Skip to content
 

نگاهی به چند معضل متداول در زمینه نام‌های خاص و اسامی جغرافیایی

طریقه مواجهه و رفتار با اسامی یا نام‌های خاص و بخصوص نام‌های جغرافیایی، و چگونگی بکارگیری آنها در تداول جامعه ما از برخی معضلات و نابهنجاری‌ها رنج می‌برد. با اینکه هیچیک از نکاتی که نگارنده در اینجا می‌آورد، تازگی ندارند و علی‌القاعده هر شخصی (و به خصوص هر پژوهنده‌ای) می‌باید از آنها اطلاع داشته باشد، اما بی‌توجهی‌های رو به تزاید، نگارنده را بر آن داشت تا چند نکته کوتاه پیرامون آن بنویسد و برخی معضلات مهم را یادآور شود.

۱- نام‌های خاص الزاماً معنا ندارند

نام‌های خاص و از جمله نام‌های جغرافیایی، الزاماً در زبان امروزی هر جامعه‌ای و از جمله در زبان فارسی معنا ندارند. این نام‌ها، از روزگاری کهن تا به امروز باز رسیده‌اند و دست تاریخ و زبان‌شناسی تاریخی از آنها کوتاه است. معنای بسیاری از این نام‌ها که بطور قطعی مشخص نیست بازمانده کدام زبان یا زبان‌های باستانی هستند، در گذر زمان فراموش شده و از دست رفته‌اند. نام‌های خاص علاوه بر اینکه ممکن است قدمتی بسیار داشته باشند، در طول زمان دچار تلطیف و تحول شده و گاه با تغییراتی در شکل تلفظ یا کتابت آن، به زبان معیار هر دوره‌ای نزدیک شده و سازگاری یافته است. تلاش برای معناگذاری هر نام خاصی با معیارهای لغوی و دستوری زبان فارسی، می‌تواند عملی نادرست و گمراه کننده باشد. چرا که بسیاری از نام‌های خاص ریشه در زبان‌های شناخته یا ناشناخته کهن دارند و شکل تغییر یافته و تلطیف شده آن به زمان تداول زبان فارسی رسیده است. بر همین اساس، آنچه امروزه در کتابچه‌های نامگذاری اطفال به عنوان معنای نام‌ها نوشته می‌شوند، عمدتاً محصول ذوق و سلیقه گزارندگان آن است.

برای مثال، نام «بیسْتون» که امروزه عده ای آنرا به اشتباه «بیسُتون» تلفظ می‌کنند و معنای «بدون ستون» از آن بر می‌آید، بازمانده‌ای تطور یافته از «بغستان» است که همان نیز ممکن است بازمانده شکل کهن‌تر و ناشناخته دیگری باشد.

۲- ریشه‌شناسی لغوی نام‌های خاص الزاماً ارتباطی با مصداق آنها ندارند

چنانچه دانسته باشد که یک نام خاص متعلق به چه زبانی است، می‌توان به ریشه‌شناسی آن پرداخت. اما لازم به توجه است که چنین ریشه‌شناسی‌هایی منحصراً در علم زبان‌شناسی و فقه‌اللغه کاربرد و کارایی دارند و ارتباطی با مصداق آن ندارند. امروزه بخصوص این معضل شگفت رو به گسترش است که برای تحلیل و شناخت یک شخصیت تاریخی به ریشه‌شناسی و معنای نام او روی می‌آورند. بدیهی است که اگر هم معنای یک اسم خاص دانسته شود، دلیل بر آن نمی‌شود که صاحب آن اسم دارای صفاتی باشد که در معنای لغوی نام خود دارد. در مجموع، معنا و ریشه‌شناسی نام‌های خاص الزاماً قابل تعمیم به مصداق آن نیستند.

