نقابهای فاشیسم
۱۸ فروردین ۱۳۹۵
تاریخ نیمه نخست قرن بیستم حاکی از آنست که فاشیسم پیش از به قدرت رسیدن در هر کشوری به عناصر عزیز مردمی متوسل میشده است. اکنون فاشیسم خزنده و خطرناکی در ایران دیده میشود که چهره ضد میهنی خود را زیر نقابهایی از هویت ملی و زبان و ادبیات فارسی و شاهنامه فردوسی و برخی دستاویزهای دیگر مخفی کرده است.
تصفیه زبانی و تصفیه قومی
۸ مهر ۱۳۹۱
اصرار بر پاکسازی و تصفیه زبانی در نهایت به پاکسازی و تصفیه قومی میانجامد. چرا که محرک چنین کسانی، نه دلبستگیهای زبانی، که نفرتهای قومیتی است.
روابط متقابل زبانهای نیرومند و قدرتهای مهاجم
۲ آذر ۱۳۹۲
قدرت کاربردی زبانها و گسترش و ضریب نفوذ آنها در میان جوامع، و نیز محجور ماندن و رو به فراموشی رفتن برخی دیگر از زبانها، الزاماً به دلیل تواناییها یا ناتوانیهای ذاتی آنها نیست، بلکه بیشتر به این دلیل است که تا چه اندازه زبان نیروهای سلطهگر بوده و به آنها وابستگی داشته است. زبانها و فرهنگهای وابسته به قوای مهاجم، موجب تضعیف و نابودی زبانها و فرهنگهای مردمان تحت سلطه میشود.
زبان پاک و دستکاری در زبان فارسی
۱۱ بهمن ۱۳۸۸
دستکاری و پروژه خالصسازی زبان فارسی دلمشغولی عدهای در دهههای اخیر بوده است. این عبارت از کتاب «زبانشناسی و زبان فارسی» زندهیاد پرویز ناتل خانلری هنوز درسی برای امروز است:
داشتم کتاب «زبانشناسی و زبان فارسی» از زندهیاد پرویز ناتل خانلری را میخواندم. این تکهها از گفتارشان هنوز درسی برای امروز است: «آوازه عیب و نقص فارسی از آن روز برخاست که گروهی، از جهل و تعصب، وجود لغات «عربی اصل» را در این زبان ناپسند شمردند و خواستند فارسی را پاک و خالص کنند. تا آنجا که از ایراندوستی بود بخشودنی و ستودنی است. اما قصه دوستی خاله خرسه را هم البته شنیدهاید… چه شد که علم و فن را رها کرده و در همین یک راه غیرت نشان میدهید؟ این غیرت دروغین از تنبلی برخاسته است… تحصیل علم و کسب هنر دشوار است و دیر میتوان از این راه شهرت یافت. اما سنگ لغت و زبان را به سینه زدن و به جای کلمهای معمول و متداول، که محتمل است اصل عربی داشته باشد، لفظی ساختگی و غالباً نادرست از خود در آوردن، کار آسانی است و از هر شاگرد مکتبی ساخته است. وقتی شوق خودنمائی با تنبلی و بیمایگی در آمیخت، چنین نتیجهای از آن حاصل میشود… امروز کار به جائی رسیده است که هر کس خواندن و نوشتن میداند اگر چه سر و کارش با ادبیات نیست، از روی تفنن لغت هم میسازد و در قواعد زبان فارسی تصرفی میکند…»
به اینجا که رسیدم یاد علامه دهخدا افتادم که در مقدمه لغتنامه نوشته است: «هر کس بگوید زبان فارسی باید خالص باشد، اول در قیافه او تفرس و نظر باید کرد. اگر آثار حُمق و گولی پیداست جای ترحم است و اگر پیدا نیست، بیهیچ شک و شبهه مزدور دشمنان ملیت و قومیت است.»
دخالت آمرانه در زبان مردم
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
یکی از غمانگیزترین و ظالمانهترین انواع رنجهای بشری، دخالت آمرانه در زبان مردم است. زبانهای گوناگون مردم یک منطقه چونان جویباران روان و زلال بر یکدیگر تاثیر میگذارند و تأثر میپذیرند و با الوان و گونههای رنگارنگ و متنوع خود بر همبستگی و پیوند و محبت میان مردمان دلالت میکنند. کسانی که با فرمایشها و دخالتهای بیجای خود و تحت تأثیر انگارههای نژادپرستانه و تمامیتخواهانه حکم میکنند که چنین بگویید و بنویسید و چنان نگویید و ننویسید و بعضاً واژگان و ساختار زبان را دستکاری و تحریف میکنند، نه تنها به همبستگی و عاطفه مشترک بشریت آسیب میرسانند، که خودشان نیز نتوانستهاند مطلب درخوری بنویسند و اثر مکتوب ماندگاری پدید بیاورند.
