Skip to content
 

قلم ستم‌پوش مورخان: استادان و دانشمندان در خدمت سلطه‌گری

استادان و دانشمندان در خدمت سلطه‌گری

«کتمان حقیقتِ تاریخ عین تحریف تاریخ است. مورخی که حقیقتی را دانسته باشد و نگوید یا ناتمام بگوید، راست‌گفتار نیست و مسئولیت او چندان کمتر از آن نیست که دروغزنی پیشه کرده باشد» (فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران).

«هر نیکمردی می‌بایست به دوستان و وطن خویش همدلی داشته باشد، شریک عواطف و تألمات دوستان. اما چون پای تاریخ‌نویسی به میان می‌آید، بایستی آن بستگی‌ها را کنار بگذارد؛ و اگر حقیقت حکم می‌کند از ستودن دشمنان دریغ نورزد. همینطور از سرزنش سخت نزدیکترین دوستان روی برنتابد، آنگاه که خطاهایشان سزاوار چنان انتقادی باشد… ما اهل قلم به دلیل اینکه همه چیز را نمی‌دانیم، ناگزیر از خطاهای فراوان مصون نیستیم. اما اگر به ملاحظات وطن خویش یا برای خوش‌آمد دوستان و یا به انگیزۀ جلب عنایت، معیار سنجش حقیقت را سودمندی قرار دهیم، و به دروغ‌پردازی روی آوریم، آثارمان را بی‌اعتبار کرده‌ایم که زیبنده‌تر از کردار اهل سیاست نیست» (پولیبیوس، تواریخ، کتاب اول و کتاب شانزدهم، به نقل از: فریدون آدمیت، تاریخ فکر، چاپ چهارم، ۱۳۹۰، صفحه ۲۳۶ و ۲۳۷).

«تحریف» و «سلطه‌گری» لازم و ملزوم یکدیگرند. سلطه‌گران برای بسط سلطه بر مردم نیاز به تحریف و بازنویسی تاریخ و فرهنگ و هویت آنان را دارند. ابزار اجرایی تحریف تاریخ که نظام‌های استبدادی، استعمارگران و رسانه‌های استعماری بدان روی می‌آورند، اشخاص دون‌پایه‌ای نیستند؛ بلکه شخصیت‌های علمی و آکادمیک در حوزه تاریخ و باستان‌شناسی و زبان‌شناسی و دیگر علوم باستانی هستند. شخصیت‌هایی که مدارج دانشگاهی و پست‌های اجرایی را به سرعت و با کسب امتیازها و رانت‌ها و بورس‌ها طی کرده و به زور تمجیدها و تبلیغات رسانه‌های وابسته دارای عناوین «برجسته» و «بزرگ» و «ماندگار» شده‌اند. و نیز به زور همین تبلیغات، ترتیبی داده‌اند که مخاطب با شنیدن نام آنان دچار هول و هراس شود و تصور کند هر چه آنان گفته‌اند، احکامی بلاتغییر و بلاتردید هستند و می‌توان با استناد به سخن آنان هر بحث و مجادله‌ای را پایان بخشید.

بسیارند دانشمندان برجسته‌ای که شهرت و اعتبار خود را به دلیل همراهی با تحریف‌های تاریخی مورد نیاز استعمارگران و حکومت‌ها به دست آوردند و بسیارند دانشمندان برجسته‌ای که به دلیل همراهی نکردن با حاکمان و دانشمندان وابسته به آنان، از حلقه و باندی که نان و نام به هم قرض می‌دهند، حذف شده و اعتبار و جایگاه علمی‌اشان در معرض آسیب قرار گرفته است.

از شنیدن نام دانشمندان پر آوازه (بخصوص اگر حوزه مطالعاتی آنان در زمینه تاریخ و زبان و علوم باستانی باشد) نباید دچار هول و هراس شد و خرد و استقلال فکری و روحیه شک‌ورزی را فراموش کرد. چرا که بسیاری از تاریخ‌سازی‌ها، تحریف واقعیت‌ها، دستکاری در نام‌های تاریخی و حتی جعل اشیای باستانی توسط آنان صورت پذیرفته است.

قلم ستم‌پوش مورخان

۱۱ مرداد ۱۳۹۲

سده‌ها و هزاره‌ها است که انسان در زیر تازیانه حاکمان و قلم توجیه‌گر مورخان زیسته است. ظالم‌ترین فرمانروایان را می‌توان در بین آنانی جستجو کرد که با قلم مورخان و شاعران تبدیل به عادل‌ترین‌ها شده‌اند. مورخان و شاعرانی که ظلم به انسان را به بهای سکه و وعده‌ای نادیده می‌گرفتند و «تازیانه رنج‌آمیز» را «نوازش مهرآمیز» وانمود می‌کردند.

