه سازمان میراث فرهنگی انتظار میرود که قدرت و نفوذ خود را صرف اعتنا و اعتلای قانون نمایند و نه پایمال کردن حقوق نویسندهای مستقل که از دستمایه کردن تبلیغاتیِ تاریخ و فرهنگ برای منافع و مصالح روزمره بدور است.
با احترام- رضا مرادی غیاث آبادی
نگاهی به وضعیت موزه و موزهداری در ایران و رئیس جدید آن
از گفتگو با رادیو فرهنگ، شامگاه اول خرداد ۱۳۸۹
ابتدا لازم به یادآوریست که کارکرد برخی از موزهها و بخصوص موزههای خصوصی در همه جای دنیا، نه فقط امری فرهنگی و تاریخشناسانه، که همکاری و همدستی و مشارکت با سازندگان و فروشندگان و دلالان اشیای عتیقه و اشیای شبهباستانی تقلبی و نسخ خطی جعلی است. اینکار با روشهای گوناگون و از جمله با انتشار تصویر اشیای تقلبی در لابلای تصاویر اشیای اصیل در کاتالوگها و نشریات، و نیز با برگزاری سخنرانیها، سیمنارها و نمایشگاههای گوناگون انجام میشود.
در ایران آن چیزی که در عرف جهانی بدان موزه میگویند، وجود خارجی ندارد. آنچه که عملاً در ایران به اسم موزه وجود دارد و به چشم میآید، صرفاً جعبه آینههای بزرگی است که نبونید پادشاه بابل نیز در خانه خود داشته است. در دوران معاصر، موزهها صرفاً به مکانی اطلاق نمیشوند که تعدادی از آثار باستانی یا هنری را در جعبههایی به تماشای عموم بگذارند؛ بلکه موزهها وظیفه حفظ و نگهداری مطمئن، برنامههای پژوهشی و کارگاههای آموزشی، انتشار نشریات و حاملهای چند رسانهای، تعامل گسترده با موزهها و مؤسسات پژوهشی، اجرای عملیات باستانشناختی بررسی و کاوش، و بسیاری فعالیتهای فرهنگی دیگر را نیز دارند. موزهها نیازمند کتابخانههای غنی و آزمایشگاههای تخصصی گوناگونی هستند که ابتداییترین آنها (که ابزارهای سالیابی و قدمتسنجی باشد) در هیچیک از موزههای ما و حتی در هیچیک از دیگر سازمانها و مؤسسات ما وجود ندارد.
موزه ایران باستان و همچنین دیگر موزههای ما، با وظایف معمول و امروزی موزهداری چندان آشنا نیستند و عملاً به آن نمیپردازند. موزه ایران باستان تفاوت چندانی با همان شکل و ترتیبی که آندره گدار در دهه ۱۳۱۰ به اجرا گذاشت، ندارد و حجم کتابهای کتابخانه موزه (بهرغم کتابداران برجستهای که در اختیار دارد) نسبت به سی سال گذشته تفاوت چندانی نکرده است.
بسیار شنیدهایم که مسئولان ما با آب و تاب فراوان از افتخار برگزاری نمایشگاههای گوناگون در چندین کشور سخن راندهاند و این را امتیازی برای خود بشمار آوردهاند. در حالیکه صرف بردن آثار ایرانی به موزههای خارجی افتخارآمیز نیست و دستاورد ارزندهای بشمار نمیرود. آنچه که میتواند افتخار باشد در این است که بتوانیم متقابلاً آثار دیگران را به موزههای خود بیاوریم که تاکنون حتی برای یکبار هم اتفاق نیفتاده است. کجای این کار افتخارآمیز است که آثار موزههای خود را همچون کارناوال و سیرک از این کشور به آن کشور ببریم و در نهایت آنها را با تلفات و تعدادی اثر مفقودشده به کشور بازگردانیم؟
امروزه نمایش جهانی آثار موزهها وظیفه وبسایتهاست و یکی از مهمترین بخشهای هر موزه، سایت آن موزه است. در دنیای امروز حجم بازدیدکنندگان مجازی موزهها، چندین برابر بازدیدکنندگان حضوری است. امروزه وبسایتهای بسیاری از موزههای جهان آکنده از انبوهی از اطلاعات متنوع هستند. این اطلاعات موجب گسترش فرهنگ و زبان و آیینهای یک کشور در سراسر دنیا میشود و مکمل توانمندیهای سیاسی و اجتماعی آن کشور محسوب میشوند. این در حالی است که وبسایت موزه ایران باستان، چه از لحاظ ساختار فنی و چه از لحاظ اطلاعات، بسیار ابتدایی است و مطالب موجود در آن بیشتر تبلیغ برای مسئولان و نیز خبرهای داخلی و تشریفاتی موزه است چند مقالهای نیز که در این سایت دیده میشود، مطالب چند خطیای هستند که از مطبوعات گوناگون و از آثار نویسندگان مستقل کپی شدهاند.
