برگرفته از سخنرانی در دانشگاه شهید بهشتی، سیزدهم اسفند ۱۳۹۱
بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان، مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند (صائب تبریزی)
پیشینه نوروز
نوروز به مانند جشن شب یلدا یا شب چله، جشن بهاربُد و دیگر جشنهای گاهنباری که در آغاز و میانه فصلها برگزار میشدهاند، جشنی برگرفته از زمان و طبیعت است. برای دانستن سرآغاز پیدایش و میزان قدمت و دیرینگی جشنها و مناسبتهای برگرفته از طبیعت نیاز چندانی به پیجویی در منابع مکتوب و شواهد باستانشناختی نیست. چرا که اینچنین جشنها، از زمانهای بسیار دیرین و از هنگامی که انسانِ نخستین، محیط پیرامون خود و تغییرات فصول را درک کرده است، شناخته شده بودهاند. انسانِ آغازین، این زمانها و هنگامهای طبیعی را به دلیل نیازهای روزمره و مقتضیات طبیعی خود میشناخته و بین این روزها با دیگر روزهای سال تفاوتی قائل میشده است.
در نتیجه، نوروز و جشنهای مشابه در اعتدال بهاری، از دیرباز در میان مردمان سرزمینهای گوناگون با نامها و آیینها و سنتهای گوناگون روایی داشته و هنوز هم کم و بیش دارد. برای نمونه، جشن نوروز در میان سومریان و بابلیان با نامهای «زَگموگ» و «اَکیتو» معمول بوده و شناخته میشده است.
تعریف نوروز
نوروز در زمانها و دورههای گوناگون و در میان مردمان سرزمینهای مختلف، تعریفهای متفاوتی داشته است. تشخیص و سنجش زمان درست نوروز و دقت این سنجش، به چگونگی تعریف نوروز وابسته است و به دانش و فنی که بتوان آن تعریف را در عمل اجرا کرد و به درستی تشخیص داد و محاسبه نمود.
بدیهی است که نوروز در زمانهای بسیار دیرین که تواناییهای علمی بشر (به ویژه در اندازهگیری و سنجش زمان) در حدی ابتدایی بوده، به مجموعه روزهایی اطلاق میشده است که مردم هر ناحیه با گرمشدن نسبی هوا، شکوفا و زایندهشدن زمین، آبشدن یخها و روانشدن جویبارهای یخزده روبرو میشدهاند. به مرور انسان توانست دانش و توانایی سنجش زمان را با دقت افزونتر به دست آورد و قراردادهای اجتماعی وابسته بدان را وضع کند.
جدای از تعریفهای متفاوت و متنوعی که در طول تاریخ برای نوروز وجود داشته است، دو تعریف از نوروز کاربرد بیشتری داشته است: نوروز طبیعی و نوروز تقویمی.
نوروز طبیعی، روزی است که در آنروز خورشید به نقطه اعتدال بهاری برسد. برای تشخیص نوروز در این تعریف، ارتفاع خورشید را در روزهای نزدیک به اعتدال بهاری اندازهگیری میکردهاند تا هنگامی که ارتفاع خورشید به هنگام ظهر حقیقی برابر با عرض جغرافیایی ناظر شود. روش دیگر برای تشخیص نوروز طبیعی، ساخت سازهها و شاخصهای خورشیدی بوده که بتوان از روزنهها یا فاصله میان پایههای آن، طلوع خورشید نوروزی یا خورشیدی که میل آن صفر درجه شده است را تماشا کرد و رصد نمود. بدیهی است که در چنین شیوههایی، آغاز سال نو (اگر مبدأ سال اعتدال بهاری بوده باشد) الزاماّ همزمان با نوروز تقویمی نیست. برای مثال، نوروز سال ۱۳۸۹ بنا به تعریفِ نوروز طبیعی، برابر است با روز بیست و نهم اسفند ۱۳۸۸.
اما نوروز تقویمی- بنا به تعریفی که خواجه نصیر طوسی، اُلُغبیک و ملامظفر گنابادی به دست دادهاند- عبارت است از «روزی که خورشید تا زمان عبور از نصفالنهار محل به نقطه اعتدال بهاری رسیده باشد». این تعریف از نوروز به نامهای «نوروز جلالی» یا «نوروز سلطانی» نیز خوانده میشود.