برای مثال، نام «نیکان» بر روی یک شهر نمی‌تواند الزاماً به معنای «نیک» بودن آن شهر یا مردمانش باشد. چنانکه گذاردن نام «شهر قدس» بر روی شهر «قلعه حسن‌خان» در غرب تهران به معنای مقدس بودن آن شهر نتواند بود. چنانچه آیندگان نیز به روش‌های نادرست امروزی ما عادت داشته باشند، می‌توانند با استناد به معنای ظاهری این نام، شهر قدس را شهر مقدس ایرانیان تصور کنند و معرفی نمایند.

۳- مصداق امروزی نام‌های خاص الزاماً معادل با مصداق دیروزی آنها نیست

مصداق نام‌های خاص و بخصوص نام‌های جغرافیایی، در گذر زمان جابجا می‌شوند و بر جای دیگری اطلاق می‌شوند. در نتیجه، وجود یک نام خاص جغرافیایی در متون کهن که شباهت کلی یا جزئی با یک نام جغرافیایی امروزی دارد، الزاماً به معنای یکی بودن آن دو نیست. همان نامِ خاص مندرج در متون کهن نیز همواره و الزاماً مکان و مصداق ثابتی نداشته است. برای تعیین حدود و مختصات تاریخیِ مصداق یک نام جغرافیایی، می‌باید به عنصر زمان و دوره تاریخی آن نیز توجه داشت و آنرا به همه زمان‌ها و دوره‌ها تعمیم نداد.

برای مثال، نام‌های «زابل» و «ایرانشهر» در شاهنامه فردوسی معادل با شهرهای فعلی زابل و ایرانشهر نیست و اینها نام‌هایی هستند که در زمان رضاشاه بر روی برخی آبادی‌های این ناحیه نهاده شده است.

۴- تغییر و دستکاری در نام‌های خاص موجب آشفتگی‌های تاریخی خواهد شد

در دو سده اخیر، تغییر و دستکاری در نام‌های جغرافیایی با انگیزه‌های سیاسی بیش از گذشته رایج شده است. هر سلسله یا حکومت تازه‌ای کوشیده است تا نام‌های بازمانده از حکومت پیشین را محو کند و گزندی دیگر به هویت تاریخی و زبان‌شناسی تاریخی نام‌ها وارد سازد. چنین تغییرات و دستکاری‌ها که بخصوص در نام‌های جغرافیایی متداول‌تر است، موجب آشفتگی‌های گسترده تاریخی و نافهما شدن و اختلاط داده‌های تاریخی خواهد شد. اینگونه تغییرات بخصوص در زمان رضاشاه به اوج خود رسید و آسیب‌های جدی و گسترده به جغرافیای تاریخی ایران وارد کرد. دستکاری‌های زمان رضاشاه در نام‌های جغرافیایی دارای دو رویکرد متفاوت و بکلی متضاد با یکدیگر بوده‌اند:

