برگرفتۀ ویرایششدهای از گفتگو با آقای شاهرخ بهزادی، رادیو فرانسه، (بشنوید)
نگارش منشور کورش در ادامۀ یک سنتِ دیرینۀ پادشاهانِ بابل و آشور برای ثبت رویدادها بوده است. نیمه نخستِ این کتیبه از زبان گویندۀ ناشناسی که به احتمال یکی از رویدادنامهنگاران یا بزرگان بابل بوده، نویسانده شده و کورش با ضمیر سوم شخص خطاب شده است. نیمۀ دوم کتیبه با ضمیر اول شخص و از زبان کورش بازگو شده است.
اما بهرغم برخی صفات نیکی که به کورش منسوب میشود، نمیباید او را سرای نقدناپذیری و مطلقاندیشی سوق داد و از او یک بُت مقدس و بیاشتباه تراشید. حمله کورش به کشور مستقل بابل و چندین کشور دیگر (بدون اینکه با آنها در حال جنگ بوده باشد) قابل دفاع نیست. ورود کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل، نه بخاطر تمایلات شخصی او (که فرمانده یک سپاه بزرگ و مسلح بوده) که به دلیل تسلیم شدن بابل بوده است. پس از کورش، تمدن درخشان بینالنهرین و نیز سنت دیرین رویدادنامه نگاری در آنجا برای همیشه از بین رفت و کتیبه کورش آخرین نمونه رویدادنامههای رایج در بینالنهرین بوده است.
در پاسخ این پرسش که تناقضهای موجود در حاکمه ایران را چگونه باید توجیه کرد باید عرض کنم که پاسخی برای این پرسش ندارم. از سویی، هویت تاریخی و آثار باستانی ایران در وضعیت نگرانکننده و اسفباری هستند؛ و از سوی دیگر، در چند سالِ اخیر توجه غریبی به کورش و هخامنشیان میشود که معمولاً توأم با داستانسرایی و ادعاهای غلوآمیز است که نمیتوان بدان احساس خوب و خوشبینانهای داشت.
حال که منشور کورش به ایران امانت داده شده، امید است که دستمایه بعضی تحرکات نژادپرستانه قرار نگیرد. چرا که علاوه بر اینکه در منشور کورش نامی از ایران و آریا و پارس برده نشده، نفس چنین اعمالی ناپسند و حتی مغایر با محتوای ادعایی منشور کورش است.
بنده اطلاعی ندارم و در اخبار نیز نیامده است که منشور کورش در ازای چه بهایی به ایران امانت داده شده و آیا داد و ستدی منصفانه در میان بوده است یا خیر. اما اطمینان دارم که مسئولان ذیصلاح دقت کافی را برای اطمینان از اصالت آن بکار خواهند بست.