در دهههای گذشته، برخلاف امروز، استفاده و بکارگیری واژههای بیگانه اسباب تفاخر و فخرفروشی نبود و مردم با رجوع به داشتههای فرهنگی و زبانی خود، معادلهایی برای واژههای جدید غربی میساختند و بکار میبردند. معادلهایی که معمولاً با استقبال عمومی مواجه میشد و تداول مییافت. از آن نمونه است: «دوربین»، «قطار»، «طیاره» و «بالانخانه». بالانخانه (به معنای محل بالیدن و بالا رفتن و اوجگیری) نامی بود که اهالی فراهان و سلطانآباد (اراک بعدی) به عنوان معادلی برای ایرپورت برگزیدند. اما بعدها فرهنگستان زبان واژه «فرودگاه» را برای آن انتخاب کرد و بالانخانه به مرور فراموش شد. […]
قلم ستمپوش مورخان: استادان و دانشمندان در خدمت سلطهگری
«کتمان حقیقتِ تاریخ عین تحریف تاریخ است. مورخی که حقیقتی را دانسته باشد و نگوید یا ناتمام بگوید، راستگفتار نیست و مسئولیت او چندان کمتر از آن نیست که دروغزنی پیشه کرده باشد» (فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران).
«تحریف» و «سلطهگری» لازم و ملزوم یکدیگرند. سلطهگران برای بسط سلطه بر مردم نیاز به تحریف و بازنویسی تاریخ و فرهنگ و هویت آنان را دارند. ابزار اجرایی تحریف تاریخ که نظامهای استبدادی، استعمارگران و رسانههای استعماری بدان روی میآورند، اشخاص دونپایهای نیستند؛ بلکه شخصیتهای علمی و آکادمیک در حوزه تاریخ و باستانشناسی و زبانشناسی و دیگر علوم باستانی هستند. شخصیتهایی که مدارج دانشگاهی و پستهای اجرایی را به سرعت و با کسب امتیازها و رانتها و بورسها طی کرده و به زور تمجیدها و تبلیغات رسانههای وابسته دارای عناوین «برجسته» و «بزرگ» و «ماندگار» شدهاند. و نیز به زور همین تبلیغات، ترتیبی دادهاند که مخاطب با شنیدن نام آنان دچار هول و هراس شود و تصور کند هر چه آنان گفتهاند، احکامی بلاتغییر و بلاتردید هستند و میتوان با استناد به سخن آنان هر بحث و مجادلهای را پایان بخشید.
بسیارند دانشمندان برجستهای که شهرت و اعتبار خود را به دلیل همراهی با تحریفهای تاریخی مورد نیاز استعمارگران و حکومتها به دست آوردند و بسیارند دانشمندان برجستهای که به دلیل همراهی نکردن با حاکمان و دانشمندان وابسته به آنان، از حلقه و باندی که نان و نام به هم قرض میدهند، حذف شده و اعتبار و جایگاه علمیاشان در معرض آسیب قرار گرفته است. […]
آذربایجان، اران و استالین
متداول است که گفته میشود «استالین نام آذربایجان را بر روی کشوری نهاد که قبلاً اران نامیده میشد». این سخن نادرستی است که از فرط تکرار شبیه به واقعیت شده است. نام «اَرّان» که به شکلهای گوناگون دیگری همچون «اَران/ آران/ الران/ رانی/ آلبانیا/ اُلوان/ اُغوان» در متون تاریخی ضبط شده، نه نام یک کشور یا استان یا شهر، که همچون «خراسان» نامی جغرافیایی است برای یک موقعیت جغرافیایی. نام اران نه تنها تعارضی با نام آذربایجان ندارد، که بخشی از آن به حساب میآمده است. چنانکه صاحب برهان قاطع آورده است: «اران ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آنست». موقعیت جغرافیایی اران حدود و مرز معینی ندارد (چنانکه خراسان در مفهوم تاریخی خود ندارد) و به تقریب به نواحی قفقاز جنوبی و سرزمینهای غرب دریای کاسپی/ مازندران که امروزه جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان و گرجستان و جمهوری خودمختار داغستان را در بر میگیرد، اطلاق میشده است. این سرزمینها در طول تاریخ دارای هویت سیاسی مشخص و مستقلی نبودهاند و متشکل از خاننشینهای ایرانی همچون خانات بردع، شروان، گنجه و دربند بودهاند. […]