ابوریحان بیرونی و ترجیح زبان عربی بر زبان فارسی
۱۶ مهر ۱۳۹۵
مشهور است که زبان فارسی زبان توانایی برای شعر و تغزل و عرفان و ادبیات است و زبان ناتوانی برای بیان مفاهیم علمی و بخصوص علوم ریاضی و تجربی. از همین بابت است که در متون علمی فارسی، اغلب اصطلاحات پایه و اساسی علوم یا به زبان عربی است و یا به زبان انگلیسی و دیگر زبانهای اروپایی. ابوریحان بیرونی نیز در آخرین اثر خود یعنی «الصیدنه فی الطب» (داروشناسی در پزشکی) زبان عربی را برای تألیف متون علمی توانا میداند و آنرا میستاید، اما زبانهای فارسی و خوارزمی را ناتوان میداند و آنها را مذمت میکند.
زبان برای دانشمند فرهیخته و جهاننگری مانند بیرونی دستمایهای برای تفاخر و تعصبات نابجا و قومگراییهای ویرانگر و خطرناک نیست، بلکه وسیلهای است برای بیان بهتر مفاهیم علمی و برای همه بشریت. او میگوید: «هر کس زبان خود را زیباتر از دیگر زبانها میپندارد. چون به آن زبان خو گرفته، نیاز خود را با آن بر طرف میکند و با معاشران خود صحبت میدارد. اما من ملامت شدن به زبان عربی را بر تمجید شدن به زبان فارسی ترجیح میدهم. درستی سخن مرا کسی در مییابد که کتابی علمی به زبان فارسی بخواند. آنگاه خواهد دید که چگونه رونق و روشنی آن علم از بین رفته، رخسار آن تیره گشته و فایده آن زائل شده است. زیرا که زبان فارسی جز برای بیان داستانهای شاهانه و قصههای شبانه مناسب نیست».
این نگارنده نیز بدون آنکه تعصب و علاقهای به فارسی سره داشته باشد، و حتی آنرا مضر میداند، اما چند بار و از جمله در دو متن «کتیبه داریوش در بیستون» و «خانه مادربزرگ» به سره نویسی روی آورده است. اولی متنی رزمی و دومی متنی ادبی است. تجربه نشان میدهد که زبان فارسی خالص را حداکثر میتوان برای نوشتههای رزمی و بزمی بکار برد و برای مقاصد علمی و تحلیلی و اجتماعی و فلسفی و غیره بطور کلی ناکارآمد است. و اصولاً لغات مناسب برای بیان این مفاهیم را ندارد (بنگرید به مطلب بعدی).
بیرونی، ابوریحان، الصیدنه فی الطب، فصول چهارم و پنجم؛ همان، طبع عباس زریاب خویی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۰، صفحه ۱۴؛ همان، ترجمه باقر مظفرزاده (بر اساس ترجمه روسی عبیدالله ایسرائیلوویچ کریموف، ۱۹۷۴)، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۳، صفحه ۱۶۸ و ۱۶۹؛ اذکائی، پرویز، ابوریحان بیرونی، چاپ چهارم، تهران، انتشارات طرح نو، ۱۳۸۹، صفحه ۲۲۳ و ۲۲۴؛ کراچکوفسکی، ایگناتی یولیانوویچ، تاریخنوشتههای جغرافیایی در جهان اسلامی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۹، صفحه ۲۰۱ و ۲۰۲.
نبود لغات مرتبط با علم و تمدن در زبانهای فارسی و اوستایی و پهلوی
۲۸ شهریور ۱۳۹۳
لازم به توجه است که در زبانهای فارسی خالص، اوستایی، پهلوی ساسانی، فارسی باستان هخامنشی، لغتهایی معادل با «جامعه/ اجتماع»، «مدنیت/ تمدن»، «تاریخ»، «جغرافیا»، «فلسفه»، «ریاضیات» و امثال آنها وجود ندارد.