در باره انتقادهایی که به گزینش مدیر فعلی موزه ایران باستان (خانم آزاده اردکانی) میشود، باید عرض کنم که این انتصاب- مثل دیگر انتصابها- بر مبنای سلیقه و مناسبات شخصی و بیتوجهی کامل به نظرات اهل خبره و کارشناسان پرتجربه و آگاه، و نادیده گرفتن پیشکسوتان و شخصیتهای برجسته و دانشمندی بوده که موی خود را در این راه دشوار سفید کردهاند. نادرستی چنین گزینشی آشکارتر از آنست که نیازی به بحث و بررسی داشته باشد و نشانه آن است که هم انتصابکننده و هم انتصابشونده، آگاهی چندانی از وظایف گسترده رئیس موزه و جایگاه موزه نداشتهاند.
ایشان در حالی بدون سابقه مرتبط شغلی و مطالعاتی به ریاست موزه ایران باستان گمارده شدهاند که پیشینیان ایشان نیز در سالهای اخیر فاقد سابقه و صلاحیت لازم بودهاند. این در حالی است که رؤسای موزهها یا مقامات میراث فرهنگی در جهان از بین بزرگترین و شاخصترین شخصیتهای فرهنگی کشورها انتخاب میشوند (برای نمونه بنگرید به شرححال میخائیل پیوتروسکی رئیس موزه ارمیتاژ). هر کدام آنان دستکم دارای دهها سال سابقه فعالیتهای علمی و اجرایی در عالیترین سطوح بودهاند؛ هر کدام آنان دارای چندین مدال علمی از دانشگاههای کشورهای دیگر هستند. گاه به اعتبار ریاست موزه، معاون رئیسجمهور هستند و ریاست خود بر موزه را با «انتخاب» به دست آوردهاند و نه با «انتصاب». فینفسه و بدون توجه به سمتی که دارند، نفوذ و اعتبار بینالمللی چشمگیری دارند و میتوانند با پشتوانه آن، قراردادها و تفاهمنامههایی را امضا کنند که کمترین آنها انتقال امانی آثار از موزههای دیگر است. آنان حتی توانستهاند تعداد زیادی از اشیای باستانی کشور خود را برای همیشه از موزههای کشورهای دیگر باز پس گیرند.
در هر حال امیدوارم که درستی این گزینش و برخورداری از صلاحیت در عمل دیده شود و نه صرفاً در حرف و شعارهای زیبا که هر کسی میتواند سخنان زیبا و مخاطبپسند بگوید. مسلم است نام ایشان به نیکی خواهد ماند و هر منتقد دلسوزی از ایشان دفاع خواهد کرد اگر بتوانند جایگاه موزه ایران باستان را دستکم به رتبه موزههای درجه سه جهان ارتقاء دهند. بتوانند فعالیتهای گوناگون پژوهشی و معرفی و هر آن چیزی را که در موزههای دنیا متداول است را به شایستگی احیاء کنند. بتوانند لااقل پنج درصد آثار انبارها را به ویترین بیاورند و نیمی از ویترین را با توضیحات دو زبانه و با طبقهبندی شایسته در وبسایت بگذارند. بتوانند بدون اینکه پیشاپیش خبرهای نادرست و جنجالی بدهند، آثار موزههای دیگر را به ایران بیاورند. اگر نمیتوانند مانند همتایشان آثار ایرانی را از موزههای جهان را باز پس گیرند، دستکم بتوانند آثار گمشده یا سرقتشده یا مفقودالاثر را بیابند. بتوانند ترتیبی دهند تا دیگر خبر گمشدن و «آب شدن» اشیای دیگری شنیده نشود و اگر هم شد، مانند پیشینیان خود آنرا تکذیب نکنند.