نوروز و اعتدال بهاری و آغاز سال نو، سه مناسبت جداگانه با تعاریف اختصاصی هستند که تقویمنگاران ایرانی در طول تاریخ کوشش فراوان و گسترده و نافرجامی را برای تثبیت و همزمانی این سه با یکدیگر به عمل آوردهاند.
هر چند که برخی از قدما نوروز را در ابتدای فصل بهار ندانستهاند. برای مثال، ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه نوروز و آغاز فروردین را نه در اعتدال بهاری که در زمان ورود خورشید به برج سرطان یعنی در انقلاب تابستانی میداند.
تقویمنگاران ایران (به ویژه در عصر خیام) با توجه به اینکه ساختار بنیادین گاهشماری را با تأکید خاص بر انطباق نوروز و روز نخست سال با نقطه اعتدال بهاری میدانستند، تلاش کردند که کمبودها و نقصانهای گاهشماریهای پیشین را که متکی به ماههای سی روزه و کبیسههای ۱۲۰ ساله بود، برطرف کنند و نه تنها زمانهای نوروز و اعتدال بهاری و آغاز سال نو را با یکدیگر تثبیت نمایند، که حتی کوشیدند تا آغاز دیگر فصلهای تقویمی سال را نیز با تقویم طبیعی تنظیم و همزمان نمایند.
طلوع خورشید در نوروز یا اعتدال بهاری در چارتاقی بتخانه آتشکوه، نیمهور
عکس از غیاث آبادی
مسئله لحظه تحویل سال
لحظه تحویل سال در سنتهای تاریخی خود، مبنایی برای تعیین آغاز سال متغیر طبیعی (و نه سال ثابت تقویمی و متوسط) بوده است. از آنجا که تقویمها در ذات خود میبایست دارای مبانی تعریف شده و قواعد محاسباتی ثابت و معین باشند (که در غیراینصورت اصولاً تقویم به حساب نمیآیند)، لحظه آغاز سال نو، چیزی نیست جز ساعت صفر نخستین روز ماه و سال که نیازی نیز به محاسبه و اعلان سالانه ندارد. تبلیغ و تأکید بر لحظهای متغیر برای تحویل سال (که هر ساله بطور مجزا اعلام گردد)، عملی سیاسی-اجتماعی و بیارتباط با قواعد علمی گاهشماری است. تمامی نظامهای گاهشماری مشهور بشری متکی بر معیارها و تعاریف مشخص و ثابت هستند و اعلانهای سالانه چیزی جز دکان کبیسهیابی و کبیسهفروشی و نیز ابراز اقتدار و تسلط سیاسی بر مفاهیم زمان و مناسبتهای تقویمی نیست. اینکه رسانهها و به ویژه رادیو و تلویزیون ساعتی را به عنوان لحظه تحویل سال نو اعلام میکنند، عملی در القای این تصور است که تمامی مناسبتهای مرتبط با زمان و تقویم میبایست از مسیر قدرت سیاسی به جامعه القاء شود. آنهم به روشی هژمونیک که توأم با ایجاد شور و شادی و هیجان کاذب و مقبولیت عمومی باشد. چنانچه مناسبتهای تقویمی متکی بر اصول ریاضی و قابل محاسبه باشند و نیازی به «مدیریت اوقات» و «مهندسی اوقات» نباشد، از اعمال قدرت اختیارداران آن به نفع تودههای مردم کاسته میشود.
به عبارت دیگر، اصطلاح نوظهور لحظه تحویل سال و اعلام زمان و ساعت متغیر و غیرقابل پیشبینی برای آن، اصطلاحی غیرعلمی و از انواع ذوقیات و هوسهای خاص ایرانیان معاصر است که تحت تإثیر القائات و مطامع سیاسی شکل گرفته است. به همین دلیل نیز هست که در دانش نجوم و تقویمشناسی و حتی بطور کلی در زبان انگلیسی و تقویم میلادی، معادلی برای این نوع معنا و مفهوم از لحظه تحویل سال وجود ندارد.
