اردشیر جی که بعدها اردشیر جی ریپورتر نامیده شد، عامل ارتباطی و اجرایی برنامههای سلطهٔ بریتانیا در ایران، و نیز جاسوس مرموز و مخوف و رئیس سرویس مخفی اطلاعات بریتانیا (Secret Intelligence Service) در ایران بود.
او از یک خانواده زرتشتی مقیم هند بود که از سال ۱۲۷۲ هجری شمسی یعنی سه سال قبل از ترور ناصرالدین شاه قاجار تا سال ۱۳۱۲ که در تهران درگذشت، به مدت چهل سال تمام برای انجام مأموریتش مقیم ایران بود و نقش فراوانی در بسیاری از ناگواریهای سیاسی و اجتماعی ایران به عهده داشت. از جملهٔ این رویدادها عبارت بود از انحراف انقلاب مشروطیت از آرمانهای آغازین آن و نیز جلوگیری از ایجاد حکومت جمهوری که پس از سقوط قاجاریان در برنامه مجلس شورای ملی بود. او همچنین سومین نماینده انجمن زرتشتیان هند در ایران بود.
یکی از برنامههای اردشیر ریپورتر در ایران، القا و اجرای نظریات نژادپرستانه و کوشش برای ترویج اختلافات قومیتی (و از جمله عربستیزی، سامیستیزی و ترکستیزی) در میان مردم بود. نام آریا و نژاد آریایی و ادعای موهوم مهاجرت آنان به ایران در زمان او در ایران متداول شد و با اشاره و حمایت او به آثار برخی از نویسندگان راه یافت. کاری که با تأسی به آریاییسازیهای ماکس مولر (زبانشناس تبعهٔ بریتانیا و عضو شورای مشاوران ملکه) انجام میشد.
اردشیر ریپورتر، در ادامه فعالیتهای آریاییگرایی خود، یک مدرسه جاسوسی تحت پوشش نام مدرسه علوم سیاسی در تهران تأسیس کرد و خود تدریس درس ایران باستان آنرا به عهده گرفت. عدهای از ایرانشناسان انگلیسی و از جمله رابرت زنر (نویسنده کتاب زروان) و دیوید نیل مکنزی (نویسنده فرهنگ کوچک زبان پهلوی) از اعضای این آموزشگاه جاسوسی بودند. او مشوق و حامی گروهی از شخصیتهای فرهنگی بود که از خواست او که خواست دولت بریتانیا بود، پیروی کنند. این در حالی بود که همکاران دیگر او در کشورهای همسایه، با رویکردی به ظاهر متناقض اما کاملاً هماهنگ با یکدیگر، به دنبال بسط القائات آریاییستیزیِ توأم با ترویج عربگرایی و ترکگرایی بودند.
او همچنین ترتیبی داد تا هرگونه بنای ناشناختهٔ باستانی که کارکردی نامعلوم دارد، به عنوان آتشکده شناسایی و نامگذاری شود. علاوه بر این، ترتیبی داد تا با مشارکت پارسیان هند تعدادی آتشکده در تهران، یزد و کرمان ساخته شود و با تبلیغات مستمر، قدمت آنها به عصرهای کهن منسوب گردد. با این حال او بعدها به حمایت از بهاییت روی آورده بود.
اما شاپور ریپورتر، پسر اردشیر ریپورتر بود که در سال ۱۳۰۰ در تهران متولد شد. او پس از درگذشت اردشیر، تحت آموزشهای لازم در انگلستان و هندوستان قرار گرفت و پس از چندی به عنوان جانشین پدر به تهران بازگشت. شاپور نیز همچون پدرش عامل ارتباطی و اجرایی برنامههای سلطهٔ بریتانیا در ایران، و نیز جاسوس و رئیس سرویس مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران بود. او همچون پدرش، نقش فراوانی در رویدادهای ناگوار سیاسی و اجتماعی ایران داشت و مانعی جدی در راه استقرار حاکمیت مردم بشمار میرفت.
