ناسیونالیسم و باستانپرستی «پناهگاه» نیست، «پرتگاه» است!
ناسیونالیسم چگونه انسانها را تحریک به جنگ میکند؟ دانشآموزان چگونه داوطلبانه تبدیل به بردههای جنگی میشوند؟
آنتونیو گرامشی در «یادداشتهای زندان» مینویسد: «ما تنها هنگامی میتوانیم بر هژمونی فائق آییم که دانش و فرهنگ غالب محیط سلطه را به بوته نقد و سنجش بسپاریم و میزان خلوص علمی و ناخالصیهای هژمونیک آنرا شناسایی کرده و جدا نماییم. این وظیفه روشنفکران است که نشان دهند چه میزان از عناصر اقتدارآمیز و غیرانسانی با ماهیت سلطهگرانه در علوم و منابع آموزشی وارد شده و پنهان شدهاند». هژمونی اصطلاح مشهور و ابداعی گرامشی است برای توصیف نوعی از سلطهگری که بیش از اتکای بر زور، به توجیه فرهنگی و ایدئولوژیک اقشار تحت سلطه و کسب میزانی از رأی و رضایت آنها متکی است.
نوعی از فریب انسانها که از طریق تبلیغ شوونیسم و ناسیونالیسم و باستانگرایی انجام میشود، به منظور تربیت نسل مطیع و دستآموزی صورت میگیرد که بدون هیچ مقاومت و ارادهای، مجری سیاستهای سلطهگرانه شود. نسلی که با القائات مبتنی بر ستایش جهانگشایان و افتخار به مرزهای پهناور و جاننثاری به پای خاک پاک، به آسانی متقاعد به جنگ شود و بتواند با احساسات تحریک شده، اسلحه در دست بگیرد و خود را قربانی اهداف استعماریِ تجاوزطلبان و جنگافروزان و اسلحهفروشان کند. که بتواند تحت تأثیر انواع مغزشوییهای برگرفته از مذهب و ملیت و قومیت و زبان و تاریخ تحریف شده و افتخارات کاذب و اشعار حماسی و موسیقی مهیّج و برتر دانستن خود و پست دانستن دیگران، همنوع و همسایه خود را موجودی بیارزش و دشمن خود فرض کند و حمله به او را «افتخار ملی» و «آزادسازی کشورها» بداند. آنهم در خاورمیانه ملتهب از جنگهای مکرر که بیش از هر چیز دیگری، به ترویج صلح و به تربیت نسل پیرو همزیستی بشری و ارزشهای انسانی نیازمند است.
پایههای قدرت فاشیسم بیش از هر چیز دیگر متکی و مبتنی بر هژمونی برآمده از پروپاگاندا است. مبتنی بر تربیت فاشیستی زیر نقاب وطنپرستی. دستکاری در تاریخ نیز به شکلی که مقتضی مقاصد امروز شود، یکی از مهمترین و مؤثرترین ابزارها برای جهتدهی ذهنی و بسیج افکار عمومی و بهرهکشی از انسانها است.
اینکه تعدادی از اشخاص و رسانهها با اشاره هدایتگران و در فواصل معین به مخاطبان القاء میکنند که نام پادشاهان و تاریخ ایران باستان از کتابهای تاریخ مدارس حذف شده و یا قصد آن در نظر است، بخش شاخصی از همان پروپاگانداست که با اهدافی درازمدت برای مخاطب سادهدل و سطحینگر بیان میشود. فعالیتهای باستانگرایانه و ناسیونالیستی، مکملی برای وضع موجود است. دماگوگها و متخصصان دستکاریهای اجتماعی بخوبی میدانند که وقتی جامعهای در قبال تحریکات دریافتی، واکنش مقتضی بروز نمیدهد و در مقابل آنها مقاوم شده است، لازم است تا محرکهای تازهای را رونمایی کنند.
مقاومتهای مردمی در برابر نظامهای طبقاتی و ثروتهای انباشته، بخشی از سیر طبیعی تاریخ است. مهمترین ابزار برای مقابله با جنبشهای پیشرو و مترقی که در روند تکاملی تاریخ شکل میگیرند، تبلیغ و ترویج واپسگرایی و باستانپرستی است. بازگشتی ارتجاعی به هزار و پانصد یا دوهزار و پانصد سال پیش. افکار کهنهپرستی در جوامعی که امیدی به آینده ندارند و نگاهشان به گذشته است، شیوع و مقبولیت بیشتری دارد. آنان بجای توجه به پیشرفت و توسعه اجتماعی و انسانی، توجهشان به گذشتههای دور و رجوع به چیزهایی است که هزاران سال پیش و در سیر تکامل جوامع بشری منقرض […]