ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ ۱۷۹۵ ﻣﯿﻼﺩﯼ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺑﯿﺴﺘﻢ ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ۱۱۷۴ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ گرجستان ﯾﺎﺩﺁﻭﺭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺧﻮﻧﯿﻨﯽ ﺍﺳﺖ: ﻫﺠﻮﻡ ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ قشون ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺗﻔﻠﯿﺲ ﻭ ﻗﺘﻞﻋﺎﻡ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ و ﮐﻮﺩﮎ ﻭ ربودن زنان و ﺳﭙﺲ ﻏﺎﺭﺕ ﺷﻬﺮ و ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺁﻥ. ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ گرجستان ﻫﯿﭽﮕﻮﻧﻪ ﺗﻌﺪﯼ ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ. حملات خونبار و فاجعهباری که از زمان خوارزمشاهیان تا صفویان و قاجاریان تداوم داشته است.
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﺿﻤﻨﯽ ﻣﻮﺭﺧﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﺳﯿﺎﺳﯿﻮﻥ ﻭ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩﯼ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺭﺍ «به شکل ﻣﺸﺮﻭﻁ» ﻭ ﻧﻪ «به شکل مطلق» ﻧﻔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، «ﻫﻔﺪﻩ ﺷﻬﺮ ﻗﻔﻘﺎﺯ» ﺑﻄﻮﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺿﻤﯿﻤﻪ ﮔﺸﺖ.
ﺩﺭ ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ و نیز در بیست و چهارم و بیست و ششم سپتامبر و سیزدهم نوامبر ﻫﺮ ﺳﺎﻝ، ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻔﻠﯿﺲ ﻭ گرجستان ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺁﻥ ایام ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺭﺍ در کلیساها و در کنار یادمانها و تابلوهای نقاشی تاریخیای که این واقعه را ثبت کردهاند، ﺯﻧﺪﻩ میدﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺍﺳﻤﯽ ﺩﺭ ﯾﺎﺩ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻥ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﻭ ﺑﺪﺯﺑﺎﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ اﻣﺮﻭﺯ ﺑﮑﻨﻨﺪ.
شایسته بود ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ و نیز مردمان تمام کشورهایی که سابقه تجاوز و تعدی به کشورهای دیگر را دارند، ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺑﺸﺮﯾﺖ دﺭ اینگونه ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ضمن محکوم کردن تجاوزگری، ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ناپسند و نکوهیده پیشینیان ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﺋﺖ ﻣﯽﺟﺴﺘﻨﺪ.
ایرانیان همواره با اندوه و حسرت از قطع حاکمیت ایران بر قفقاز یاد میکنند اما به روی خود نمیآورند که این شهرها اصولاً چگونه و طی چه فجایعی به زیر حاکمیت ایران در آمده بودند و اهالی آنجا چگونه آرزوی رهایی از این یوغ وابستگی و کسب استقلال پیشین خود را داشتهاند.
خشونت و ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻭ ﺗﻌﺪﯼ ﺑﻪ کشورها و مردمان ﺩﯾﮕﺮ، ﺗﻮﺳﻂ ﻫﺮ ﮐﺲ و با هر شکل و به هر بهانه و در هر لباس و تحت هر نامی که باشد، ﻋﻤﻠﯽ ﻏﯿﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ و ضد بشری ﺍﺳﺖ. ﺍﻋﺘﺮﺍفکنندگان و محکومکنندگان ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﺑﺸﺎﺭتدﻫﻨﺪﻩ ﺁﯾﻨﺪﻩﺍﯼ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﻫﻤﺰﯾﺴﺘﯽﺍﻧﺪ. ﺗﻮجیهکنندگان و تبرئهکنندگان خشونت، موجد ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﮑﺮﺭ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
* * *
شرح تصویر: برگی از کتاب «شهنشاهنامه»، منظومه حماسی فتحعلیخان صبا که بر وزن شاهنامه فردوسی و در وصف و تمجید و تحسین یکی از حملات مکرر ایرانیان به گرجستان و به آتش کشیدن تفلیس و غارت شهر و کشتار مردم و آزار کودکان و به اسارت و بردگی بردن زنان سروده شده است:
گروهی هیون در هیون گنج کاو / بدان در جهان در جهان زرساو (سواران مهاجمی به دنبال گنج و طلا)
ز تفلیس وز سوی هامون کشان / ز یک بر دگر تیغشان خونفشان (کشتار مردم تفلیس)
بسی بر سر کودکی ماهچهر* / غریویدن سرکشان بر سپهر (آزار دستهجمعی به کودکان زیبارو)
که این بنده ایدون به بند من است / گرفتار پیچان کمند من است (به اسارت و بردگی گرفتن)
ز هرگونه کالا برون از شمار / همه شایگان و همه شاهوار (غارت شهر و اموال مردم)
زهار هیونش از گرانی به خاک / بگردون ازان ناله دردناک (ناله دردناک حیوانات که شکمشان از سنگینی بار غارت به زمین میرسید)
به هر یک کران آتش افروخته / همه بوم و بامش فرو سوخته (آتش زدن شهر و خانهها)
هزار از وشاقان خورشیدچهر / هزار از کنیزان ناهید مهر (اسارت و بردگی پسربچههای زیبارو و زنان)
هیون در هیون زر و سیم و گوهر / جهان در جهان تنگ کالای زر (باز هم غارت شهر)
ز لشکر شده بهره شهریار / چنین آمدش بهره از کردگار (تحویل سهم شاه از غنیمتها به خواست خدا)
به فیروزی و فر از آن بوم و بر / به نیروی یزدان پیروزگر (پیروزی به خواست و پشتیبانی خدا)
*«ماهچهره» در شعر و ادبیات فارسی بعضاً به پسربچههای زیبارویی اطلاق میشده که آنانرا به بردگی میگرفته و از آنان سوءاستفاده جنسی میکردهاند و یا برای همین منظور به دیگران اجاره میدادند. برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: جوادی، عباس، ایران و آذربایجان در بستر تاریخ، انتشارات اچ اند اس مدیا، 2016، صفحه 44 و 45؛ شمیسا، سیروس، شاهدبازی در ادبیات فارسی، 1381، ممنوعالانتشار.
منابع: تصویر مینیاتور و شش بیت اول به نقل از تکبرگ کتاب شهنشاهنامه، موجود در کتابخانه بریتانیا(+)؛ پنج بیت آخر به نقل از نسخه خطی دیگری از شهنشاهنامه، موجود در کتابخانه مجلس، شماره ثبت 66804، صفحه 217.
همچنین بنگرید به:
نسلکشیهای ایرانی در عصر اسلامی
مشخصهها و نشانههای جوامع دارای خوی غارتگری
آذربایجان، اران و استالین
جنبش جهانی ضد نژادپرستی و جهانگشایی، مرحلهای نوین در تاریخ بشری