در چنین فضایی، کمتر کسی حاضر است که بمبارانهای تبلیغاتی رسانههای گروهی و فشار تودههای تحریک شده را نادیده بگیرد و برای چند پرسش ساده و ابتدایی به خرد خود رجوع کند: چنانچه لحظه آغاز سال نو، ساعت ۲ بعدازظهر روز ۲۹ اسفند باشد، پس فاصله بین ساعت ۲ بعدازظهر تا ساعت ۱۲ نیمه شب جزو چه روز و ماه و سالی محسوب میشود؟ و یا برای مثالی دیگر، اگر لحظه آغاز سال نو، ساعت ۸ بامداد روز اول فروردین باشد، پس فاصله بین ساعت صفر یا همان نیمه شب اول فروردین تا ساعت ۸ بامداد جزو چه روز و ماه و سالی به حساب میآید؟ اینها پرسشهایی است که پاسخ آنها فقط به اندکی ریاضیات ابتدایی و مختصری استفاده از تعقل نیاز دارد و نه بیش از آن.
اعلان سالانه لحظه تحویل سال عملاً به این معنا است که تقویم هجری شمسی طول سال متوسط (و علیالقاعده ثابت) ندارد و مشخص نیست که یک سال از چند روز و ساعت و دقیقه و ثانیه تشکیل شده و در نتیجه نمیتوان آنرا تقویم نامید. در حالیکه لحظه آغاز سال نو در تقویم میلادی همواره و به درستی برابر است با ساعت صفر یا همان ۱۲ نیمه شبِ روز اول سال. چرا که علیالقاعده و طبق اصول بدیهی تقویمنگاری، سال جدید میبایست با روز و ساعت جدید آغاز شود. سال نو ایرانی نیز چنانکه با تقویمی واقعی سروکار داشتیم، میبایست همچون دیگر تقویمهای جهان از ساعت صفر نخستین روز فروردینماه آغاز میشد.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: «شبهتقویم هجری شمسی و لزوم پیوستن به تقویم میلادی».
نوروز در ۲۱ مارس و قطع ارتباط آن با تقویم ایران
در برخی کشورهای پیرامون ایران، همچون کشورهای آسیای میانه و قفقاز (که به درستی و با تبعیت از عموم جهانیان از گاهشماری میلادی استفاده میکنند)، نوروز را با روز ۲۱ مارس تطبیق داده و تثبیت کرده و ارتباط آن با تقویم داخل ایران (یا همان شبهتقویم هجری شمسی) را قطع کردهاند. چنین تعریفی در قطعنامهای که اخیراً سازمان ملل صادر کرد و نوروز را به عنوان جشنی جهانی در روز ۲۱ مارس به رسمیت شناخت نیز اتفاق افتاد. چنین تعریفی از نوروز هر چند که الزاماً با نوروز داخل ایران همزمان نمیشود و در سالهایی که روز اول فروردین مطابق با ۲۲ مارس یا ۲۰ مارس میشود (همچون سال ۱۳۸۷)، موجب یک روز اختلاف خواهد شد؛ اما با این همه، پیوست شدن نوروز به تقویم میلادی به دلیل شمول گسترده جهانی آن و نیز اتکای نوروز به یک تقویم معتبر و قاعدهمند و بدور از دستکاریهای دائمی و ذوقی و دلبخواهانه ایرانیان، موجب وحدت رویه در تثبیت نوروز و بینیازی از اعلان هر ساله آن خواهد شد و واجد ارزش و اهمیت بسزایی است.
بازدارندهها و موانع برگزاری نوروز
تا آنجا که منابع مکتوب در دست است، دو بار از برگزاری جشن نوروز جلوگیری شده و یا آنرا به رسمیت نشناختهاند. یکی به هنگام پیدایش دین زرتشتی و رسمیت یافتن آن در دوران ساسانیان و دیگری در سدههای نخستین و حتی میانه پس از اسلام. در هر دو مورد، جشن نوروز را به رسمیت نشناخته و آنرا مغایر با سنتها و آموزههای دینی زرتشتی و اسلامی تشخیص دادند و کوشش کردند تا با جلوگیری از برگزاری آن و یا دستکم با سکوت در باره آن و تغییر بنیادهای جشن، نوروز را از آیینها و باورداشتهای مردم حذف کنند. نمونههای این جلوگیری یا سکوت و بیتوجهی، به فراوانی در متون پهلوی یا برخی متون مذهبی دوره اسلامی دیده میشود.