الف) تغییر نام‌های غیر فارسی به نام‌های فارسی

در این تصمیم که با مصوبه‌های موازی نهادهای گوناگونی همچون انجمن لغت‌سازی وزارت جنگ، هیئت وزیران، دفتر مخصوص شاهنشاهی/ دربار، شرکت نفت انگلیس در ایران، و در نهایت با مصوبه‌های فرهنگستان اول (که در سال ۱۳۱۴ تأسیس شد) انجام می‌گرفت و در همان هنگام نیز اعتراض‌هایی را به همراه داشت، بسیاری از نام‌های جغرافیایی کهن ایران تغییر داده شدند. در این رویکرد، تلاش بر آن بود که نام‌های فارسی جانشین نام‌های غیر فارسی شود. چنین عملی علاوه بر اینکه به اختلاف‌ها و حساسیت‌های قومیتی دامن زد و موجب صدمه به همبستگی مردم و هویت تاریخی آنان شد (و بازخوردهای آن هنوز هم ادامه دارد)، صدمه‌های فراوانی را نیز به جغرافیای تاریخی ایران و مفاهیم آن وارد آورد. نمونه‌ای از چنین دستکاری‌هایی عبارت بود از: تغییر نام مشهور «عبادان» به «آبادان»، «محمره» به «خرمشهر»، «بندر معشور» به «بندر ماهشهر»، «بندر خور موسی» به «بندر شاهپور» و بعدتر به «بندر امام»، «فلاحیه» به «شادگان»، «خفاجیه» به «سوسنگرد»، «بساتین» به «بستان»، «بنی‌طرف» به «دشت میشان» و بعدتر به «دشت آزادگان»، «حویزه» به «هویزه»، «صالح‌آباد» به «اندیمشک»، «ناصری» به «اهواز»، «مال‌امیر» به «ایذه»، «گچ‌قره‌گلی» به «گچساران» و بعدتر به «دوگنبدان»، جزیره «شیخ شعیب» به «لاوان»، «حسین‌آباد پشتکوه» به «ایلام/ عیلام»، «دهکرد» به «شهرکرد»، «آق‌قلعه» به «پهلوی‌دژ»، «تنکابن» به «شهسوار»، «مشهدسر» به «بابلسر»، «سخت‌سر» به «رامسر»، «دهنو» به «نوشهر»، «اشرف» به «بهشهر»، «بندر انزلی» به «بندر پهلوی»، «بارفروش» به «بابل»، «علی‌آباد» به «شاهی» و بعدتر به «قائم‌شهر»، «استراباد» به «گرگان»، «گنبدقابوس» به «گنبدکاووس»، «قره‌تکن» به «شاه‌پسند» و بعدتر به «آزادشهر»، «حاجی‌لر» به «دشت مینو»، «کردمحله» به «کردکوی»، «عباس‌آباد» به «ورسک»، «دزداب» به «زاهدان»، «پهره/ فهرج» به «ایرانشهر»، «گِه» به «نیک‌شهر»، «نصرت‌آباد/ نصرآباد» به «زابل»، «وُروگرد» به «بروجرد»، «سلطان‌آباد عراق» به «اراک»، «ادریس‌آباد» به «شازند»، «قمشه» به «شهرضا»، «خورمُوَه» به «خرم‌آباد»، «تُرشیز» به «کاشمر»، «تون» به «فردوس»، «طیبات» به «تایباد/ تایبات»، «گلشن» به «طبس»، «قشلاق» به «گرمسار»، «کرماشان» به «کرمانشاه»، «هارون‌آباد» به «شاه‌آباد» و بعدتر به «اسلام‌آباد»، «بُربُرود» به «الیگودرز»، «ساوجبلاغ مکری» به «مهاباد»، «خانا» به «پیرانشهر»، «اورمیه/ ارومیه» به «رضائیه»، «سلدوز» به «نقده»، «صائین‌قلعه» به «شاهین‌دژ»، «قره‌چمن» به «سیاه‌چمن»، «خیاو» به «مشکین‌شهر»، «سلماس» به «شاهپور»، «دهخوارقان» به «آذرشهر»، «سراسکند» به «هشترود»، «تیکان‌تپه» به «تکاب»، «میانج» به «میانه»، «قراچه‌داغ/ قراجه‌داغ» به «ارسباران»، «سیاه‌دهن» به «تاکستان»، و تغییر نام کهن رودهای «شط‌العرب» به «اروندرود»، «قزل‌اوزن» به «سفیدرود»، «آجی‌چای» به «تلخه‌رود»، «میدان‌چای» به «مهران‌رود»، «جغتوچای» به «زرینه‌رود» و «طاطائوچای» به «سیمینه‌رود».

برای فهرست نام‌های جغرافیایی تغییریافته توسط فرهنگستان اول بنگرید به: روستایی، محسن، تاریخ نخستین فرهنگستان ایران به روایت اسناد همراه با واژه‌های مصوب و گمشده فرهنگستان (۱۳۱۴- ۱۳۲۰ ش.)، تهران، ۱۳۸۵، صفحه ۲۷۰ تا ۲۷۳ و ۵۴۰ تا ۵۴۱.