سیاستهای بریتانیا در القائات آریاییگرایی و باستانگرایی در زمان شاپور ریپورتر تا حدی تغییر میکند و روندی متفاوت با آنرا در پیش میگیرد. رویکردهایی که هر چند در ظاهر مغایر یکدیگرند، اما همگی بر بنیان بنیادگرایی و تعصب و افراطگری استوار بودند. دلیل این تغییر رویه تاکنون بدرستی دانسته نشده است، اما گمان میرود که همراهی نکردن و مقاومت افکار عمومی و شخصیتهای ممتاز فرهنگی؛ نفرت جهانی از اصطلاح آریا و آریایی که پس از جنایتهای هیتلر و آلمان نازی در بحبوحهٔ جنگ جهانی دوم گسترش یافته بود؛ و نیز منافع بیشتری که در حمایت از گرایشهای دیگر میدیدند؛ در این تغییر رویه دخیل بوده است.
شاپور در راهاندازی و اجرای کودتای ۲۸ مرداد علیه مردم ایران (که آنرا عملیات چکمه یا عملیات آژاکس مینامیدند) با آمریکاییان همکاری و مشارکت داشت و از عوامل اصلی سقوط دولت مصدق و ناکامی ایرانیان در دسترسی به حکومت مردمسالار بود. کودتایی که بعدها با مذمت مادلین آلبرایت و باراک اوباما مواجه شد: «ایالات متحده در سرنگونی دولتی نقش داشت که بطور دموکراتیک انتخاب شده بود» (بنگرید به: باراک اوباما و پذیرفتن نقش آمریکا در براندازی دولت مردمی مصدق).
شاپور رپورتر پس از انجام این برنامه که به بهای تباهی آرمانهای مردم انجام شد، از وزارت امور خارجه آمریکا پاداشی برای «خدمات درخشان» خود دریافت میکند و همچون پدرش به خاطر خدمات شایانی که به دولت بریتانیا کرده بود، مفتخر به دریافت مدال امپراطوری بریتانیا و لقب «سِر» میشود.
شاپور نیز به مانند پدرش اهل نوشتن یا سفارش به نوشتن کتابهای قلابی و دروغپردازیهایی با مقاصد خاص بوده است. اگر پدرش دستی در تولید کتابها و ترجمههای مجعول و منسوب به دوران باستان داشت، او به متون سیاسی روی آورده بود.
نمونهای از اینها کتابی است که در سال ۱۳۷۷ و با عنوان «به دام افتاده: بزرگترین رویارویی جاسوسی شرق و غرب در تهران» با ترجمه محسن اشرفی توسط نشر نی به چاپ رسید. کتابی که شاپور ریپورتر نویسنده آن بوده و آنرا با نام مخفی «آرین رنجی شری» منتشر کرده بود. اینگونه کتابها که اخیراً به تناوب در زمینه تاریخ معاصر منتشر میشوند، دربردارندهٔ نادرستیهای فراوانی هستند که نویسنده کوشش کرده با سمتگیریهای خاصی، شخص یا گروهی را تبرئه نماید و دیگران را متهم و مقصر جلوه دهد. کتابهایی که برای تخریب غیرمستقیم مخالفان سیاستهای انگلستان و رفع اتهام از استعمار پیر نوشته و منتشر میشوند.
گویا شاپور چند کتاب دیگر نیز به سفارش بریتانیا نوشته بوده است. کتابهایی که در آنها در لباس یک مدافع کمونیسم فرو میرود تا به تخریب آن بپردازد و یا کتاب قلابی «خاطرات ابوالقاسم لاهوتی» که برای تخریب او نوشته بوده است.
شاپور تا حدود انقلاب ۱۳۵۷ در تهران بوده است. او در اوایل دههٔ ۱۳۵۰ ترتیب یک معامله یکصد میلیون پوندی خرید سلاح و جنگافزار از بریتانیا را میدهد و پس از انجام آخرین مأموریت خود برای همیشه از ایران خارج میشود.
برای مطالعه بیشتر بنگرید به:
Phythian, Mark, The politics of British arms sales since 1964: ‘to secure our rightful share’, Manchester University Press, 2000, p. 89.
Louis, William Roger, Ends of British imperialism: the scramble for empire, Suez and decolonization: collected essays, I. B. Tauris, 2006, p. 775.