اما با این حال، نوروز در میان مردم دارای چنان نفوذ ژرف و ریشههای عمیقی بوده است که هیچگاه بازدارندههای دستگاههای رسمی دینی و حکومتی نتوانستند بر نوروز و باورهای کهن مردمان غلبه کنند و نوروز با صلابت و توانایی شگفتانگیزی به حیات دیرین خود ادامه داد و همچنان ادامه میدهد.
قدمتتراشیهای ذوقی برای دیرینگی نوروز
در سالهای اخیر دیده شده است که برخی رسانهها پیدایش یا رسمیت یافتن جشن نوروز را به کورش هخامنشی منسوب میدارند. چنین ادعایی بدون منبع تاریخی، یکسره باطل و در ادامه مجموعه ادعای خودساخته و خودبافتهای است که در سالهای اخیر به کورش منسوب میدارند و تاریخ و هویت ایرانی را برای مقاصد و منافع بالقوه دیگر به پای او ریختهاند. اینچنین است آنچه که در باره نوروز و ساسانیان و دین زرتشتی گفته میشود. در متون پهلوی ساسانی و زرتشتی یادی از مراسم جشن نوروز نشده و رسمیتی نداشته است. قدمت جشنهای بهاری بیش از آنست که دست تاریخ بدانها باز رسد. چرا که این جشنها همچون جشن شب یلدا، جشنهایی برگرفته از زمان و طبیعت است و چنین جشنهایی از زمانهای بسیار دیرین و از هنگامی که انسانِ نخستین، محیط پیرامون خود و تغییرات فصول را (ولو با دقت کم) درک کرده است، شناخته شده بودهاند.
تغییرات و فراگشتهای آیینهای نوروزی، عادتهای جدید به جای سنتهای اصیل
جشن نوروز همچون دیگر جشنها و آیینها در میان مردمان نواحی گوناگون به شکلهای متفاوتی برگزار میشود و در طول زمان دچار تغییرات فراوانی شده است. به دلیل نبود اسناد و منابع کافی، قادر به بررسی دقیق شیوه برگزاری نوروز در دوران گذشته (حتی تا چند سده پیش) نیستیم. اوستا و متون پهلوی در این زمینه بکلی ساکت هستند و تنها اشارههایی کوتاه و اندک در گزارشهای تاریخنگاران و نویسندگان و شاعران سدههای میانه (همچون فردوسی، بیرونی، گردیزی، منوچهری و دیگران) به چشم میخورد. همین گزارشهای اندک، حاکی از توجه فراوان مردم به این جشن دیرپا است.
بررسی این منابع و نیز توجه به مطالعات مردمشناختی نشان میدهد که آیینهای نوروزی در سدههای گذشته بسیار فروانتر و متنوع بودهاند. کوشش برای پاکیزگی و بالندگی محیط زیست، کاشت گلها و گیاهان، لایروبی و رسیدگی به قناتها و جویبارها، نمایشها و سرودها و بازیهای همگانی، بخشی مهم و جداییناپذیر از آیینهای نوروزی بودهاند. این سنتها و آیینهای اصیل، تا اندازه زیادی در شهرهای کوچک و روستاهای دورافتاده زنده مانده است.
اما آنچه از تشریفات سفره هفتسین و متعلقات دیگر آن (همچون آینه و شمعدان) میشناسیم، ظاهراً از سنتهای عصر قاجاری و ذوق و ابتکار زنان دربار ناصری است که با تغییر در سنتهای دیرین شکل گرفته و تا به امروز باز مانده است. برای مثال، هفتسین (چنانکه ابوریحان بیرونی نقل میکند) عبارت از هفت سینی (یا بیشتر) از دانههای غلات بوده که مردم کشاورز بطور نمونه و برای تخمین اینکه کدامیک در سال آینده بهتر رشد میکنند، میکاشتهاند. کاشت غلات و سبزههای نوروزی در روزگار معاصر، شکل دگرگون شده و نمادین همان آیین زراعی و هفتسین باستانی است که بیرونی نقل کرده است.