ب) تغییر نام‌های از نظر آنان بی‌معنا به نام‌های معنادار

اما در همان هنگام و در زمان تغییراتی که در بالا بدان اشاره رفت؛ نوع دیگری از دستکاری در نام‌های جغرافیایی اتفاق افتاد. تأسیس سازمان ثبت اسناد و نیاز به ثبت نام شهرها و روستاها و تهیه نقشه و فهرست و سند از آنها، موجب شد تا عده زیادی مأموران اجرایی به بررسی میدانی و ثبت نام‌های جغرافیایی گسیل شوند. این عده که برای انجام مأموریت به نواحی و روستاهای گوناگون مراجعه می‌کردند، قادر به ثبت نام‌هایی نبودند که بعضاً قدمتی بسیار و تلفظ‌هایی محجور داشتند. آنان نیز بعضاً گمان می‌بردند که نام‌های خاص جغرافیایی می‌باید معنای روشنی در زبان معیار داشته باشند. در نتیجه، هر گاه که با نامی غامض مواجه می‌شدند، آنرا در ذهن خود دستکاری می‌کردند و تغییر می‌دادند تا شبیه به واژه‌ای شناخته شده و معنادار شود. این چنین بود که نام‌های تاریخی انبوهی از روستاهای ایران از دست رفت و ضربه‌ای مهلک و گسستی جبران‌ناپذیر به هویت جغرافیایی کهن این سرزمین وارد آمد. از آنجا که این عده برخلاف هیئت وزیران و فرهنگستان رویکرد به آریایی‌گرایی و سره‌نویسی نداشتند و تعداد نام‌ها نیز بیش از آن بود که از مرکز قابل کنترل باشد، بسیاری از نام‌های جغرافیایی علاوه بر آنکه ساخت کهن خود را از دست دادند، حتی در تغایر با رویه فارسی‌گرایانه قبلی، به لغاتی با ریشه عربی نیز تبدیل شدند. نمونه‌ای از چنین دستکاری‌هایی عبارت بود از: تغییر نام روستای «مِشِلکو» به «مشهد‌الکویه»، تغییر نام «پَرمَن» به «فرمهین»، تغییر نام «آسنجران» به «آهنگران» و تغییر نام «بیزووُی» به «ابوزیدآباد».

۵- تغییرات امروزی در نام‌های خاص

امروزه نیز تغییر نام‌های جغرافیایی با انگیزه‌های دیگری ادامه دارد که از جمله عبارت است از تصور معنای ناپسند برای نام‌ها. چنین انگیزه‌ای موجب شده تا بسیاری از نام‌های جغرافیایی به دلیل معنای ظاهری آنها تغییر یابند. آنان به این نکته مهم توجه نداشته‌اند که نام‌های کهن بازمانده‌ای از زبان‌های دیرین (و نه الزاماً فارسی) هستند و معنای ظاهری آنها دلالت بر معنای واقعی یا مصداق آنها نمی‌کند. نمونه‌ای از این تغییرات عبارتند از: تغییر نام «زانیان» در نزدیکی شهرکرد به «مهدیه»، تغییر نام «مزدوران» در نزدیکی مشهد به «مرزداران» و تغییر نام «پلشت» در نزدیکی تهران به «پاکدشت».

انگیزه دیگر تغییرات امروزی در نام‌های خاص جغرافیایی، وجود پسوند «شاه» بوده است. بدون آنکه در نظر گرفته شود کلمه «شاه» الزاماً به معنای «پادشاه/ سلطان» نیست و بر هر چیز برتر در نوع خود اطلاق می‌شود و دلالت می‌کند. مانند: «شاهنامه»، «شاهرود» و «شاهراه». و گاهی به همین معنا نیز نیستند و صرفاً شباهتی ظاهری با کلمه «شاه» است. مانند: «شاهین» و «خشیارشا» (که گاه به اشتباه «خشایارشاه» نوشته می‌شود). علاوه بر اینها، حتی اگر نام خاصی دلالت بر پادشاه نیز می‌کرد، بهتر و شایسته‌تر می‌بود که به منظور حفظ هویت تاریخی و مفاهیم جغرافیای تاریخی، بدون دستکاری باقی می‌ماندند.