ادعای گم شدن هزاران سند در میراث فرهنگی: زمینهسازی برای گمشدنهای جدید؟
مهر ۱۳۹۲
اخیراً ادعا شده که سالها پیش و در زمان دولت آقای احمدینژاد، هزاران سند و کتاب و امثال آن در سازمان میراث فرهنگی «مفقود» شده یا «فروخته» شده است. همچنین ادعا شده که خریدار آنها، کتابفروشی شهرکتاب نیاوران (به مدیریت آقای محمد زهرایی مدیر انتشارات کارنامه) بوده است. از چگونگی نقل مدعی این ادعا به روشنی دریافته میشود که خود در این مفقود شدنها و معاملهها دست داشته و یا از آنها خبر داشته است.
به گمان نگارنده، چنین ادعایی (با توجه به زمان بیان آن) میتواند مصداق ضربالمثل فارسی «شریک دزد و رفیق قافله» باشد. عدهای در زمان همان دولت و بلایی که بر سر سازمان نازل کردند، نه تنها در قبال تمامی ویرانگریها و بیمسئولیتیها سکوت کردند، که حتی در حال مشارکت و همسفرهای با آنان نیز بودهاند. اکنون که آن سفره برچیده شده، همان عده برای گمراه کردن عامه در صف پیدا کردن مقصرین ایستادهاند.
به گمان نگارنده، چنین ادعاهایی میتواند در بهترین حالت نشانه فرصتطلبی و در بدترین حالت نشانه زمینهسازی برای مفقود شدنها و مفقود کردنهای گسترده و جدیدی است که در راه است و صدای آن هشت سال دیگر و در دولت بعدی در میآید. مفقودشدنهایی که گویا قرار است آنها را به گردن یک شخص واهی بیندازند. امیدوارم اعمال چنین اشخاصی که در زمان لازم سکوت کرده و در زمان غیرلازم و به منظور رفع اتهام از خود، داد و فغان و وااسفا به راه انداختهاند، مورد دقت و مراقبت کافی قرار گیرد.
متأسفانه از آنجا که جامعه ما جامعهای دهانبین و سادهانگار و سطحینگر و زودباور است، عده زیادی این خبر را بدون مداقه کافی و بدون بررسی جوانب نگران کننده آن منتشر کردند و نادانسته با آن اهداف سوء همدست و همداستان شدند.
بهانهای برای گم شدنهای بیشتر
۲۴ شهریور ۱۳۹۵
ماجرای مبهم و سوءظن برانگیز گم شدن اشیاء و اسناد سازمان میراث فرهنگی را در گفتگویی با خانم آزاده کریمی خبرنگار مقیم لندن بشنوید(+). نحوه انتشار اخبار و اظهارنظرها در این باره، از زمینهسازی برای یک سری اقدامات سوء دیگر خبر میدهد. گویا قرار است چیزهای تازهای گم شوند و به گردن پیشینیان انداخته شوند.
اعتراضهای دیرهنگام و شائبهبرانگیز
خرداد ۱۳۹۵
دیده میشود که عدهای در زمان تصدی مدیران قبلی بر سازمان میراث فرهنگی و اعمال مخرب و ناهنجار آنان سکوت اختیار کردند و ای بسا با آنان همکاری و همدستی نمودند، و اکنون لب به انتقاد و اعتراض دیرهنگام گشودهاند. این نکته بدیهی را همگان میدانند که وقت مناسب برای بیان اعتراض نسبت به هرگونه تخریب یا تهدید آثار تاریخی و طبیعی و اجتماعی و واکنشهای روشنگرانه در قبال عملکردها و مدیریتهای ناصحیح، هنگامی است که آن واقعه زیانبخش در حال رخ دادن و آن مدیر بر مسند کار است.
اعتراضها و انتقادهای دیرهنگام و پس از تغییر مدیران و جابجایی مسئولان و ویران شدن آنچه باید ویران میشد، یک اعتراض بجا و مؤثر نیست، بلکه هیاهویی کاذب و شیرینکاری بیاثر است. اعتراض دیرهنگام حتی میتواند این شائبه را ایجاد میکند که ای بسا میخواهند حیف و میلهای امروزیان را به گردن دیروزیان بیندازند.
سکوت کردن در هنگامی که باید فریاد زد، و فریاد زدن در هنگامی که وقت آن گذشته است، نوعی فرصتطلبی و خودشیرینی است.
همچنین بنگرید به:
باستانشناسی تقلب
آفت کنکور و توصیههایی برای علاقهمندان به رشته باستانشناسی
تبلیغ جامها و اشیای تقلبی در کتابها و مجلات باستانشناسی