پیوندهای دیرین زبانهای فارسی، عربی و ترکی
۱۵ مرداد ۱۳۹۲
زبانهای فارسی، عربی و ترکی در تمام طول تاریخ حیات خود، هیچگاه زبانهای خالص و مجزای از یکدیگر و بدون واژگان دخیل نبودهاند. هیچگاه ذخیره واژگان و نظام دستوری انحصاری نداشتهاند و جزیرههای مستقل زبانی را تشکیل نمیدادهاند. این زبانها و نیز دیگر زبانهای متعدد مشرقزمین و آسیای میانه و غربی، همچون سُریانی، آرامی، کردی و سغدی، همواره بر یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل و دادوستدهای فرهنگی داشتهاند و همراه با یکدیگر رشد کردهاند.
دلیل این مناسبات و شباهتها و پیوندهای عمیق و گسترده نیز روشن است: چرا که گویشوران این زبانها هرگز در جزیرههای دورافتاده و در نواحی مرزبندی و حصارکشی زندگی نمیکردهاند و خود را تافته جدابافته نمیدانستهاند. آنان بطور پیوسته و دائمی در حال تماس و مراوده و انواعی از مناسبات گسترده انسانی با یکدیگر بودهاند. این مناسبات دیرین و تعلقات و اشتراکات و وصلتها و مهاجرتها، شرایطی را به وجود آورده که نمیتوان میان این مردم تفاوت عمیق هویتی قائل شد و یا نام هویتی خاصی را منحصراً به گروهی از آنان منتسب کرد.
القای سرهنویسی و خالص کردن زبانها که عمدتاً از سوی فارسیزبان و به تحریک و تبلیغ برخی قدرتطلبان و سادهدلان پیرو آنها و به قصد منافع سیاسی و ناسیونالیستی و سلطهگرانه مترتب بر آن انجام شده است و میشود، نوعی رفتار خودبرترانگاری، تمامیتخواهی، و سرکوب فرهنگها و زبانهای دیگر است. رفتاری که به مقاومت دیگران، آسیب به همبستگی و همدلی مردم و پراکندن بذر عناد و تفرقه میان انسانها میانجامد.
پاکسازی و تصفیه زبانی نوعی تصفیه قومی است که اصرار بر آن میتواند به خشونتورزی و نسلکشی بینجامد. دخالت در شکل لغوی و دستوریِ متداول زبانها را کوشش برای توسعه و اعتلای کشور و فرهنگ نمینامند، بلکه آنرا قتلعام فرهنگی و زبانی، و ایجاد و تعمیق شکاف، نفاق و نفرت میان مردم و فرهنگها مینامند. کشیدن مرز و خطهای جداکننده (بر اساس مرزهای سیاسی امروزی) در میان فرهنگها و زبانها و در نتیجه میان انسانها را نمیتوان عملی مبتنی بر انساندوستی و تفاهم بشری دانست؛ بلکه عملی است ضدبشری. زبان یکدست و یکشکل از ابزارها و نیازمندیهای فاشیسم است.
زبان ترکی، زبانی است که در بخشهای گستردهای در شمال و جنوب و شرق و غرب و مرکز فلات ایران بدان تکلم میشود. زبان عربی گویشورانی حتی در خراسان و افغانستان دارد. زبان فارسی علاوه بر اینکه زبان متداول فلات ایران است، در دورههایی زبان رسمی و دیوانی هند و عثمانی و نیز زبان تجاری نواحیای در شرق آفریقا بوده است. مَقْدِسی در سده چهارم هجری و در کتاب «احسن التقاسیم» از جمعیت زیاد ساکنان «فُرس» و فارسیزبان در حجاز، عدن، جده، عمان و نواحی دیگرِ شبهجزیره عربستان یاد کرده است. این نشان میدهد که نمیتوان زبان عربی و شبهجزیره عربستان و سنتهای فرهنگی آنرا چیزی بکلی جدای از فرهنگ ایران و زبان فارسی دانست.
بنگرید به: مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد، احسنالتقاسیم فی معرفهالاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۵، صفحات ۱۱۵، ۱۳۱ و ۱۳۶. (در این ترجمه نام خاص «فرس» تبدیل به «پارس» یا «پارسیان» شده که بهتر بود چنین نمیشد و ترجمه نام خاص متداول نیز نیست. دستکاری در نامهای خاص در بسیاری از آثار تاریخی و جغرافیایی که از زبان عربی به فارسی ترجمه میشوند، دیده میشود).