باستانشناسی شاهنامه
ساکنان فلات ایران از مردمانی بودهاند که به تاریخ و سرگذشت پیشینیان دلبستگی داشته و آنرا حفظ کردهاند. هر چند که تاریخ در نگاه عمومی ایرانیان همواره شکل و پوستهای داستانی به خود میگرفته و گاه مغز فدای پوست میشده است؛ اما با این حال شواهد موجود نشاندهنده علاقه و توجه این مردم به گذشتههای دور و نیاکانی است و کوشیدهاند تا این گذشتهها را هر چند به شکل داستانی به خاطر بسپارند و پاس دارند. نگارنده بر این گمان است که بخشهای آغازین شاهنامه فردوسی از دیباچه و داستان کیومرث تا داستان فریدون، یک دوره روایی از داستان آفرینش و سیر تغییر و تطور و شکلگیری تمدن بشری است. این بخشی است که در تداول شاهنامهپژوهان با عنوان «بخش اساطیری شاهنامه» از آن یاد میشود. بررسی نگارنده نشان از آن دارد که نگاه واقعگرایانه فردوسی در سرایش این بخشها، اگر بیشتر از دیگر بخشها (و از جمله بخشهای تاریخی) نباشد، کمتر از آنها نیز نیست. […]
اشتباهی متداول: تمایز ننهادن میان حتی و هیتی
حَتی با هیتی دو مفهوم جداگانه و متمایز هستند و آن دو را نمیباید با یکدیگر خلط کرد و بجای هم بکار برد. «حتی/ حتیان» (Hatti/ Hattians) نام زبان و سرزمین و مردمانی است که در هزاره سوم پیش از میلاد در آناتولی استقرار داشتهاند. خانواده زبان حتی تاکنون شناخته نشده است. اما «هیتی/ هیتیان» (Hittite/ Hittites) نام زبان و سرزمین و مردمانی دیگر است که در هزاره دوم پیش از میلاد در آناتولی میانه استقرار داشتند و در اواسط همین هزاره امپراتوریای را تشکیل دادند که مرکز و غرب آناتولی و بخشهایی از آسیای غربی را در بر میگرفت. سرزمین اصلی هیتیان که در شمال آناتولی میانه جای داشت «هاتوسا» (Hattusa) نامیده میشد. زبان هیتی برخلاف زبان حتی، جزو خانواده زبانهای هندواروپایی است. زبان حتی را یک زبان «پیشهیتیایی/ ماقبل هیتیایی» (Proto-Hittite) نیز نمینامند، چرا که این دو از یک خانواده زبانی نیستند. این اشتباه متداول به لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین نیز راه یافته است.
نژاد آریایی: بررسی چگونگی پیدایش و گسترش یک نظریه نژادپرستانه
وقتی فردی ایرانی با ابراز خوشحالی، خودش را با من همنژاد و از نژاد آریایی میداند، تعجب میکنم که سیاستهای تفکیک نژادی دولت نازی آلمان که موجب شرمساری ما آلمانیهاست، هنوز موجب تفاخر عدهای از ایرانیان است (کریستینه مورگن اشترن+).
سالها پیش و در کتاب «مهاجرتهای آریاییان» کوشیدم تا با شواهد متعدد باستانشناسی، باستانزمینشناسی و نیز اسطورهشناسی و متون کهن، دلایلی در رد فرضیه مهاجرت آریاییان به ایران ارائه کنم. اما اکنون و با توجه به مجموعه شواهد موجود بر این باورم که بیش از آنکه لازم باشد در رد چنین فرضیهای سخن راند، لازم است تا نشان داده شود اصطلاح «نژاد آریایی» در اروپا و در میانههای قرن نوزدهم میلادی و به مقاصد نژادپرستانه و بهرهگیریهای استعماری وضع شد و بر روی آن تبلیغات گستردهای انجام گرفت. با اینکه عمر این نظریه در میانههای سده بیستم به پایان رسید و اروپا و دانشمندان جهان از آن دست برداشتند، اما در کشورهای شرقی و برای مقاصد استعماری زنده نگاه داشته شده و مورد سوءاستفاده قدرتهای استعماری و نفاقافکنان قرار میگیرد. سلطهگران به صلاح خود میدانند که همواره بخشی از مردم خود را آریایی بدانند و بخشی دیگر خود را آریایی ندانند و این تعارض تداوم داشته باشد.