با اینکه آیینها و مراسم نوروزی در شهرهای کوچک و روستاهای دورافتاده بسیار متنوع و گونهگون است و هر یک زیباییها و باورداشتهای عمیقی را در خود نهفته دارد، و نیز با اینکه در افغانستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان و برخی از دیگر کشورهای حوزه نوروز، مراسم عمومی بسیار زیبا و باشکوهی در اماکن عمومی و سطح شهرها برگزار میشود، اما جای چنین مراسمی در ایران خالی است.
شیوه برگزاری آیینهای نوروزی در تهران و شهرهای بزرگ ایرانِ امروز هیچ شباهت و ارتباطی با آیینهای کهن و اصیل نوروزی ندارد. امروزه در این شهرها، مراسم نوروزی منحصراً عبارت است از خریدهای فراوان، سفرهای فاجعهبار، و تعطیلات طولانی و زیانبار. ویژگیهای دیگر آیینهای نوروزی در تهران و شهرهای بزرگ ایران عبارت است از: تخریب و تباهی زیستبوم در خانهتکانی و چارشنبهسوری و سیزدهبدر، بیتوجهی کامل به پاسداشت زیستبوم و کشتار میلیونها ماهی قرمز بر اساس یک عادت جدید و نادرست شهری و تبدیل یک جشن باشکوه انسانی و طبیعی به بزرگترین جشنواره شکنجه و قتلعام حیوانات بیگناه در جهان. خوشبختانه این عادت نوظهور و نادرست در روستاها و شهرهای کوچک و نیز در دیگر کشورهای حوزه برگزاری نوروز متداول نشده است.
آری نوروز در شهرهای بزرگ ایران با قتلعام میلیونها ماهی قرمز که در منافات با ایده زندگیبخش نوروز است، و با دو واقعه که هر دوی آنها عملاً مخل و مخرب محیط زیست انسانی و محیط زیست طبیعی شدهاند، آغاز میشود و پایان مییابد. یعنی «چارشنبهسوری» و «سیزدهبدر».
این در حالی است که سنتها و آیینهای اصیل و کهن ایرانی یکسره رو به فراموشی رفتهاند: مراسم ذوب شدن برفها و جاری شدن جویبارها با نام «آبسالان» در نخستین روز اسفند، مراسم گرامیداشت رودها و الهه نگاهبان رودها با نام «وخشَنکام» در دهم اسفند، مراسم پاکیزگی زیستبوم و محیط زیست و پاکسازی نهرها و کاریزها و عطرافشانی بر آنها با نام «نوروز رودها» در نوزدهم اسفند، مراسم گلکاری و درختکاری با نام روز «گلدان» در بیستم اسفند، مراسم آتشافروزی بر بام خانهها در شب نوروز، و بسیاری آیینها، جشنخوانیها، سرودخوانیها، بازیهای گروهی و نمایشبازیها که همگی به دست فراموشی مطلق سپرده شدهاند.
از آنجا که شکل برگزاری نوروز در کشورهای پیرامون ایران باشکوهتر و گستردهتر است، امید میرود تا ما ایرانیان که نوروز را از خود میدانیم و بدان عشق میورزیم، بیش از دیگران در اندیشه برگزاری آیینهای اصیل و انسانی نوروزی باشیم و مراسم فراموششده نوروزی را احیا کنیم.
دریغ است ما ایرانیان که نوروز را از آن خود میدانیم و بدان عشق میورزیم، شرایطی را فراهم آوریم که آسیبدیدگی نوروز و آیینهای نوروزی و گاهشماری ایران را به همراه داشته باشد. دریغ است نوروز در زمانی تضعیف شود که بیش از هر زمان دیگری مدعی حفظ و پاسداشت آیینها و یادمانهای کهن هستیم.
همچنین بنگرید به:
شبهتقویم هجری شمسی و لزوم پیوستن به تقویم میلادی
ماهگرفتگی خرداد ۱۳۹۰: شاخصی بر هرجومرج در تقویمنگاری دولتی و مسئله بیجواب رؤیت هلال ماه
حاجی فیروز و عمو نوروز