گویشوارن همه این زبانها بعضاً به زبانهای دیگر رایج در منطقه نیز تکلم میکردهاند و به یک زبان خاص مقید نبودهاند. وصلتهای خانوادگی و روابط تجاری، این پیوندها را عمیقتر و نزدیکتر میکرده است؛ به گونهای که کمتر خانوادهای را میتوان یافت که اعضای آن تنها به یک زبان سخن بگویند.
بالندگی این زبانها با مشارکت همگانی و طولانی مدت آحاد مردم انجام شده است. گویشوران زبان ترکی برای غنای زبان فارسی و عربی کوشیدهاند و زبان فارسی بخصوص در دورههای حاکمیت آنان توسعه و ترویج مییافت. گویشوران زبان عربی از واژگان فارسی برای غنای شعر و ذخیره عظیم واژگان عربی استفادهها میبردهاند (بنگرید به: «دیرینگی زبان فارسی و تأثیر آن بر ادبیات عربی دوره جاهلیت»). گویشوران زبان فارسی، آثار بیشماری به زبان عربی نوشتهاند و گنجینه ادبیات آنرا به نحو چشمگیری افزایش دادهاند. آنان حتی نقش ممتازی در وضع دستور و قواعد صرف و نحو زبان عربی داشتهاند.
این پیوستگیها تنها منحصر به زبان نمیشود و سراسر آیینها، باورداشتها، سنن زندگی و فرهنگ مشترک مردمان را در بر میگرفته است. سنتها و آدابی که گاه به اندازهای به یکدیگر شبیه بودهاند و هستند که عدهای به اشتباه گمان میکنند که برخی آداب مردمی همچون شیوه عزاداریهای محرم و زنجیرزنی و چادر سیاه زنانه و ریشهای بلند و روضه و نوحه و نذریپزی و زیارت مقابر و بقاع متبرکه که ریشه در آیینهای ایران باستان و میانه دارد، متعلق به آداب و سنن کشورهای عربی است.
ما با اینگونه مرزبندیها و پاکسازیهای زبانی و قومی، و با اینگونه برتریطلبیها، افراطگریها، تمامیتخواهیها و نزاعهایی که با اقوام و مردمان همسایه و همفرهنگ و مشترکالمنافع خویش ایجاد میکنیم، در حال قطع همزمان ریشه و شاخه خود، در حال نابودی تبار خود، و در حال پدیدآوردن روزگاری تلخ برای فرزندان خود و نسلهای آینده هستیم.
گنجینه بزرگ مکتوبات ایرانیان در زبان عربی
۲۳ فروردین ۱۳۹۱
زبان عربی یکی از زبانهای مکتوب ایرانیان در سدههای نخستین هجری بوده و دستور زبان و صرفونحو و دامنه وسیع واژگان آن از جمله به همت ایرانیان پدید آمده و تبیین یافته است.
زبان عربی را به دلیل این کوشش و اهتمام گسترده میتوان یکی از زبانهای ایرانیان نامید و ایرانیان را نیز صاحب آن دانست.
شایسته نیست که کل زبان و ادبیات و لغات و متون عربی را که ایرانیان نیز نویسنده و پدیدآورنده آن بودهاند و آثار فراوانی را بدان زبان خلق کردهاند، از روی غفلت و دوستی خاله خرسی، به اعراب صدر اسلام نسبت داد.
عربیستیزی و عربیزدایی میتواند به بهای به تاراج رفتن گنجینه بزرگ آثار علمی تمام شود که دستاورد فرهنگ و دانش و دانشمندان ایرانی نیز بوده است.
پیش از این و در مقاله «دیرینگی زبان فارسی و تأثیر آن بر ادبیات عربی دوره جاهلیت» نشان دادیم که زبان عربی حتی در دوره جاهلیت تحت نفوذ قدرت و تواناییهای زبان فارسی بوده است.
انتشار کتاب واژههای فارسیِ عربی شده
۲۴ خرداد ۱۳۸۷
در حالیکه ذخیره واژگان عربی در زبان فارسی فراوان است، واژههای بسیاری نیز از زبان فارسی به زبان عربی راه یافته است. در سده اخیر دانستهشده که شماری از واژگان قرآن و انبوهی از لغات زبان عربی از زبانهای متداول در بینالنهرین باستان و زبانهای ایرانی و از جمله فارسی برگرفته شده و سپس مطابق با قواعد و تصریف زبان عربی دچار تغییرات آوایی و گاه معنایی شده و مشتقاتی نیز برای آنها ساخته شده است.