می‌گویند مطالعات تاریخی را باید مانند هر دانش دیگری به مورخان و تاریخ‌شناسان سپرد. این سخنی درست است. اما از این نکته نیز نباید غافل بود که تحریف‌های تاریخی و نیز نادیده گرفتن رنج انسان‌ها در قبال خوشایند صاحبان قدرت، محصول اعمال‌نظرها و دستکاری‌های مورخان و رویدادنویسان بوده است و نه مردم عادی و غیر متخصص. دستکاری‌های که عمدتاً برای همراهی با حاکمان بالفعل و بالقوه و بنا به مصالح سلطه‌گرانه و سوداگرانه آنان روی داده است. اینگونه اعمال نه تنها در دوران گذشته، که در دوره معاصر نیز کماکان تداوم دارد.

هیچ مورخ و محققی نیست که در مقام بیان وقایع تاریخی، خود را منصف و بی‌طرف و واقع‌گرا نداند. اما تعداد مورخانی که واقعاً چنین باشند، کمتر از آنست که به تصور آید. در بسیاری از آثاری که در زمینه تاریخ، باستان‌شناسی، زبان‌های باستانی، و دیگر علوم باستانی نوشته می‌شوند، مؤلف به گونه‌ای ناشیانه و یا با شگردهایی حرفه‌ای می‌کوشد تا واقعیت‌های ناگوار را بگونه‌ای بازگو کند که آسیبی به وجهه شخصیت‌های محبوب «خودی» وارد نیاید. انگیزه این رفتار می‌تواند تعلق خاطر شخصی مورخ باشد و یا نگرانی و هراس او از تباه شدن منافع شخصی و یا قوای مهاجم و سرکوبگری در میان افکار عمومی جامعه ما که به سرعت یک چراغ روشن را محاصره می‌کنند.

این طرز عمل مورخان و محققان را می‌توان به راحتی و فراوانی در بسیاری از کتاب‌ها و مقالات و حتی در متون درسی و دانشگاهی و منابع مرجع که در ذات خود مدعی و مبلغ رویه علمی و واقعگرایانه هستند، مشاهده کرد. در این آثار، حمله و تجاوز مهاجمان غیر خودی به خودی با عبارت‌های همچون: تهاجم، یورش، شبیخون، غارت، چپاول، چاپیدن، سوزاندن، به آتش کشیدن، به زیر سم ستوران انداختن، و امثال اینها بیان می‌شود. این در حالی است که در همین آثار، حمله مهاجمان خودی به غیرخودی‌ با عبارت‌های لطیف دیگری که حمایتی ضمنی را در نیز خود نهفته دارد، توصیف می‌شود: فتح، تسخیر، پیروزی، گشودن، گشایش، ورود به شهر، آزادسازی شهرها، رهایی مردم، استقبال عمومی و امثال اینگونه تعابیر جانبدارانه. گویی که تجاوزگری و جهان‌گشایی حق بدیهی و انحصاری و عمل نیکوی پادشاهان ایران و عمل مذموم پادشاهان دیگر بوده است.

مورخان و مؤلفان ایرانی در حالی عبارت‌های نوع اول را برای اسکندر و چنگیز و تیمور و آتیلا و دیگر متجاوزان غیرخودی بکار می‌برند که عبارت‌های نوع دوم را برای کورش و داریوش و شاپور و انوشیروان و محمود و نادر دیگر متجاوزان خودی بکار می‌بندند. آنان در حالیکه جنایت‌های گروه اول را داغ‌تر از آنچه بوده، توصیف می‌کنند؛ که جنایت‌های گروه دوم را با شگردهای شگفت و توجیهات حیرت‌انگیزی نادیده می‌گیرند و با سکوت از کنار آن می‌گذرند. مورخان کشورهای دیگر نیز درست برعکس این روش عمل می‌کنند. از جنایات هخامنشیان و ساسانیان در سرزمین‌های مغلوب یاد می‌کنند و از عدالت‌ورزی‌های جهان‌گشایان محبوب خود که می‌تواند مثلاً چنگیز یا تیمور یا آتیلا باشد.

خشونت‌ورزی و تجاوزگری و کشورگشایی و جهان‌گشایی و حمله به شهرها و کشورها و غارت اموال مردم و قتل‌عام عمومی اهالی غیرنظامی و به بردگی گرفتن مردم، در ذات خود کاری زشت و ضدانسانی است. خواه این اعمال به دست ایرانیان انجام شده باشد و خواه به دست غیرایرانیان. توجیهات و تحریفات مورخان و عالمان علوم و زبان‌های باستانی به این معنا تواند بود که جنایت در صورتی زشت است که توسط دیگران و بیگانگان انجام شده باشد و نه توسط خودی‌ها. به این معنا تواند بود که جنایت خودی را می‌توان به لطائف‌الحیلی نادیده گرفت و قلم خطاپوش بر آن کشید. این یعنی آموزاندن رفتارهای ضدبشری به نسل‌های امروز و فردا و تداوم جنایت‌ علیه نوع بشر.

همچنین بنگرید به:

نسل‌کشی‌های ایرانی در عصر اسلامی
استبداد اجتماعی: توجیه رنج‌های بشری و حمایت‌ مردمی از سلطه‌گری
ترویج باستان‌گرایی و جنگ‌افروزی در کتاب‌های درسی مدارس
کتاب‌های خطرناک
آریاگرایی و نسل‌کشی فرهنگی به بهانه گسترش زبان فارسی و وحدت ملی

web analytics