مفهوم نژاد آریایی از فرضیهای سرچشمه میگیرد که بر اساس آن، هندواروپاییزبانانِ اصلی و فرزندان آنان تا عصر حاضر، یک نژاد متمایز بوده و یا زیر مجموعهای از نژاد بزرگتر قفقازی هستند.
این در حالی است که نظریه و اصطلاح «آریایی» در زمان پیدایش خود به سادگی یک مفهوم زبانشناختی و فاقد مفهوم نژادی/ قومیتی بود، اما بعدها این اصطلاح بصورت یک ایدئولوژی برای تحریک حس نژادپرستی در انگارهها و اهداف استعماری و سلطهگرانه قرار گرفت. این اصطلاح به ویژه در عقاید نازیها و نئونازیها استفاده شد و به همین شکل نیز در میان گروههای دیگری مانند معتقدان به برتری نژاد سفید آریایی و آریاصوفیهای پیرو علوم غیبی و خفیه که معتقد بودند نژاد پاک آریایی از ستاره دبران به کره زمین آمده و باید نسل آنان با مهندسی ژنتیک اصلاح شود!، بکار گرفته شد.
عبارت «نژاد آریایی» یا معادل آن، در هیچیک از متون ایرانی باستان و میانه، اعم از متون اوستایی، فارسی باستان، پهلوی، سغدی، مانوی و نیز متون ادبیات فارسی بکار نرفته است. افزون بر این، حتی کلمه «آریا» و «آریایی» در شاهنامه فردوسی و تمامی متون تاریخی، اسطورهای و ادبی فارسی مهجور و ناشناخته است. چنانکه این مفهوم واقعیتی عینی داشت (تا حدی که امروزه بدان بها میدهند)، میبایست رد و نشانی از آن در این متون موجود میبود و تا این اندازه در میان مردمانی که به حفظ خاطره تاریخی خویش (حتی به شکل داستانی) پایبند بودهاند، متروک و ناشناخته نمیبود. اصطلاح نژاد آریایی مفهومی است که بدون آنکه ایرانیان یا هندیان در ساخت آن نقشی داشته باشند، در اروپا و در ۱۵۰ سال گذشته وضع شد و به نام آن انسان را و از جمله ایرانیان و هندیان را به زنجیر کشیدند و قربانی کردند. این نامی است که بارها در ترکیب و همزیستی با فاشیسم و نازیسم موجبات رنج انسان و کشتار دستهجمعی نوع بشر در هر چهار قاره جهان را به همراه داشته است. […]
بیاد رحمان رجبی یزدانیفر
قلب مهربان استاد رحمان رجبی یزدانیفر (رحمن یزدانوویچ رجبوف) آکنده از عشق به انسان و مهر به ایران بود. چشمان بانفوذش خبر از هوش سرشار و اطلاعات عمیقش میداد. عمر پربار خود را در انزوا و بیسروصدا و بیادعا صرف پژوهش در فرهنگ ایران، تاجیکستان، افغانستان، و زبان فارسی و باورهای مردمی کرد. مطالعات غنی او به عنوان یک شرقشناس تاجیک در کتابهای متعدد او و از جمله در «نوروز در کشکرود» (تهران ۱۳۸۴)، نگاه لطیف و دوستداشتنی او به انسان و رنجهای بشری در ترجمه او از کتاب روسی «مهمان شهرزاد» نوشته سیسیلیا دینرا (تهران ۱۳۷۹)، و احاطه او به زبان و ادبیات فارسی- تاجیکی در کتاب «فرهنگ فارسی فرارودی (تاجیکی)» هویداست. […]