سهم دانشمندان ایرانی در ورود واژگان ایرانی به این زبان و حتی ساخت دستور زبان و اصول صرف و نحو برای آن بسیار بارز بوده است. تشخیص واژگان دخیل در قرآن و زبان عربی، همواره کار سادهای نیست و نیاز به آشنایی با زبانهای دیگر متداول در منطقه، و نیز اصول و قواعد زبانشناسی و ریشهشناسی لغات دارد. از همین روی است که برخی نویسندگان متمایل به سرهنویسی بدون دقت و آگاهی کافی، بسیاری از لغات به ظاهر عربی را با اتکای صرف به ظاهر و حروف آن، عربی میپندارند و این یادمانهای فراموششده زبان فارسی و دیگر زبانهای ایرانی را به سادگی به کنار مینهند. چنین واژگانی به ویژه در قلمرو دانش اخترشناسی بسیار فراوان هستند.
برای تشخیص واژگان دخیل در زبان عربی و قرآن، تاکنون کتابها و فرهنگنامههای گوناگونی منتشر شده است. مانند کتاب مشهور آرتور جفری Arthur Jeffery (۱۸۹۲-۱۹۵۹ میلادی) استاد استرالیایی زبانهای سامی در مدرسه مطالعات شرقی قاهره که به نام «واژههای دخیل در قرآن مجید» با ترجمه فریدون بدرهای به فارسی ترجمه و منتشر شده است (انتشارات توس، ۱۳۷۲). در این کتاب ۲۷۵ لغت غیرعربی معرفی شده است. متن اصلی و کامل آنرا در این نشانی ببینید.
یکی دیگر از بهترین کوششها در این زمینه، کتاب «فرهنگ واژههای فارسی در زبان عربی» نوشته زندهیاد سید محمد علی امام شوشتری (۱۲۸۱-۱۳۵۱) است که انجمن آثار ملی آنرا در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد و در بردارنده حدود سه هزار وامواژه و ریشههای آن است.
اثر مهم دیگر در این باره عبارت است از کتاب «الالفاظ الفارسیه المعرب» (بیروت، ۱۹۰۸ م) نوشته «السید ادی شیر اثوری» (۱۸۶۷- ۱۹۱۵ میلادی) زبانشناس و متخصص زبان و ادبیات سریانی. ادی شیر، اسقف کلیسای کاتولیک کلدانی و متولد شهر کرکوک (تابع دولت عثمانی وقت) بود. او در این کتاب ضمن معرفی واژههای دخیل فارسی در زبان عربی، آورده است که زبان عربی آکنده از لغات فارسی و زبانهای دیگر است و این لغات بگونهای ابدال و تصحیف شدهاند که تشخیص ریشه آنها از دشوارترین پژوهشهای ریشهشناسی است. این کتاب ارزنده اکنون پس از گذشت ۹۹ سال از انتشار متن اصلی آن، به کوشش آقای سید حمید طبیبیان به فارسی ترجمه و منتشر شده است و میتواند راهگشایی اساسی در درک و شناخت وامواژههای فارسی در زبان عربی باشد: ادی شیر، السید؛ واژههای فارسی عربی شده، ترجمه سید حمید طبیبیان، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۶ (پخش ۱۳۸۷)، ۲۹۲ صفحه.
کتاب «معجم المعربات الفارسیه» (بیروت، ۱۹۹۸) نوشته محمد التونجی، دانشمند اردنی و دانشآموخته دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران نیز اثر مهم دیگری در بررسی واژگان فارسی متداول در عربی بشمار میرود که تاکنون به فارسی ترجمه نشده است.
همچنین بنگرید به: آذرنوش، دکتر آذرتاش؛ راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی (پیش از اسلام)، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۴، دوستخواه، جلیل؛ زبان فارسی از آشوب تا سامان، ماهنامه جهان کتاب، شماره ۲۰۵، اردیبهشت ۱۳۸۵، صفحه ۴۲ تا ۴۷.
فارسی یا پارسی؟
۷ خرداد ۱۳۹۱
واژهها در گذر زمان دچار تغییرات معنایی و مفهومی میشوند و معانی اصطلاحی جدیدی را به خود میپذیرند. چنانکه برای مثال «استعفا» معنای «عفو شدن» و «آگهی» معنای «آگاهی» و «توصیه» معنای «وصیت» و «شایعه بیماری» معنای «شیوع بیماری» را نمیدهد. در نتیجه لازم است تا در هنگام بکارگیری واژههای کهن به مفهوم امروزی آنان نیز توجه داشت. به جز این لازم به دقت است که یک واژه را چه کسانی و برای چه مقصودی بکار میگیرند. چنانکه برای مثال «طالبان» به مفهوم «طلبهها» و «ملیگرایی» به مفهوم «میهندوستی» نیست و «آریانیسم» که نام یکی از شاخههای مسیحیت است، ارتباطی با نژاد موهوم «آریایی» ندارد.