۶- اشتباهات فراوان در نگارش نام‌های جغرافیایی آسیای میانه

کشورها و سرزمین‌های آسیای میانه و ماوراء‌النهر به دلیل حوزه مشترک فرهنگی و زبانی که با کشور امروزی ایران و فلات ایران داشته اند و دارند، دارای انبوهی از نام‌های مشترک و بعضاً فارسی نیز هستند. مرزهای سیاسی نوین و نیز جدایی فرهنگی چند ده ساله این سرزمین‌ها با ایران امروزی، قطع مراودات فرهنگی را به همراه داشته است. این سرزمین‌ها در طول این مدت، به همان میزان که ایران تحت تأثیر زبان فرانسه و انگلیسی بوده است، تحت تأثیر زبان روسی و بعضاً تلفظ ناشی از الفبای سیریلیک بوده‌اند. مجموعه این عوامل موجب شده که نام‌های خاص آسیای میانه (و گاه قفقاز و گرجستان) برای ساکنان ایران محجور و غامض به نظر آید و با شکل‌های عجیب و غریبی به متون فارسی امروز راه یابند. اینکه این متون بعضاً از زبان واسط روسی و گاه همراه با انگلیسی، از دو زبان واسط به فارسی ترجمه شده‌اند، دامنه ناهنجاری‌ها را وسیع‌تر کرده است. این آشفتگی‌ها به اندازه‌ای متداول و گسترده هستند که به آثار مترجمان متخصص و مشهور نیز راه یافته است. نگارنده در تهیه «نقشه باستانی فلات ایران» کوشیده بود تا تلفظ و املای درست بسیاری از این نام‌ها را بیاورد. نمونه‌ای از این نام‌ها و شکل غلط آنها در متون امروزی فارسی عبارتند از: «رود پنج» به شکل «رود پیانژ»، «منار کلان» به شکل «منار قلیان»، «رود کافرنهان» به شکل «رود کافیرنیگان»، «غار آق‌تنگه» به شکل «غار آک‌تنگا»، «قورغان‌تپه» به شکل «کورخان‌تپه» و «گورگان تیوب»، «جانباز‌قلعه» به شکل «ژان باس قلعه»، «قرارگاه لاهوتی» به شکل «قرارگاه لاخوتی»، «تپه دلبرجین» به شکل «تپه دالورزین»، «کهنه‌قلعه» به شکل «کوخنا قلعه»، «خوقند» به شکل «کوکند»، «قره‌قالپاق» به شکل «کاراکالپاک» و از همه مهم‌تر «اشک‌آباد» به شکل «عشق‌آباد».

نگارنده امیدوار است در بکارگیری و مواجهه با نام‌های خاص و بخصوص نام‌های جغرافیایی، به ضبط و املای تاریخی آنها توجه بیشتری شود و در نظر داشت که نام‌های خاص الزاماً فارسی نیستند و نمی‌توان همه آنها را با قواعد زبان فارسی معناگذاری کرد. این معناگذاری و ریشه‌شناسی احتمالی نیز الزاماً ارتباطی با مصداق آنها ندارد و مصداق‌ها نیز ممکن است در طول زمان دچار جابجایی‌های متناوب و مکرر شده‌ باشند. هرگونه تغییر و دستکاری در نام‌های خاص می‌تواند به هویت تاریخی مردم و جغرافیای تاریخی آسیب رساند و پژوهش‌های تاریخی و جغرافیایی را دچار سرگردانی و نتیجه‌گیری‌های نادرست نماید.

همچنین بنگرید به:

هویت‌زدایی از انسان‌ها با تصفیه و تحریف نام‌های جغرافیایی در ایران
تغییر نام کشور به دستور رضاشاه: همه باید کشور ما را ایران بنامند
نسل‌کشی فرهنگی به بهانه گسترش زبان فارسی و وحدت ملی

web analytics