کلمه «پارسی» در گذر زمان دچار تلطیف آوایی شده و تبدیل به «فارسی» شده و گذشته از مفاهیم کهن آن، در مفهوم امروزی خود معادل و هممعنای با فارسی نیست. اینکه عدهای فارسی را معرب پارسی میدانند نیز نادرست است. چنانکه نام «گئوسپند» نیز دچار تلطیف آوایی شده و تبدیل به «گوسفند» شده است. چنانچه این تغییرات ناشی از تعریب میبود، میبایست به شکل «جوسفند» در میآمد (نمونه دیگری از تلطیف آوایی را در اینجا ببینید: «تلطیف آوایی یکسان دو واژه تیر و تشتر»). البته اگر هم تبدیل «پارسی» به «فارسی» ناشی از تعریب میبود، تغییر و تفاوتی در موضوع و نتیجهگیری این گفتار نداشت.
مفهوم کلمه «فارسی» در گویش مردم منحصر است به خط و زبانی به نام «فارسی» و بجز این معنا و مفهوم دیگری ندارد. با اینکه متداول است اهالی استان یا ناحیه خاصی را به نام آن استان یا ناحیه منتسب میکنند و مثلاً میگویند «خراسانی» یا «گیلانی» یا «مازندرانی»، اما جالب است که متداول نیست اهالی استان فارس را «فارسی» خطاب کنند.
امروزه استفاده و بکارگیری کلمه «پارسی» معمولاً به عنوان معادلی برای «زبان فارسی» بکار نمیرود؛ بلکه چنانکه دیده میشود، قصد آن است که «پارسی» را به عنوان یک نژاد یا قومیت برتر وانمود کنند و از آن برای مقاصد برترانگاری، ترویج تفرقه میان مردم، سوءاستفادههای ملیگرایانه و نژادپرستانه، و اعمال سلطه بهره گیرند. نتیجه عملی چنین رفتارهایی، پیدایش و رواج نامها و مفاهیم متضاد دیگری در میان دیگر اقوام و مردمان بوده است تا در برابر «پارسی» بودن و «پارسی» شدن مقاومت کنند و در مجموع به همبستگی میان مردم آسیب زنند.
بطور خلاصه، امروزه و در حال حاضر، «فارسی» نامی است برای زبان متداولی در بخشهایی از فلات ایران که قبلاً «دری» نامیده میشد. نام «فارسی» در «زبان فارسی» کاربرد و کارکردی انسانی و فرهنگی دارد و دارای مفاهیم نژادی و تمامیتخواهانه نیست. این زبان و نام آن برخلاف شکل مشهورش، نه ارتباطی با «فارس» دارد و نه پیوندی با «پارسیان هخامنشی».
اما «پارسی» در کارکرد جدید خود، نامی با مفاهیم نسبتاً فاشیستی است که به تأسی از مفهوم هخامنشی آن یادآور تجاوزگری، سلطه بر مردمان و کشورهای گوناگون، و حتی اعمال قدرت مسلحانه است. چنانکه داریوش بزرگ در کتیبه یکم نقشرستم (DNa) آورده است: «نیزه مرد پارسی بسی دورتر جای رفته، مرد پارسی بسا دور از پارس جنگیده است!».
لازم به یادآوری است که نگارنده در گفتار بالا شکل غربی این واژه یعنی Persian را در نظر نداشته که مفهومی معادل با ایران دارد و از موضوع بحث حاضر خارج است. برای مطالعه بیشتر بنگرید به کتاب: «ایران چیست؟» از همین نگارنده.
همچنین بنگرید به:
آریاگرایی و نسلکشی فرهنگی به بهانه گسترش زبان فارسی و وحدت ملی
گفتارهایی در باره تبعیض نژادی، وطندوستی، غرور ملی، و قربانی کردن انسان به پای کشور
آسیبهای فرهنگستان به علم و به زبان فارسی
حق آموزش به زبان مادری
دیرینگی زبان فارسی و تأثیر آن بر ادبیات عربی دوره جاهلیت